ازکودتای سوم اسفند سال 1299 تا امروز که سال 1397 شمسی است، به مدت نزدیک به یک قرن ، دو حکومت استبدادی سلطنتی و اسلامی بر شئون مردم ستمدیده ایران، حاکم بوده اند . سیطره و قدرت نمائی رژیم خود کامه پهلویها – پدر و پسر – در نتیجه انقلاب بهمن سال 1357، به پایان رسید. انقلاب خونین توده های زحمتکش، به علل مختلف و از آنجمله فقدان رهبری انقلابی، نتیجه ای نداد و به شکست وناکامی انجامید. حاصل مبارزات و جانفشانی های خلق های به پا خاسته ایران ، به قدرت رسیدن رژیم تاریک اندیش و آزادیکشی بود که در طول چهار دهه گذشته، با زور سرنیزه و شلاق، بر ساکنین ایران اسیر و دربند، سروری وحکم روائی داشته است . در این 97 سالی که رژیم های شاه و شیخ برمقدرات توده های ستمدیده ایران حاکم بوده اند، استبداد رضا خانی به مدت 20 سال، زورگوئی رژیم محمد رضا شاه به مدت 25 سال و خود کامگی رژیم تبه کار اسلامی، به مدت چهل سال، دوام داشته است. تنها در اوایل سلطنت دومین شاه خاندان پهلوی، به علل مختلف داخلی و خارجی ، در ایران رسته از خودکامگی رضا شاه، دموکراسی وآزادی نسبی وجود داشت که کودتای امپریا لستی 28 مرداد سال 1332، به آن، پایان داد.
+++++
اینک که موجودیت پوشالی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در زیر ضربات خرد کننده مبارزات در حال گسترش توده های محروم و زحمتکش، سخت به خطر افتاده و ناقوس مرگ و نابودی این رژیم ضد مردمی به صدا در آمده است، طرفداران احیای سلطنت پهلوی ها به تکاپوافتاده وسخت میکوشند در صورت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ، بار دیگر براریکه قدرت سوارشده، استبداد آریائی و پان ایرانیستی خود را به جای استبداد مذهبی رژیم جمهوری اسلامی، به نشانند. در دوران حکومت استبدادی شاه، نه تنها کارگران و توده های زحمتکش در معرض بی رحمانه ترین ستمدیدگی ها و استثمارها قرار داشتند، نه تنها زور و قلدری عنان گسیخته در کشور حاکم بود، بلکه در زمینه فرهنگی نیز، کاراین رژیم آزادیکش، چیری جز اشاعه و تبلیغ تاریخ تقلبی گذشته ایران که در حکمرانی سلاطین خود کامه خلاصه میشد، رواج ناسیونالیسم افراطی و نظریات چندش آورنژاد پرستانه، نبود. شاه که خود را به یاوه " شاهنشاه آریا مهر" می نامید، کورش هخامنشی را مخاطب قرار داده، به این فرمانروای نیم افسانه ای اطمینان میداد که در گور خود راحت بخوابد که فرزند و یادگار وی،ِ شاه شاهان، بیدار است و در نهایت هشیاری، از تاح و تخت کیانی و افتخارات باستانی، پاسداری می کند! رضا شاه که توسط کودتائی ساخته .و پرداخته استعمار انگلیس به قدرت رسیده و در طول 20 سال خودکامگی، آزادی و دموکراسی را در ایران محو و نابود ساخته بود، از جانب تاریخ نویسان دروغ پرداز آریا مهری، رضا شاه کبیرنامیده میشد و در مدح و ستایش این دشمن بی امان آزادی، مورخین و محققین کم مایه درباری ، از هیچ گزافه گوئی و دروغی خود داری نمیکردند. در تاریخ نویسی ناسیونالیستی شاهان پهلوی، تاریخ ایران خلاصه میشد درجنگ ها و لشکر کشی های شاهان ستمگرهخامنشی و ساسانی و فر و شکوه افسانه ای موهومی که گویا از این سلاطین خودکامه - که کاری جز دفاع از منافع طبقات حاکم و استثمار بیرحمانه زحمتکشان شهر و ده نداشتند، - برای نسل های ایرانی به یادگار مانده است. نویسندگان جیره خوار درباری، کورش و داریوش هخامنشی را کبیر می نامیدند تا کبیری رضا شاه را جا بیاندازد. آنها هرگز به خوانندگان آثار سخیف آکنده از دروغ خود این واقعیت را نمی گفتند که عنوان کبیری را به رضا شاه، مجلس دست نشانده سیزدهم اعطا کرده بود که انتخابات تقلبی آن در اواخر سلطنت و خودکامگی خود همین شاه خودکامه، برگزار شده بود !
در همین تاریخ نگاری چندش آور درباری، شاپور ذوالاکتاف که از کتف اسرای عرب طناب میگذراند، فرمانروائی با فر ونام به حساب می آمد و خسرو انوشیروان که در سرکوب و کشتار مزدک انقلابی و پیروانش ، بد ترین جنایات رامرتکب شده بود ، پادشاهی عادل نامیده میشد. عنوان کبیری هم از آن رضا شاهی میشد که در طول دو دهه سلطه جابرانه اش ، کوچک ترین نشانه ای از آزادی و دموکراسی در ایران وجود نداشت. در ادبیات ارتجاعی آریائی و پان ایرانیستی که از طرف رژیم سخت تبلیغ و ترویج میشد، زبان فارسی که زبان ملتی از ملت های ساکن ایران می باشد، به مثابه زبان اصیل نیاکانی همه ساکنین کشور، زبانی که بر همه زبان ها و لهجه های رایج در ایران برتری و مزیت داشت، معرفی میگردید. رژیم شوونیستی حاکم، با زور شمشیر زبان های ملت های غیر فارس را قدغن ساخته، زبان فارسی را زبان رسمی کشور اعلام کرده ،همه اهالی کشور را مجبور میساخت در مدارس به زبان فارسی که برای ملت های غیر فارس ساکن در ایران زبان بیگانه محسوب میشد، تحصیل کنند. همان سیاست فرهنگی مغرض و نژاد پرستانه، کلیه اهالی کشور را ملت واحد – ملت ایران- دانسته و برای آنها نژادی قلابی که همان نژاد آریائی می باشد ، می تراشید.رژیم تمامیت خواه آریا مهری، این واقعیت ملموس را که در ایران نه یک ملت بلکه ملت های مختلف زندگی می کنند، آشکارا انکار میکرد. با توسل به دروغ ، تبلیغات برتری طلبانه شوونیستی رژِیم پهلوی، زبان ترکی را که میلیون ها تن از اهالی کشور بدان حرف میزنند ، زبانی بیگانه و غیر ایرانی ارزیابی میکرد که گویا با زور شمشیر ترک های مهاجم ، به مردم آذربایجان تحمیل شده است. عناد و دشمنی سینه چاکان نژاد پرست پان آریائی با خلق آذربایجان ، به تحقیرزبانی و قومی و تحمیلی دانستن زبان ترکی رایج درآذربایحان، ختم نمیشد. آنها روز 21 آذر 1325 را جشن ملی اعلام کرده و با توسل به بدترین دروغ ها، روزی را که ارتجاع حاکم به دستور مستقیم شاه ، به آذربایجان لشکرکشی کرده و خون هزاران تن از مردم به پاخاسته آن دیاررا به زمین ریخته بود، روز "نجات آذربایجان"، می نامیدند.
در مقابله با پان آریائیسم و پان ایرانیسم برتری طلب دوران پهلوی ها، پان اسلامیسم ارتجاعی و عقبگرا قرار دارد که در طول چهل سال گذشته با زور سرنیزه آخوند های حاکم ، به فرهنگ رسمی در ایران مبدل شده است. چهل سال تمام است مردم ستمدیده ایران در معرض هجوم همه جانبه فرامین و قوانین قرون وسطائی دینی قرار داشته اند. چهل سال تمام است در تبلیغات و فرهنگ سازی حکومتی، شاه جای خود را به شیخ داده و بزرگداشت پیغمبران، امامان ، فقهای شیعه و خمینی آزادیکش، جای مدح و ستایش از شاهان اریا نشان باستانی و رضا شاه و محمد رضا شاه را گرفته است. در طول چهار دهه گذشته، زنان که نصف جمعیت کشور را تشکیل میدهند، همه جانبه از هجوم پان اسلامیسم ارتجاعی، رنج برده اند . رژیم جمهوری اسلامی که به منظور حفظ سلطه ارتجاعی خود و استثمار هرچه بیرحمانه توده های زحمتکش از حربه دین و شریعت استفاده میکند ، حجاب اسلامی را بر زنان ایران تحمیل کرده و با تصویب و اجرای قوانین ننگین ضد زن، از قبیل لایحه کذائی قصاص، بر دست و پای زن ستمدیده ایرانی ، زنجیر های محکم زده است . اگر در دوران ستم شاهی، وزرا و روسای ادارات در مقابل شهنشاه آریا مهر، خاشعانه سر تعظیم فرود آورده و نخست وزیران دست نشانده چاپلوس، خود را چاکر آستان شاه و غلام خانه زاد می نامیدند ، در دوران بیدادگری شیخان ریا کار، همه سردمداران رژیم اعم از معمم و مکلا در مقابل خامنه ای خون آشام، این آخوند تاریک اندیش متفرعن، در نهایت عبودیت وبردگی سر فرود آورده و بر ای حفظ مقام و جاه ومال، فرامین ولی فقیه خود کامه را در نهایت چاکر منشی، اطاعت میکنند.
در زمان دولتمداری شاه، اغلب جشن ها و روزهای تاریخی جنبه سلطنتی و ناسیونالیستی داشتند . درحال حاضر، در دوران قدرت نمائی شیخان تبه کار، موارد و روز های تاریخی، همه ماهیت دینی و مذهبی، پیدا کرده اند. در طول چهل سال گذشته، ده ها هزار امامزاده جدید در نقاط مختلف ایران کشف شده ومیلیاردها ازثروت های طبیعی کشور و حاصل رنج و کار توده های زحمتکش، صرف مسجد سازی و تعمیر و مرمت قبرخمینی، قاتل بهترین فرزندان خلق و دیگر اماکن مذهبی گردیده است . در سرتاسر کشور، همه جا از جانب رژیم، با پول مردم ستمدیده که سال هاست با بیکاری،گرانی و انواع سختی ها مواجه می باشند، مدارس دینی و قرائت قرآن باز شده و اطفال خرد سال در این مراکزاسلامی، مدام در معرض مغز شوئی مذهبی قرار دارند. همه ساله، بخش عظیمی ازحاصل کار کارگران و زحمتکشان ایران و در آمد نفت را لشکر بیشمار واعظ و فقیه و ملا و طلبه مفتخور که هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود، می بلعند . آخوند های حکومتی که قبل از انقلاب، آهی در بساط نداشتند ، امروز به برکت حاکمبت سیاه مذهبی ، صاحب ثروت های باد آورده شده، در ناز و تنعم در کاخ های اشرافی زندگی کرده ، زالو صفت به مکیدن خون زحمتکشان ایران مشغولند. از نتایج شوم به قدرت رسیدن رژیمی مذهبی در ایران که مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی کشور قرار داده است، یکی هم اعمال ظلم و تعدی بی حد و حصر در مورد میلیون ها از اهالی کشور می باشد که مذهبی غیر از مذهب شیعه دارند. درطول چهل سال گذشته، سنی ها، بهائی ها ، مسیحی ها، دراویش و دیگر دگر اندیشان مذهبی، در معرض بدترین آزار ها و سختگیری ها از طرف رژیم تاریک اندیش جمهوری اسلامی، قرار داشته اند. در ایران اسیر در چنگ رژیمی خود کامه، در آمد سرشار نفت و حاصل کار و رنج کارگران و زحمتکشان نه تنها به دست آخوند های حاکم، بیت امام و موسسات مختلف مذهبی به تاراج میرود، بلکه رژیم اسلامی همه ساله، میلیاردها پول به حساب دار و دسته های مذهبی وابسته به خود در خارج از کشوراز قبیل حزب اله لبنان و جهاد اسلامی، سرازیر میکند. با کمک و همدستی این دار و دسته های ارتجاعی ، رژیم جمهوری اسلامی به توسعه طلبی ها و ماجراجوئی های خطرناک و ارتکاب قتل و جنایت علیه اپوزیسیون خارج از کشور، مبادرت می ورزد.
آنچه در این نوشته کوتاه در زمینه فرهنگ ارتجاعی حاکم در ایران در دوران سیادت شاه و شیخ به رشته تحریرآمده، به روشنی نشان میدهد که در طول نزدیک به یک قرن ، رژیم شاه و به دنبال آن ، رژیم جمهوری اسلامی، برای پیشبرد امیال و مقاصد ضد مردمی خود، با تمام نیرو به تبلیغ و اشاعه ادبیات و فرهنگ میرای ارتجاعی، مبادرت ورزیده اند. درتحمیل این فرهنگ ضد مردمی و ضد دموکراتیک، یکی ازاسلحه ناسیونالیسم افراطی ودیگری از حربه دین و مذهب، استفاده کرده است. این رژیم های آزادیکش در عین حال، برای حفظ سلطه جابرانه خود، سبعانه با فرهنگ و ادبیات ترقی خواهانه و انقلابی مبارزه کرده و دست پلید خود را به خون بیشماری از نویسندگان ، شعرا و اندیشمندان آزاد اندیش و ترقی خواه ایران، آلوده ساخته اند
. پایان
دیماه 1397