اکبر اعلمی نماینده سابق تبریز طی یادداشتی به چگونگی بدست آوردن ثروت های میلیاردی در میان مقامات ایرانی با ذکر نمونه پرداخته و از آن به عنوان چگونگی قارون شدن نام برده است.
وی در صفحه شخصی خود نوشته است:
در یادداشت قبلی با عنوان «قارون های جمهوری اسلامی چگونه به این ثروت نجومی رسیده اند و چرا!؟»، به صورت کلی به شیوه های قارون شدن اشاره کردم
در این یادداشت بصورت مصداقی به دو مورد از نحوه بدست آوردن ثروت نجومی توسط قارون ها در جمهوری اسلامی اشاره شده است:
1 - اهل یکی از روستاهای رفسنجان است و هم دانشگاهی ما بوده، بدون اینکه از نبوغ و درجه هوشی بالاتری نسبت به هم دوره ای های خودش برخوردار باشد صرفا بدلیل اینکه داماد یکی از ائمه جمعه مشهور بوده و از طریق همسر به یکی از روسای جمهور وصل است.
دردوران ریاست جمهوری رفسنجانی، شرکتی را تاسیس و انحصار واردات یکی از شرکت های خارجی تولیدکننده لوازم صوتی و تصویری در ایران را دراختیارگرفت
و دیری نپایید که در دولت های هاشمی و خاتمی وارد صادرات قیر و فرآورده های نفتی شد.
در مجلس ششم که پیگیر قاچاق فرآورده های نفتی بودم، ردپای وی هم در این حوزه بدست آمد. روزی که مانند سایر قارون ها برای رتق و فتق امورات خود و لابی
با برخی نمایندگان دلال به مجلس آمده بود او را دیدم و با ایما و اشاره باو فهماندم که ردپایش در قاچاق فرآورده های نفتی مشهود است!
جالب است که او هم خود را اصلاح طلب می نامد و اکنون هم پول پارو می کند و هم اینکه در اتاق بازرگانی برای کشور و اقتصاد ایران سیاستگذاری می کند!
گمان می کنم یکی از افرادی که از رد صلاحیت بنده توسط خدایگان روی زمین بسیار دلشاد شد همین برادر مومن و سایر برادران مومنی است که به شغل شریف صدور فراورده های_نفتی از جمله قیر و گازوئیل اشتغال دارند و از اینرو فرایند ردصلاحیت امثال ما، بعنوان باقیات صالحات در کارنامه اعمال اشخاص موثر در ردصلاحیت بویژه جنتی و سایر اعضای شورای_نگهبان ثبت شده است، زیرا در حدیثی آمده است؛ اگر كسي دل مومنی را شاد كند به بهشت مي رود!!
2- دومین مورد؛ برادر یکی از قارون های بسیار سرشناس کشورمان است و برای خودش یک نیمچه_قارون محسوب می شود. زمانی که قرار بود به پرونده اش ورود نمایم حدود ۳۲-۳۰ سال سن داشت.
موکلم که از بوکسورهای معروف است، وکالت داده بود تا علیه او طرح دعوا نمایم. داستان از این قرار است که این برادرِ قارون، چند شرکت صوری تاسیس کرده است و بدون اینکه چنین شرکت هایی اصلا وجود خارجی داشته باشند، افراد مختلف را به عنوان مدیرعامل در راس آنها قرار می دهد و از طریق آنها بنام شرکت_صوری، از بانکی که متعلق به برادرش می باشد و سرمایه آن هم متعلق به مردم است، دهها میلیارد تومان وام و تسهیلات بلند مدت با نرخ بهره پایین دریافت و سپس در امور غیرتولیدی سودده سرمایه گذاری می کند.
گاهی هم با اعلام ورشکستگی شرکت موهوم از پرداخت طلب بانک محروم می شود!
این موکل بوکسور می گفت پس از مدتی از معاونت در این اقدام نادم شده و از مدیرعاملی یکی از این شرکت های صوری استعفا داده است. طرف هم پس از کش وقوس هایی که وجود داشته سرانجام آبدارچی مورد وثوق خود را به عنوان جایگزین مدیرعامل مستعفی تعیین و به مراجع مربوطه معرفی کرده است!
از آنجا که این موکل خود صادقانه اقرار کرد که هدفش از طرح شکایت علیه برادر قارون موصوف این است که با تحت فشار قرار دادن طرف مقابل مقداری از تسهیلاتی را که بنام او دریافت شده است را از آن خود کند، لاجرم در همان ابتدای کار عطای این پرونده را هم مانند بقیه پرونده های مشابه به لقایش بخشیدم اما این یکی حداقل این حُسن را داشت تا با جزئیات یکی دیگر از شیوه های کسب ثروت های نجومی توسط یکی از قارون های جمهوری اسلامی آشنا شوم!
اگر گمان می کنید که اشخاص و دستگاه های ناظر با جزئیات قارون شدن این افراد بیگانه اند، زهی خیال باطل.
درواقع آنها بدلیل مشغله های فراوانی که دارند، فرصت رسیدگی به امور پیش پا افتاده ای از این دست را ندارند