38 سال از کودتای 22 بهمن 1357 که در رسانه ها و اذهان عمومی به عنوان انقلاب اسلامی ایران یاد میشود میگذرد. کودتایی که توسط انگلیس و آمریکا جهت
تغییر مهره ساختار استعماری ایران طراحی و با عناصر اجرایی خود یعنی ارتش و ساواک اجرا شد و با چراغ سبز شوروی این کودتا به موفقیت رسید. و دیدیم که محمد رضا پهلوی بدون هیچ مقاومتی با دستور ارباب خود کشور رو ترک کرد و جای خود را به فاشیست تازه نفس داد تا ساختار استعماری که بیش از 100 سال در منطقه حضور دارد همچنان باقی بماند. پس از نهایی شدن کودتا جهت مشروعیت بخشیدن و پنهان داشتن کودتا، نمایش رفراندوم در 12 فروردین 1358 برگزار شد. استعمارگران ملت های منطقه رو سرکوب میکنند یک ساختار استعماری سرکوبگر را بنا میکنند مهره های دست نشانده ی خود را در این ساختار قرار میدهند و جهت مشروعیت بخشیدن به آن و همچنین پنهان داشتن دست های خود از این ماجراها نمایش انتخابات را به عنوان خواست ملت ها اجرا میکنند. در دوره پهلوی هم از اینگونه نمایشات جهت بزک کردن ساختار استعماری تحت عناوین مختلف مانند مجلس شورای ملی و یا رفراندوم انقلاب سفید و ... برگزار می شد. این موضوع رو هم از یاد نبریم، بر خلاف تبلیغات سلطنت طلب ها، هیچ یک از اعضای ساواک، ارتش و گارد جاویدان توسط جمهوری اسلامی ایران کشته نشدند بلکه فقط بعضی از مهره ها بنا بر دستور استعمارگران که نباید در رژیم جدید حضور داشته باشند، حذف شدند. و مابقی سالم و سرحال با حمایت جمهوری اسلامی زندگی میکنند و تعدادی هم در پست های مهمی قرار داده شده اند.
پس از اجرای نمایش رفراندوم دوره جدید ساختار استعماری با مهره های تازه نفس، همزمان با سرکوب جنبش های ملت ها بخصوص ملت تورک در آزربایجان به مرکزیت تبریز، آغاز شد. دوره ای که همراه با قتل عام ها، اعدام، ترور، سرکوب، خفقان، جنگ استعماری با عراق که برخلاف تبلیغات مسبب بوجود آمدن آن همین ساختار استعماری ایران بوده است... و اجرای طرحهای استعماری همانند توسعه شبکه های قاچاق مواد مخدر، اسلحه، قاچاق انسان، ایجاد ناامنی در منطقه، ایجاد گروه ها و سازمان های تروریستی (همچون تشکیل سازمان تروریستی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی ایران، خوانده شود سپاه پاسداران ساختار استعماری ایران) همراه بوده است. در دهه60 برای جابجایی مهره های ساختار استعماری جهت به اجرا آوردن طرحهای استعماری، نمایش انتخابات اجرا میشد. با عناوین فرد انقلابی، مومن، متعهد، پاسدار ارزشهای انقلاب و ... مهره های خودفروخته و جنایتکارانی همچون میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، علی خامنه ای، کروبی، ولایتی، خاتمی، لاریجانی(ها)، رضایی و... به عنوان نخست وزیر، رئیس جمهور، نماینده، وزیر، رهبر، سفیر، دیپلمات، فرماندار... قرار داده میشدند.
این روند نمایش انتخابات به همین ترتیب تا اواسط دهه 70 هجری شمسی ادامه داشت، تا انتخابات سال 76 شاهد کمی تغییر در نحوه ی اجرای نمایش انتخابات بودیم. تغییراتی که مطمئنا باید دلایل آن را در فروپاشی شوروی و تغییر موضع مسکو در رابطه با مسائل منطقه، و همچنین افزایش نارضایتی های ملت های منطقه و تشکیل و رشد جنبش هایی همچون حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی، جستجو کرد. ترس از فروپاشی ساختار استعماری، استعمارگران را بر این واداشت تا کمی بر ظاهر ساختار استعماری دستی بکشند تا هم بتوانند جنبش های ملت ها رو سرکوب و همچنین به مسیر مورد نظر خود هدایت کنند و هم در مقابل تغییرات سیاست های منطقه ای و کلان جهانی مقابله کنند. در آن روزها شاهد بوجود آمدن جریانی به نام اصلاحات توسط استعمارگران بودیم. جریانی که با شعارهای عوام فریبانه و در ظاهر روشنفکرانه، اعتراض نمایشی به وضع خفقان موجود، که هدفی جز تحکیم پایه های ساختار استعماری نداشته و ندارد پای در عرصه سیاسی منطقه گذاشت. ایجاد قطب های کاذب با زوج ناطق نوری و محمد خاتمی، افکار عمومی را به سمت خود کشیدند و با هر ترفند و نمایشی که میشد اجازه نداند مطالبات ملت ها خارج از چارچوب ساختار استعماری دنبال شود. انتصاب ملا محمد خاتمی مهره مزدور و شناخته شده انگلیس و از مریدان بنیاد سوروس، که در کارنامه خود جز سانسور و سرکوب و دروغگویی چیزه دیگری نداشته و ندارد به پست ریاست جمهوری این ساختار استعماری، بازی جدید اما با همان اهداف 100 ساله آغاز شد. اهدافی چون سرکوب ملت های منطقه مخصوصا ملت تورک، گسترش عوام فریبی و پوپولیسم، سرکوب و بایکوت خبری، جلوگیری از هرگونه رشد فرهنگی- اجتماعی، جلوگیری از توسعه اقتصادی، زمینه سازی و ایجاد بازار برای شرکتهای خارجی(که اکثرا کالاهای مصرفی و فاقد ارزش اقتصادی و صنعتی می باشند)، هدایت سرمایه ها و دارایی ها به سمت پایتخت های استعمارگر، گسترش جنگهای منطقه ای، گسترش قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه، قاچاق انسان، تخریب محیط زیست و ... جهت تغییر مهره های سوخته شده ساختار استعماری و همچنین جایگزینی با مهره ها و اوباش تازه نفس در سال 1378 ، استعمارگران بوسیله عوامل ساختار استعماری که پایه آن را سازمان ها و نیروهای امنیتی و نظامی تشکیل میدهد دست به یک شبه کودتا زدند که به حوادث کوی دانشگاه تهران معروف شد. ایجاد تنش و امنیتی کردن فضای جامعه، ایجاد رعب و وحشت میان مردم، بایکوت خبری اقداماتی بود که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در آن روزها جهت جلوگیری از هر گونه خیزش جنبش های ملی، انجام میدادند. در آن روزها بود که حسن روحانی(فریدون) به عنوان دبیر شورای امنیت ملی با همراهی اوباش شهری و نیروهای سرکوبگر اطلاعاتی و انتظامی ، مشغول طرح ریزی سرکوب جوانان بود. تمامی این اقدامات از حمایت دولت ها و رسانه های اروپایی و آمریکایی برخوردار بود. در نهایت به دلیل تغییرات سیاست های منطقه و کلان جهانی این کودتا به موفقیت نرسید. به موازات همین جریانات ، بازی برنامه هسته ای ایران مطرح شد، البته جزئیات این مطلب خارج از موضوع این مقاله ماست، اما بطور خلاصه چیزی به نام مسئله یا برنامه هسته ای وجود خارجی نداشته و ندارد، آن چیزی که بوده تلاش استعمارگران برای مجهز کردن این رژیم به سلاح هسته ای همچون پاکستان که برای تهدید هند بوده است، تلاشی جهت سرکوب و تهدید ملت های منطقه و همچنین کشورهای عربی و مهمتر تهدید مسکو... انتصاب ملا محمد خاتمی به دوره ی 8 ساله انجامید، دوره ای همراه با سرکوب، بایکوت خبری و رسانه ای، پایه گذاری فیلترینگ شبکه اینترنت، توسعه و مجهز شدن نیروهای سرکوب گر، ایجاد قطب های کاذب در جامعه ،عوام فریبی، جلوگیری از هر گونه رشد اقتصادی و ... بود.
شکست بعضی از برنامه ها در عراق و بن بستهای استراتژیکی منطقه ای بر آن شد تا استعمارگران در سال 84 با آوردن مهره ای گمنام به نام احمدی نژاد سعی در اعمال طرحهای جدیدی شوند، در نمایش انتخابات آن سال زوج رفسنجانی و احمدی نژاد را برای آماده سازی جامعه برای اجرای برنامه های خود به نمایش گذاشتند. در نهایت با انتصاب احمدی نژاد به پست ریاست جمهوری، با برنامه از پیش تعیین شده یعنی عربده کشی و تهدید احمدی نژاد کشورهای مختلف مخصوصا اسرائیل و همچنین برنامه هسته ای( بازی هسته ای) زمینه را برای حمله نظامی آماده کنند. که خوشبختانه این طرح با موفقیت روبرو نبود.
ناکامی از حمله نظامی، افزایش ناراضایتی های ملت های منطقه از سیاست های سرکوبگرانه ساختار استعماری، رشد جنبش های ملی و همچنین تشدید بن بستهای استراتژیکی منطقه ای، موجب طرح ریزی بازی جدیدی از سوی استعمارگران شد. ساماندهی یه کودتا جهت تغییر مهره برنامه ای بود که لندن و واشنگن ماه ها جلوتر از انتخابات سال 88 ، زمینه را برای شکل گیری آن محیا می کردند. بالاخره بعد از چند ماه میرحسین موسوی نخست وزیر جنایتکار دهه 60 مهره مورد نظر جهت اجرای این برنامه معرفی شد. البته این موضوع رو در نظر داشته باشیم که کل ساختار استعماری از دولت، بیت رهبری، سپاه، ارتش، اطلاعات، بسیج، اوباش شهری و همچنین رسانه هایی مثل bbc ، صدای آمریکا، رادیو فردا، سلطنت طلب ها، اپوزیسیون به ظاهر مخالف... هماهنگ با یکدیگر در اجرا و تحقق این کودتا نقش داشته اند. و اگر نظر مخالفی علیه شخص خامنه ای یا احمدی نژاد بود باید بگوییم تمام اینها یک نمایش یک سیرک برای رسیدن به هدف کودتا بوده است. جا دارد تشکر ویژه ای از فعالین حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی داشته باشم که در آن سال نسب به آگاه سازی ملت تورک و افشاگری این کودتا که به جنبش سبز معروف شد، اقدام کردند. استعمارگران با آگاهی از نارضایتی های ملت های منطقه، تلاش میکردند تا همچون سال 57 کودتای خود رو به حساب انقلاب یا شورش مردم بنویسند. اما در نهایت این کودتا هم به دلیل تغییرات استراتژیکی در منطقه و سیاست های کلان جهانی با شکست مواجه شد، ناچارا 4 سال دیگر احمدی نژاد را در پست ریاست جمهوری نگه داشتند. دوره ای که دستاوردی جز سرکوب، عوام فریبی، بی نظمی اقتصادی، تخریب محیط زیست، افزایش واردات (اکثرا از طریق قاچاق)، از هم گسیختگی هر چه بیشتر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و بطور کلی آنچه مطلوب استعمارگران بوده، نداشته است.
تلاش همه جانبه ی استعمارگران جهت مجهز کردن ساختار استعماری ایران به سلاح هسته ای و همچنین اجرا و موفقیت کودتا، در تمام این سالها با شکست مواجه شد. ظهور قدرتهای جدید اقتصادی مانند هند، آفریقای جنوبی، چین، برزیل و روسیه ، موجب تغییر تواضع قدرتی که بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد شده بود، شده است. که در نهایت در سیاست های کلان جهانی تاثیر بسزایی خواهد داشت و تا حدودی گذاشته است، بر همین اساس ما شاهد تغییرات استراتژیکی در سیاست منطقه بوده ایم.
نمایش انتخابات سال 92 نسبت به دوره ی قبل با تنش کمتری به اجرا درآمد. اینبار استعمارگران با توجه به شرایط منطقه و عدم موفقیت آنها در کودتا و مجهز کردن ساختار استعماری ایران به سلاح هسته ای، جهت پیشبرد برنامه ها و اهداف خود مهره ای دیگری به حسن فریدون که به نام حسن روحانی شناخته شده است را وارد نمایش انتخابات کردند.پست هایی گوناگونی در کارنامه این فرد وجود دارد مانند: رئيس ستاد قرارگاه خاتم الانبیا (سازمان تروریستی سپاه پاسداران)، فرمانده پدافند هوایی کشور، عضو شورای عالی دفاع، عضو شورای عالی پشتیبانی جنگ و رئیس کمیته اجرایی آن، معاون جانشین فرمانده کل قوا، مشاور امنیت ملی دولت خاتمی،دبیر شورای عالی امنیت ملی، نماینده خامنه ای در شورای عالی امنیت ملی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک و ... ظاهرا اینبار بیشتر از اینکه ما با یک آخوند خود فروخته سر و کار داشته باشیم با یک فرد اطلاعاتی و امنیتی سر و کار داریم. در هر صورت با توجه بن بست های استراتژیک، انتخاب این فرد توسط استعمارگران بیشتر جهت خریدن زمان برای ساماندهی مسائل بوجود آمده در منطقه بوده است. حسن روحانی (فریدون) برخلاف شعارهای عوام فریبانه اش در مورد اقتصاد، محیط زیست مخصوصا دریاچه اورمیه و مسائل سیاسی و اجتماعی، هیچ برنامه ای نداشته و ندارد! فقط جهت زمان خریدن و اجرای بعضی از برنامه های احتمالی و همچنین شرایط سیاسی منطقه انتخاب شده است، در نهایت استعمارگران(انگلیس-آمریکا) طبق روال سنتی برای اینکه این انتصاب به پست ریاست جمهوری را خواست و رای مردم جلوه دهد همچون سال 76 با به میدان آوردن یک رقیب متعصب(سعید جلیلی) جامعه را به عارضه انتخاب بین بد و بدتر مبتلا کردند تا نمایش انتخابات را به اجرا درآوردند.
در مسائل سیاست و همچنین در مسائل اقتصادی و اجتماعی چیزی به نام بد و بدتر وجود خارجی ندارد، تمامی موضوعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تعریفات مشخص و همچنین حقوقی خود را دارد، اینکه در این موارد بحث بد و بدتر بیان میشود جز تله فکری و سوق دادن جامعه به تفکرات پوپولیستی چیزی دیگری وجود ندارد. در یک سیستم فاشیست و دست نشانده که عملا چیزی به نام انتخابات وجود ندارد، تمامی نمایشاتی که به نام انتخابات یا رفراندوم به اجرا درمی آید فقط جهت بزک کردن و توجیه به اینکه سیاست های اجرایی خواست مردم و همچنین بدست آوردن مشروعیت حتی ظاهری در صحنه ی بین المللی می باشد. به این ترتیب تمامی جنایات، قتل عام ها، دلالی های اقتصادی، دزدی ها، شبکه های مافیایی، عدم مسئولیت پذیری، سرکوب ملت ها، فقر، بیکاری، تخریب محیط زیست، گسترش بیماری ها و ... را به حساب خواست مردم نوشته می شود و اگر کسی هم در مقابل این سیاستهای ساختار استعماری اعتراضی کند آن را مخالف خواست مردم و بر هم زدن امنیت ملی تلقی میکنند، مواردی که بارها و بارها در طول عمر این ساختار استعماری شاهد آن بوده ایم.
بعد از جنگ جهانی اول منطقه خاورمیانه مرزبندی و بین استعمارگران تقسیم بندی شد. در جنگ جهانی دوم این موضوع با کمی تغییرات ادامه داشت، تا فروپاشی شوروی موضع مسکو نسبت به سیاست های منطقه با تغییراتی همراه بود، در واقع این تغییر موضع جدا از سیاست های جهانی، سهم خواهی بیشتر مسکو از منطقه می باشد. اینکه این تغییر موضع چه تاثیری بر روی ملت های منطقه به خصوص ملت تورک و حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی خواهد، بحث ها و گمانه زنی های زیادی وجود دارد که خارج موضوع مقاله ماست. در نهایت تغییرات موضع روسیه نسبت به سیاست های منطقه، و اعمال فشار به لندن و واشنگتن موجب قراردادی که در رسانه ها و عوام مردم برجام ـ قرارداد ژنو معرفی شد. این قراردی بود بین روسیه با انگلیس و آمریکا و متحدانشان و هیچ ارتباطی به عوامل دست نشانده ساختار استعماری ایران نداشته و ندارد. و هرگز متن قرارداد تا به امروز منتشر نشده است. حتی به گمانی اجازه ورود عوامل جمهوری اسلامی ایران به اتاق مذاکرات را نداده اند. در این میان دولت روحانی و ساختار استعماری ایران از این مسئله به عنوان یک برگ برنده جهت توجیه سیاست های خود در منطقه و نشان چهره ی دموکراتیک و قانونمند از خود استفاده کردند، وعده های باز شدن درهای تجارت جهانی و حل شدن مسائل اقتصادی از این دسته اقدامات بود. استعمارگران جهت پنهان داشتن واقعیت این قرارداد عوامل دست نشانده خود را به روی صحنه آوردن و با تبلیغات 24 ساعته رسانه ای چنین وانمود کردند گویی در مقابل نوکران خود تسلیم شده اند. تحلیل این موضوع بسیار ساده ست، وقتی کشوری نه اقتصاد دارد، نه صنعت ، نه سیاست، نه اجتماع فعال و آگاه، نه اجتماعی که وارد عصر مدرنیته شده، نه قشون مجهز و مستقل و نه مشروعیت داخلی دارد در مقابل ابرقدرت هایی که تمامی این مسائل را در اختیار دارند چه مذاکراتی میخواهد بکند؟! درست است در مذاکرات مسائل سیاسی و حقوقی مطرح است، اما در واقعیت کشورها بر اساس داشته هایشان مذاکره میکنند نه بر اساس جملات نوشته شده بر روی کاغذ! کشوری حتی عروسکهای اسباب بازی را وارد میکند، توانایی تولید لوازم خانگی خود را ندارد! چطور میتواند موشک بالستیک و همچنین بمب اتمی تولید کند که نیاز به تکنولوژی های پیشرفته و مدرن دارد، در صورتی که چنین علم و تکنولوژی در هیچ یک از دانشگاه های کشور وجود خارجی ندارد! واقعا خنده دار است! به هر حال رسانه های خبری و تبلیغاتی(بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا، رویترز، یورونیوز، اسپوتنیک، سی ان ان...... ) خوب بلد هستند چطور واقعیت های بدیهی را پنهان کنند. اما یک خوبی که این قرارداد که برای ما داشت این بود که از مجهز شدن ساختار استعماری ایران به سلاح هسته ای و به موجب آن از حمله نظامی جلوگیری کرد.
* یک نکته ای را همینجا بیان کنیم که روسیه هم جزو استعمارگران است، اما چون منطقه ما در اختیار و کنترل انگلیس و آمریکا ست، تاکید ما روی این دو بیشتر است.
با به روی کار آمدن دولت بی برنامه روحانی و سپری شدن 4 سال آن با معرکه برجام، به طور رسمی سازمان های امنیتی و اطلاعاتی ساختار استعماری ایران شروع به فراهم آوردن اجرای پروژه تغییر مهره همچون سال 57 کردند. همزمان افزایش سخنرانی و میتینگ های رضا پهلوی در اروپا درپی داشت. از طرفی حزب پان ایرانیست از سرگیری فعالیت رسمی خود را اعلام کرد. تلاش همه جانبه دستگاه های امنیتی برای ایجاد زمینه کودتا در این چند سال، نشان از اهمیت این موضوع دارد. اقداماتی جهت ناامن کردن فضای جامعه مانند بمب گذاری در مرکز تجاری، نمایش پدافند هوایی، انفجار قطار و حتی ترور خامنه ای توسط سازمان تروریستی سپاه پاسداران که منجر به کشته شدن حسن اکبری محافظ او شد. گماشتن نیکلاس هاپتون مامور سازمان جاسوسی انگلیس به عنوان سفیر انگلیس در تهران باید جهت همین اقدامات باشد.
به نمایش انتخابات 96 نزدیک میشویم، باز همان صورت بندی که طول این سالها وجود داشته امروز در مقابل ما صف آرایی کرده اند. همان ساختار دست نشانده استعماری با همان اهداف استعماری 100 ساله. شاید بعضی ها به این فکر کنند که میتوان با اعتلاف یا شرطی کردن حمایت از یک کاندیدا میتوانند مهره های ساختار استعماری را جهت منافع ملی کنترل کنند، که اینجا چند نکته وجود دارد،
اول: ما با یک فرد مانند خامنه ای، روحانی، احمدی نژاد، خاتمی، رئیسی... یا یک گروه و سازمان مانند سپاه، سطلنت طلب ها، پان ایرانیست ها ... روبرو نیستیم، ما با یک مجموعه استعماری که شامل شبکه های مافیایی قاچاق مواد مخدر- اسحله-انسان، گروهک های تروریستی، سازمان ها و گروههای ارتجاعی مذهبی(مانند حجتیه، اخوان المسلمین...)، اوباش شهری، لژهای فراماسونی، گروههای نژاد پرست و افراطی (مانند پان ایرانیست...)، دلال های اقتصادی (مانند دلالهای نفت) و ... روبرو هستیم.
دوم: با چه داشته هایی میخواهیم مهره استعمار را کنترل کنیم، آیا قشون مجهزی در اختیار داریم؟ آیا یک اقتصاد مستقل و پویا وجود دارد؟ آیا جامعه کاملا آگاه و بروز داریم؟...
متاسفانه جواب ها منفی است، اینکه تاکید میکنیم حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی نباید رادیکالی شود به این معنی نیست که بیاییم همراه این ساختار استعماری شویم یا به نوعی داخل آن نفوذ کنیم یا بتوانیم در جهت اهداف ملی خود آن را کنترل کنیم. کنترل این مهره ها به این صورت امکان پذیر نیست. اما راهکارهای خوبی برای مقابله و برون رفت از این ساختار استعماری میتوان گفت وجود دارد، که شرط تحقق آن اتحاد، همفکری و کنار گذاشتن هرگونه اختلاف و همچنین آگاهی کامل از آنچه با آن سرکار داریم، است.
در آخر از ملت تورک درخواست تحریم این نمایش انتخابات دارم، فرقی ندارد کدام مهره بر روی کار گماشته شود، میخواهد احمدی نژاد باشد یا روحانی یا رئیسی یا هر کس دیگه ای، اهداف ساختار استعماری تغییری نخواهد کرد. استعمارگران بسته به نیازشان و شرایط منطقه ای مهره خود را انتخاب میکنند. هیچ کدام از این به اصطلاح کاندیدهای ریاست جمهوری هیچ برنامه جهت توسعه و رفاه ملت ها نخواهند داشت. ساختار استعماری دریاچه اورمیه را خشک نکرده که روزی بخواهد آن را احیا کند، یا اگر دقت کرده باشید اکثر پروژه های عمرانی و شهری (مانند پالایشگاه ها، خطوط شهری مترو، فرودگاه ها، کارخانه ها، جاده ها، خطوط راه آهن...) که در این رژیم اجرا میشود همان طرح هایی است که در رژیم پهلوی مشخص شده بود چون رژیم جمهوری اسلامی ادامه رژیم پهلوی است، اگر برنامه ای برای آزربایجان نبوده امروز هم قرار نیست برنامه ای باشد.
در مورد انتخابات شورای شهر هم ، به دلیل شرایط ویژه در مناطق غربی آزربایجان میتوان با دید دیگری نسبت به آن اقدام کرد، البته با صلاحدید و هماهنگی بزرگان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی.
یاشاسین آزربایجان
یاشاسین تورک اولوسو
2017/04/18
GünAzLaik