مقدمه: در این مقاله می خوانیم که اکراد کی هستند. چگونه از هندوستان به خاورمیانه کوچیده اند و اسرار ناگفته از ترور دکتر قاسملو و صادق شرفکندی از رهبران حزب دموکرات کردستان.

کرد یا کرت (کورد) یک واژه هندی است و به لباس محلی مردان هند اطلاق میشود و لباس زنان هندی بصورت "کرده" یا "کرته" تلفظ میشود".

فردوسی میگوید:

بر او گشت گریان و رخ را بخست -  همه کرته بدرید و او را ببست

در بیت بالا "کرته" بمعنی لباس هندی است

واژه کرد یا کرت (کورد) در ایران با واژهای متشابه اشتباه گرفته شده و یکسری مشکلات قومی و فرهنگی ایجاد کرده است

کرد (کورد) با ضممه حرف "ک" واژه هندی است بمعنی لباس محلی هندیان.

کرد با ضمه حرف "ک" در زبان طبری (سمنانی) در معنی رمه گردان, چوپان است.

کرد (کرت) با فتحه حرف "ک" یک واژه تورکی است بمعنای زمین زراعی کوچک یا باغچه.

بعنوان مثال شهرستان تورک نشین "کرد کند" مرکز استان چهار محال و بختیاری که در زمان محمد رضاشاه پهلوی اسمش را به "شهر کرد" عوض کردند یک واژه تورکی است در معنای "روستای باغچه", منتها با زیرکی موذیانه سعی دارند تا تلفظ طبری "کرد" بر وزن "فورد" را با تلفظ ترکی "کرد" بر وزن "فرد" عوض کنند.

"کرد کند" یک واژه تورکی بود, زیرا با گرامر تورکی ساخته شده بود. در زبان تورکی, مضاف الیه قبل از مضاف می آید ولی در زبان فارسی, مضاف الیه بعد از مضاف می آید. پس "شهر کرد" یک واژه جدید (جعلی) فارسی است, زیرا مضاف الیه بعد از مضاف آمده است.

اینگونه جعلها عمدی و در راستای تورک ستیزی صورت میگیرند.

اما واژه "کرد" یا "کورد" که در ایران امروزی بعنوان قوم شناخته میشود یک واژه هندی است و به کولی های مهاجر هندی اطلاق میشد زیرا که لباس محلی هندیان (کرت, کرد) را بر تن داشتند و این واژه ارتباطی با واژه متجانس طبری "کرد" بمعنی چوپان ندارد.

در این مقاله اثبات خواهیم کرد که در قدیم به تمام قبایل کولی ها در خاورمیانه "کرد" یا "کرت" میگفتند. در (آزربایجان و خوزستان "کوت" تلفظ میشود), که هر کدام از این قبایل برای خود یک اسم طایفه ای نیز داشتند. مانند: پارس, لور, گیلک, مازنی, راجی, لاری, تالشی, تاتی, مکری, کرمانچی, سورانی, گورانی, اردلانی, کلهر و غیره, که همگی لباس محلی هندیان را بتن میکردند و از آنرو به همه آنان "کرد" یا "کرت" نیز می گفتند.

استاد دهخدا در لغتنامه در معنی واژه لولی چنین می نویسد:

لولی: (ص نسبی) منسوب به لول که به معنی بی شرمی و بی حیائی باشد. لوری, فیج, غره چی, زط, چیگانه, زنگاری, کولی, غربالبند, غرچه, قرشمال, سوزمانی, توشمال, زنگانه, کاولی, کابل, کاول, کاوولی, بکاول, بکاوول, زرگر کرمانی. گیلانی, حرامی, لوند, غربتی, یوت, الواط, سرود گوی کوچه ها و گدای در خانه ها و در هندوستان زن قحبه و فاحشه را گویند.

ملاحظه می نمائید که در گذشته تمام این اقوام هند و آریایی مانند: کابلی, کرمانی, گیلانی, لور, غرشمال را همگی کولی یا لولی می نامیدند.

غرشمال یا قرشمال به فارس زبانان خراسان در نواحی سبزوار و حومه گویند که از واژه هندی "کرشمال" بمعنی "کشاورز" می آید.

تا زمان جنگ جهانی اول به تمام اقوام کولی در خاورمیانه "کرد" یا "کرت" می گفتند ولی در بحبوهه جنگ جهانی اول و اتحاد عثمانی ها با آلمانی ها از یک طرف و مبارزه تورکان ایرانی در نهضت مشروطه با انگلستان و روسیه, سبب شد تا انگلیسها و روسها از تورکان کینه شتر بدل گیرند و در صدد انتقام باشند. چنانکه بعد از اتمام جنگ جهانی اول بسود متفقین (انگلستان, فرانسه و روسیه), بلافاصله عثمانی را تجزیه کردند و در ایران یک حکومت فارس محور بنام پهلوی رویکار آوردند و سعی فراوان کردند تا تاریخ و تمدن تورکان ایرانی را انکار و کولی های مهاجر هندی یعنی "اکراد" را حاکمان و صاحبان اصلی ایران زمین بنامند و در این راستا با جعل تاریخ و تحریف واقعیت, برای این قوم عقب مانده فاقد تمدن, شکوه و ابهت کاذب ساختند تا رقیب و مزاحم تورکان باشند. در این مقاله مدارکی معتبر ارائه خواهد شد تا معلوم شود که ساخت هویت جعلی برای اقوام کولی های (اکراد) ایرانی آگاهانه و توسط انگلیسها و روسها صورت گرفته است.

در کتاب "شرفنامه بدلیسی" می نویسد: "تلفظ کرد تغییر از شجاعت است.چرا که اکثر شجاعان روزگار و پهلوانان نامدار از این طایفه برخاسته اند مانند رستم زال که در ایام پادشاهی کی قباد می زیسته و از طایفه اکراد بوده و چون تولد او در سیستان بوده به رستم زابلی اشتهار یافته است".... " کسانی چون آرش کمانگیر, فریدون, بهرام چوبین, میلاد پدر پهلوان گرگین, فرهاد کوه کن همگی کرد بوده اند".

با توجه به اینکه آرش کمانگیر اهل مازندران, رستم اهل سیستان, فریدون و بهرام چوبین اهل طبرستان و گرگین اهل ری بوده اند, معلوم میشود که منظور بدلیسی از "اکراد" یک مفهوم کلی از تمام اقوام هند و آریایی بوده.

ولادیمیر مینورسکی خاور شناس معروف در "دایرت المعارف اسلام" چنین می گوید:

We thus find that about the period of the Arab conquest a single ethnic term Kurd (plur. Akrād) was beginning to be applied to an amalgamation of Iranian or iranicised tribes.

"ما کشف کردیم که واژه قومی کرد (اکراد بصور جمع) بعد از حمله اعراب برای تمام قبایل مختلط ایران و ایرانی  شده بکار میرفت".

ملاحظه میکنید که طبق نظر مینورسکی خاور شناس شهیر, واژه کرد (کورد) به تمام اقوام ایرانی شده (مهاجران هند و آریایی در ایران) اطلاق میشده و مختص به یک قوم و زبان خاصی نبوده است.

پروفسور دیوید نیل مکنزی خاور شناس معروف در رساله معروف خود تحت عنوان "ریشه اکراد" می نویسد که واژه "کرد" در ادبیات ایران بعد از نفوذ اعراب ظاهر گشته و در معنی "کوچ نشین" است و آنها مهاجرانی از آسیای مرکزی هستند.

Mackensie. D.N: The origins of Kurdish. 1961

فردینال تنا بیکله می گوید: "کردهای شمال غرب ایران و فرا تر از مرز ایران (کردهای ترکیه و عراق) بومی نیستند و مهاجرانی از آسیای مرکزی هستند که اقوامی ایرانی شده محسوب میشوند. فردینال اثبات میکند که آزمایشات ژنتیکی (دی ان ای) نیز گفته های او را تأئید میکند".

The Origin of Kurds - Ferdinand Hennerbichler

Advances in Anthropology, Vol.2 No.2, May 30, 2012

غیاث الدین رامپوری در کتاب "غیاث اللغات" در مورد "کرد" می نویسد: "کرد قومی است از عجم که اکثر ایشان صحرا نشین باشند".

منظور از عجم, قوم پارس است. همانطور  که فردوسی نیز پارسیان را عجم نامیده. ملاحظه میکنید که غیاث الدین رامپوری, پارسیان را نیز کرد (کورد) معرفی میکند.

حمزه اصفهانی در کناب "سنی ملوک الارض و الانبیا" , پارسیان و دیلمیان را اکراد طبرستان معرفی میکند همانطور که اعراب را اکراد سورستان

"کانت الفرس تسمی الدیلم الاکراد طبرستان کما کانت تسمی العرب اکراد سورستان".

حمزه اصفهانی واژه "اکراد" را در معنی "کوچ نشین" بکار برده, زیرا پارسیان و دیلمیان در طبرستان مهاجر بودند و اعراب نیز در سرزمین سورستان مهاجر بودند.

وقتی حمزه اصفهانی میگوید که پارسیان و دیلمیان اکراد طبرستان هستند و اعراب نیز اکراد سورستان هستند. واژه اکراد (جمع کرد) بصورت اسم بکار برده نشده, بلکه بصورت صفت بکار رفته که در معنی کوچ نشین است.

لازم به توضیح است که سورستان در گذشته همان سرزمین "کلدان" در بین النهرین بود.

سعید نفیسی در ماهنامه ارمغان, شماره اول می نویسد: "آریائیان هندی و ایرانی برادران پدری و مادری بوده اند..."

ملاحظه می کنید که سعید نفیسی که خودش یکی از بنیانگذاران شوونیسم فارس بود، به صراحت اعتراف می کند که پدران و مادران هندی ها و فارس ها یکی است.

علی بن حسین مسعودی در کتاب "مروج الذهب و معادن الجوهر" , اصطخری در کتابهای "صور الاقالیم" , "مسالک ممالک" و ابن بلخی در کتاب "فارس نامه" واژه "کرد" را در معنی "کوچ نشین" بکار برده اند, نه در معنی یک قوم و زبان خاصی.

حکومت "آل کرت" یا "آل کرد"

در گذشته به تاجیکها و پشتونها نیز "کرد" یا "کرت" گفته میشد, زیرا آنها نیز "کرت" پوش بودند. در قرن هفتم هجری قمری در جنوب سرزمین خراسان بزرگ سلسله ای حاکم شد بنام "آل کرت" یا "آل کرد" که بنیانگذار آن سلسله "شمس الدین محمد کرتی" (کردی) بود. این سلسله 140 سال دوام داشت و در مجموع هشت پادشاه حکومت کرده است. دایره حکومت "آل کرت" در برگیرنده طوایف تاجیک و پشتون ها بود. امروزه به قصد منحرف کردن اذهان مردم از این سلسله کردی (کرتی), دو ابتکار انجام داده اند. اول آنکه; تاریخ "آل کرت" یا "آل کرد" را از کتابهای درسی ایران حذف کرده اند!!! دوم آنکه سعی میکنند با شیطنت خاصی واژه "آل کرت" یا "آل کرد" را طوری تلفظ کنند که با واژه "قوم کرت یا کرد" متفاوت باشد!! شاید بدین ترفند مردم ایران را از وجود سلسله "کردی" در شرق ایران ناگاه نگه دارند. زیرا قصد دارند تاریخ جعلی کردستان را در غرب ایران در سرزمین تورکها و اعراب جاسازی کنند!!!

فردوسی طوسی اقوام آریایی را مهاجران هندی می نامد و ریشه آنها را جدا از ایران معرفی میکند. به چند مثال توجه نمائید:

فردوسی در مورد ایرانی نبودن پارسیان میگوید:

چو در دخمه شد شهریار جهان -   ز ایران برفتند گریان مهان

همه پاک در پارس گرد آمدند -   بر دخمه یزدگرد آمدند

ز پنجاه باز آوریدند سی -   ز ایرانی و رومی و پارسی

از اشعار فوق فردوسی معلوم میشود که سرزمین پارس جایی جدا از ایران بود زیرا عزاداران مرگ یزدگرد از ایران رفتند و در سرزمین پارس بر سر قبر وی گرد آمدند.

در ضمن قوم پارس هم جدا از ملت ایران معرفی شده است.

فردوسی طوسی در مورد ایرانی نبودن لورها (لرها) می گوید:

به نزدیک شنگل فرستاد کس - چنین گفت کای شاه فریاد رس

از آن لوریان بر گزین ده هزار - نر و ماده بر زخم بربط سوار

به ایران فرستش که رامشگری - کند پیش هر کهتری بهتری

چو بر خواند آن نامه شنگل تمام - گزید کرد زان لوریان بنام

به ایران فرستاد نزدیک شاه - چنان کان بود در خور نیک خواه

چو لوری بیامد به درگاه شاه - بفرمود تا برگشادند راه

به هر یک یکی گاو داد و خری - ز لوری همی ساخت برزگری

بشد لوری و گاو و گندم بخورد - بیامد سر سال رخساره زرد

بدو گفت شاه این نه کار تو بود - پراگندن تخم و کشت و درود

کنون لوری از پاک گفتار او - همگی گردد اندر جهان چاره جو

سگ و کبک بفزود بر گفت شاه -  شب و روز پویان به دزدی به راه

فردوسی تعریف میکند که بهرام شاه ساسانی از پادشاه هندوستان شنگل, طلب ده هزار مهاجر لور (لر) میکند و شنگل هم ده هزار لور, زن و مرد به ایران می فرستد. شاه به لورها زمین, بذر, گاو و خر از بهر زراعت و دامپروی می دهد. اما لورها قادر به زراعت نبودند و بعد از خوردن بذرها و گاوها لاعلاج ماندند و شب و روز بفکر دزدی افتادند.

در شاهنامه فردوسی هر وقت سخن از قوم پارس بمیان می آید بلافاصله سخن از هند و هندوستان نیز آورده میشود! گویا در زمان فردوسی ارتباط بین پارسیان و هندوستان یک امر بدیهی بوده و دو واژه "پارس و هند" به هم گره خورده بودند. در ضمن بهتر است بدانیم که در شاهنامه فردوسی واژه "هندوستان" بیشتر از واژه "ایران" تکرار شده است!!! چرا؟!! آنهم در زمانیکه هندوستان حتی با ایران همسایه نبود و کشوری بنام "مکران" (بلوچستان) مابین ایران و هندوستان میبود. پس چه لزومی داشت که واژه هند و هندوستان در شاهنامه فردوسی آنهمه تکرار شود و همیشه کنار مشاهیر پارسی آورده شود؟!!

کشور پارس کجاست؟

کشور پارس در شرق کشور عیلام و جنوب کشور ماد قرار داشت. کولی های هندی مانند هخامنش (هاخام منش) ها در این کشور ساکن و بعدها حاکم شدند. چون آن کولیها در کشور پارس ساکن شدند به آنها نیز پارسی گفتند, ولی در اصل  مردم بومی کشور پارس باستان به زبانی غیر از زبان هند و آریایی (فارسی کنونی) صحبت میکردند و کولیهای هندی تبار هخامنشی زبان هندی را در کشور پارس باستان رایج کردند و بعدها زبان هندی زبان رسمی کشور پارس شد و زبان هندی, زبان پارسی نیز نام گرفت. اما در گذشته زبان پارسی باستان با زبان (هندی فارسی کنونی) تفاوت داشت.

در کتیبه بیستون, داریوش شاه چندین بار اعتراف میکند که هخامنشیان از نژاد مردم پارس نیستند بلکه بر کشور پارس حکومت میکنند.

بعنوان مثال; در ستون اول بند 13 کتیبه بیستون مینویسد: "نه مردی از پارس و نه مردی از ماد و نه مردی از دودمان پادشاهی ما نبود که بتواند سلطنت را از مغ گئومات بستاند ...".

ملاحظه میکنید که داریوش شاه رسما اعتراف میکند که دودمان وی از مردم پارس نیست بلکه در کشور پارس ساکن و حاکم شده اد.

دلایل کولی و هندی تبار بودن اکراد ایرانی:

1. شباهت زبان کولی ها "اکراد" با زبانهای هندی و اردو. زبان تمام قبایل اکراد مانند: پارسی, لوری, گیلانی, مازنی, تالشی, تاتی, راجی, کرمانچی, سورانی, اردلانی, کلهر, هورامان, گورانی, آسوری, ارمنی و غیره, زیر شاخه زبانهای سانسکریت هندی هستند.

(زبان ارمنی نیز شاخه ای از زبانهای هند و آریایی است. در گذشته به ارامنه و آسوری ها نیز "کرد" گفته میشد).

در گذشته نه چندان دور در ایران, به زبان پارسی نیز زبان هندی گفته میشد. شعرایی مانند; مولوی بلخی, حافظ شیرازی, خواجوی کرمانی و خیلی های دیگر, زبان فارسی را زبان هندی نامیده اند.

یک مثال: مولوی بلخی یک رباعی دارد که می گوید:

بیگانه مگیرید مرا زین کویم - در شهر شما خانه خود می جویم

دشمن نیم ار چه دشمن رویم - اصلم ترک است اگرچه هندی گویم

مولوی شعر بزبان هندی نسروده است, بلکه منظور وی از "هندی گویم" زبان پارسی را میگوید.

2. لباسهای محلی طوایف اکراد شبیه به لباسهای محلی هندیها است. اکراد خاورمیانه همانند هندیها کلاه نداشتند و عمامه بر سر می گذاشتند و می گذارند. امروزه بعضی از اکراد کماکان عمامه میگذارند.

در نقاشیهای قدیمی از مشاهیر پارسی نیز, همه آنان لباسی شبیه به لباس هندیان (کرد, کرت) بر تن و عمامه ای هم مانند هندیان بر سر دارند.

در زمان رضاشاه پهلوی پوشیدن لباسهای محلی از آنرو ممنوع شد تا ریشه هندی بودن پارسیان مخفی بماند.

3. فرهنگ, موسیقی محلی, رقص, صنایع دستی تمام طوایف اکراد ایرانی شبیه نوع هندی می باشد

بعنوان مثال:

صنایع دستی پارسیان در استانهای کرمان و یزد, شال کشمیر و پارچه ترمه هستند که ریشه هندی دارند.

غذاهای سنتی پارسیان شبیه سفره هندی است.

موسیقی و رقص تمام طوایف اکراد ایرانی شبیه مدل هندی بود.(البته امروزه از ریتم و مدل عربی بیشتر تقلید میکنند).

آقای فریدون فرخ زاد مجری برنامه های شوی تلویزیونی ایران بارها تکرار میکرد که موسیقی و رقص ایرانی ریتم هندی, افعانی دارد و باید هر چه زودتر از آن ریتمها دوری جست

https://youtu.be/GuQK0rJwkEk

بعنوان مثال, رقص "جاهلی" رایج در بین پارسیان مشابه رقص کولی ها در سایر کشورها میباشد

https://youtu.be/UGPnKgm7avs

4. پرچم سه رنگ, سبز, سفید, سرخ, نشان اقوام هندی و آریایی بوده و است. تمام اقوام هند و آریایی پرچم سه رنگ سبز, سفید, سرخ را دارند منتها با ترتیب متفاوت تا عین هم نباشند. پرچم کشورهای; هندوستان, ایران, تاجیکستان, و اقلیم کردستان عراق همگی رنگهای سبز و سفید و سرخ دارند. البته توجه نمائید که در گذشته قبایل زیادی از اکراد کولی مانند طایفه "روما" که در کشورهای مجارستان و ایتالیا ساکن شدند, آنها نیز همان پرچم سه رنگ را با ترتیبی متفاوت رایج کردند. روما ها در ایتالیا به همان اکراد کولی گفته میشد.

سلطان محمود غزنوی وقتی هندوستان را فتح کرد ناچارا پرچم سبز, سفید و سرخ را پرچم ایران انتحاب کرد زیرا جمعیت بسیار زیاد هندوستان تاثیر زیادی در دایره حکومت او داشت. همانطور انتخاب زبان پارسی بعنوان زبان رسمی کشور, نه بخاطر اهمیت ادبی زبان پارسی, بلکه بخاطر جمعیت کثیر اقوام هندی تبار در دایره حکومت سلطان محمود غزنوی بود.

سلجوقی ها نیز وقتی بر هندوستان حاکم شدند, ناچارا زبان هندی پارسی را بعنوان زبان رسمی پذیرفتند زیرا در غیر آنصورت حکومت بر آن قبایل پر جمعیت غیر ممکن میشد.

لازم به توضیح است که در پرچم کشور هندوستان, بعد از پایان جنگ جهانی دوم تغییراتی داده شد و رنگ قرمز به رنگ زعفرانی تغییر کرد!!

5. قیافه ظاهری تمام طوایف اکراد کولی در خاورمیانه (پارسیان, لورها, گیلکها, مازندرانی ها, گورانی ها, سورانی ها, کرمانچی ها, هورامان ها, تالشی ها) بسیار شبیه قیافه هندی ها می باشد.

لازم به توضیح است که درصد قابل توجهی از این اکراد مهاجر, علاقه بسیاری به ازدواج با تورکها دارند و بخاطر ازدواج آنها با تورکها, تعدادی فرزند دو رگه بدنیا آمده اند که چندان شبیه هندیها نمی باشند و پروپاگاندای اکراد از تصاویر آن کودکان دو رگه "کورد و تورک" بعنوان ابزار تبلیغاتی استفاده میکند!!

6. اسامی شهرهای کولی نشین (کرد نشین) در ایران برگرفته شده از اسامی شهرهای هندی است که از آنجا به ایران مهاجرت کرده اند. مانند:

کاشمر در استان خراسان رضوی ایران , کاشمر در استان "کشمیر" هندوستان

تایپاد (تایباد) در استان خراسان رضوی ایران, تایپادا در استان "اودیشا" هندوستان

کلات در استان خراسان رضوی ایران, کلات در استان "گجرات" هندوستان

کرمان در استان کرمان ایران, کورمان در استان "ویهارا" هندوستان

ماهان در استان کرمان ایران - ماهان در استان "ماهاراشترا" هندوستان

اردل در استان چهار محال و بختیاری ایران - اردل در استان "ماهاراشترا" هندوستان

کیار در استان چهار محال و بختیاری ایران - کیار در استان "هیماچال پرادش" هندوستان

گودر در استان اصفهان ایران - گودر در استان "مادهیا براتش" هندوستان

نائین در استان اصفهان ایران - نائین در استان "هاریانا" هندوستان

میمه در استان اصفهان ایران - میمه در استان "ناگالند" هندوستان

رامسر در استان مازندران ایران - رامسر در استان "راجستان" هندوستان

گتو در استان مازندران ایران - گتو در استان "اوتتاراکاند" هندوستان

شیرود در استان مازندران ایران - شیرود در استان "ماهاراشترا" هندوستان

کلار در استان مازندران ایران - کلار در استان "کارناتاکا" هندوستان

بابل در استان مازندران ایران - بابلی در استان "چاتیس گاری" هندوستان

آمل در استان مازندران ایران - آملی در استان "راجستان" هندوستان

ماسال در استان گیلان ایران - ماسال در استان "ماهاراشترا" هندوستان

چوبر در استان گیلان ایران - چوبر نام چند شهر بزرگ و کوچک در هندوستان و پاکستان

لیسار در استان گیلان ایران - لیساری در استان "اوتاراپرادش" هندوستان

شلمان در استان گیلان ایران - شلمان در استان خیبر پختو نخوا پاکستان

لوشان در استان گیلان ایران - لوشان در استان "هیماچال پرادش" هندوستان

اسامی بعضی از طوایف "اکراد" در ایران, از نام شهرهای هندی گرفته شده که از آن شهرها به ایران مهاجرت کرده اند. مانند:

طوایف: گورانی, سورانی, اردلانی, اورامان (هورامان), کرمانچی, مکری که از شهرهای: گوران از استان (هیماچال پرادش), سوران از استان (اودیشا), اردل از استان (ماهاراشترا), اورامان از استان (اوتتاراکاند), کراچی از پاکستان (جزیی از هند قدیم), مکری از استان (بیهار) هندوستان می آیند.

طایفه "راجی" در شمال استان اصفهان و جنوب اراک نیز از استان "راجستان" هند می آید.

چون طویف مذکور اخیرا در ایران ساکن شده اند از آنرو اسامی طوایف آنها بر روی شهرهای ساکن شده گذاشته نشده است.

توضیح: در زبان فارسی برای ساختن صفت نسبی, حرف "ی" به آخر اسم افزوده میشود. مانند تهران و شیراز که صفت نسبی آنها میشود: تهرانی و شیرازی

اما اگر نام شهری به حرف "ی" ختم شود مانند: ساری, ری, کراچی, بعد از ساختن صفت نسبی, تلفظ دو حرف "ی" کنار هم دشوار میشود. از آنرو باید یک حرف تزئین به واژه مذکور اضافه شود تا تلفظ راحت گردد و زبان براحتی در دهان بچرخد, که در آنصورت صفت نسبی شهرهای فوق میشود: ساروی, رازی و کرمانچی

ملاحظه میکنید که نام شهرهای کولی نشین (اکراد مهاجر هندی تبار) در ایران و همینطور اسامی طوایف آنها, برگرفته شده از نام شهرهای هندی هستند که از آن شهرها به ایران کنونی کوچیده اند.

7. مذاهب باستانی که اقوام هند و آریایی در خاورمیانه داشتند و دارند, از کشور هندوستان ریشه میگیرند. مذاهبی مانند: آسوری, مزدیسنا, میترا, یزیدی (یازیدی, یاسیدی) همگی ریشه از هندوستان گرفته اند.

آسور ها (آشور ها); در دین هندو به خدایانی گفته میشود که از فرزندان "کاشیاب" هستند. اما بخاطر طلب قدرت و مادی گرایی در مسیر انحراف افتاده و گناهکار شده اند. پیروان این فرقه را "آسوری" می نامند. این فرقه در نزد هندویان به شیطان پرستی محکوم است. در گذشته های دور دسته ای از این آسوری ها (آشوری ها) از هندوستان به خاورمیانه کوچیدند و تمدن آسوریان (آشوریان) را ساختند. این افراد امروزه به مسیحیت گرویده اند.

مزدیسنا; دین رسمی ساسانیان. این فرقه شبیه فرقه آسوری است با اندکی تفاوت. اسامی خدایان در هر دو فرقه یکی هستند. فقط تلفظ واژه ها اندکی تفاوت دارند.  بعنوان مثال:

خدای درمانگر بیماریها در آئین هندی, "آریامنه" نامیده میشود و در مزدیسنا بصورت "ائیرا منه" تلفظ میشود.

خدای رعد و برق در آئین هندی "ایندرا" نامیده میشود و در مزدیسنا بصورت "آندرو" تلفظ میشود.

خدای پیروزی در آئین هندی, "ویرا" نام دارد و در مزدیسنا بصورت "ورثرینا" تلفظ میشود.

خدای آسور یا آسورا, در مزدیسنا بصورت "اهور" یا "اهورا" تلفظ میشود.

در اواخر حکومت ساسانیان آئین مزدیسنا با دین زرتشت در آمیخت که زرتشتیان امروزی, پیروان آن آئین مخلوط هستند.

یزیدی (یازیدی, یاسیدی); شاخه ای از دین هندو است که توسط "شانکر عدا" مؤبد هندی, از دین هندو جدا شد. دسته ای از آنان به شمال عراق کوچیدند و در آنجا ساکن شدند. امروزه اکثریت آنها به اسلام گرویده اند ولی اقلیتی کماکان بر همان دین و اعتقاد باقی مانده اند که به آنها در هندوستان "یاسیدی" می گویند. واژه "یاسیدی" معرب شده و بصورت "یازیدی, یزیدی" در عراق تلفظ میشود. همانطور که نام مؤبد هندی "شانکر عدا" معرب شده و بصورت "شیخ عدی" در عراق در بین یزیدی ها تلفظ میشود.

آرم این فرقه, خورشید با 21 شعاع نورانی است که الهام گرفته شده از 21 صفت نورانی "گانشا" خدای علم و دانش هندی است. این آرم امروزه در پرچم کردستان عراق نیز دیده میشود که یک سمبل هندی است.

لازم به توضیح است که اخیرا مراکز آکادمیک هندوستان رسما اعلام کرده اند, فرقه "یزیدی" در شمال عراق همان فرقه هندی "یاسیدی" است. از آنزمان شبکه خبری بی بی سی فارسی, اسم این فرقه را از "یزیدی" به "ایزدی" عوض کرده تا ریشه هندی آنها معلوم نشود!!

مطلب جالب دیگر آنست که تا چندی پیش مقالات و عکسهای بسیاری از فرقه هندی "یاسیدی" در اینترنت وجود داشتند. اما اخیرا تمام آن مقالات و وب سایتهای مرتبط با "یاسیدی ها" پاک شده اند و در دسترس نمی باشند!!! تصاویر "شانکر عدا" بنیانگذار فرقه "یاسیدی" نیز تماما از اینترنت خارج شده اند!!! واضح است که دستهایی پنهان و نامریی پشت پرده مانع از آگاهی مردم ایران از شناخت هویت و ریشه اکراد آریایی در خاورمیانه میشود.

8. تبهکاری, بزهکاری, تقلب, بهتان و دروغگویی در بین اکراد (کولی های هندی تبار) بسیار زیاد است. از قضا در خود هندوستان نیز تقلب, بزهکاری و جنایت بسیار بالاست. بعنوان مثال, در هر دقیقه به یک دختر در هندوستان تجاوز جنسی میشود!! دروغگویی, بهتان, افترا و تقلب در بین اکراد ( کولی های هندی تبار) بقدری زیاد است که بسختی میتوان به سخن آنان اعتماد کرد.

شیخ کلینی در کناب "الکافی"  و شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام"  حدیثی از امام صادق (ع) آورده اند که می فرماید: "اکراد از جنس اجنه هستند و بهر اغتشاش آمده اند. ای مسلمانها با اکراد معامله و آمیزش نکنید"

فردوسی طوسی, لورها (لرها) را به دزدی متهم میکند:

کنون لوری از پاک گفتار او -  همگی گردد اندر جهان چاره جو

سگ و کبک بفزود بر گفت شاه -  شب و روز پویان به دزدی به راه

سعدی شیرازی نیز در گلستان سعدی بجای واژه "دزد" از واژه "لر" استفاده کرده و چنین میگوید:

شنیدم که عربی چند درهم پول اندوخته بود, شب از ترس لرها خوابش نمی برد.(منظور سعدی شب از ترس لرها" یعنی دزدها).

جالب است بدانیم که حکایت فوق از گلستان سعدی در چاپ های جدید سانسور شده است!!! شوونیسم فارس هر آنچه را که به ضرر خودشان و بسود ترکان و اعراب بوده از کتب تاریخی ایران سانسور کرده اند. نمونه اش همین حکایت گلستان سعدی است.

اما در مورد بزهکاری و جنایات اکراد شمال عراق منابع بسیار زیادی موجود هستند که حتی اشاره به آنها از حوصله این مقاله خارج است.

در کتب: "تاریخ طبری" جلد یازدهم,- "مفرح الکروب بنی ایوب" نوشته جمال الدین محمد سالم - الکامل فی التاریخ" نوشته ابن اثیر - الکافی" نوشته کلینی - تهذیب الحکام" نوشته شیخ طوسی - "تاریخ مشروطه ایران" نوشته احمد کسروی - "تاریخ هیجده ساله آذربایجان" نوشته کسروی - "تاریخ مردوخ" نوشته مردوخ کردستانی, "تاریخ مغول" نوشته اقبال آشتیانی, و دهها کتاب دیگر, وحشیگری و جنایات اکراد شمال عراق بطور مفصل شرح داده شده است.

بعنوان مثال در کتاب "تاریخ مغول" اشاره به همکاری اکراد عراقی با مغولها در ویرانی و غارت بغداد میکند. احمد کسروی در کتاب "تاریخ هیجده ساله آذربایجان" مینویسد که اکراد کوهستان قندیل به ایران ریختند و زبان مشروطه چیان را می بریدند. به زنان آذربایجانی تجاوز میکردند و سپس پستان آنها را زنده زنده می بریدند (از علایم بسیار خطرناک سادیسم). به کودکان تجاورز و سپس در رودخانه غرق میکردند. محض تفریح روستائیان را به سر توپ می بستند و آنگاه لوله توپ را بالا نگه داشته, توپ را شلیک میکردند و بارانی از خون و تکه های بدن انسان روی سرشان می بارید!!

اما طوایف کولی که امروزه در بین چهار کشور ایران, ترکیه, عراق و سوریه تحت عنوان "کرد" زندگی میکنند چه کسانی هستند؟!

این اکراد هم جزیی از همان کولی های هند و آریایی هستند که در گذشته مانند دیگر اکراد (کولی های مهاجر) ااز هندوستان به خاورمیانه کوچیده اند و شاخه ای از آریایی های هندی تبار هستند, اما بازیگر سناریوی کردستان سازی توسط استمارگران غربی شده اند.

آنها کولی های ساکن کوهستان قندیل در شمال عراق بودند که بعد از جنگ جهانی اول با حمایت انگلیسها و روسها از کوههای قندیل به اطراف منجمله آذربایجان سرازیر شدند. در کتاب "تاریخ هیجده ساله آذربایجان" نوشته احمد کسروی توضیح بسیاری در مورد آنها ارائه شده است.

تشابهات و تفاوتهای زبانی و فرهنگی بین این اقوام با همدیگر, هم اندازه تفاوتها و تشابهاتشان با دیگر اقوام هندی و آریایی مانند پارسیان, لرها, گیلکها است. اما بعلت نزدیکی جغرافیایی در یک دسته بندی سیاسی قرار گرفته اند و امروزه واژه "کرد" را فقط به آنها اختصاص داده اند تا با ساختن یک قوم جعلی بنام "کرد" و تشویق آنها به ساختن کشوری بنام "کردستان" امنیت و ثبات خاورمیانه را از بین ببرند!

این اقوام هند و آریایی که امروزه خودشان را مثلآ قوم "کرد" می نامند, نه زبان یکدیگر را خوب می فهمند و نه تشابهات مذهبی و فرهنگی قابل توجهی بین آنها وجود دارد. ولی استعمارگران غربی از این قبایل هند و آریایی مهاجر, برای ایجاد اغتشاش در خاورمیانه استفاده میکنند.

مثلآ تشابهات زبانی و مذهبی بین کرمانچی و فارسی بیشتر از تشابهات زبانی و مذهبی بین کرمانچی و سورانی است, ولی با این وجود کرمانچی ها و سورانی ها را "کرد" می نامند و از قضا زبان فارسی را نیز بعنوان نابودگر زبان "کردی" معرفی میکنند!

یا مثلآ زبان اورامان (هورامان) در شهرستان مریوان شباهت بسیاری با زبان تالشی در گیلان دارد. این در حالیست که مردم اورامان را "کرد" می نامند ولی تالشیها را جزیی از "اکراد" بحساب نمی آورند!! چرا؟! تشابهات زبانی و مذهبی بین طایفه تالشی شافعی با طایفه اورامان شافعی بمراتب بیشتر از تشابهات زبانی و مذهبی بین طایفه اورامان با طایفه اردلانی شیعه است! پس چرا اورامان ها را در کنار اردلانی ها "کرد" محسوب میکنند ولی تالشیها جزیی از "اکراد" محسوب نمی شوند؟!

مثالی دیگر; تشابهات زبانی, فرهنگی و مذهبی بین طایفه کلهر و طایفه فیلی بمراتب بیشتر از تشابهات زبانی, فرهنگی و مذهبی بین طایفه کلهر با طایفه مکری است. پس چرا طوایف کلهر و مکری در کنار هم جزیی از "اکراد" محسوب میشوند ولی طایفه فیلی را جزیی از "لرها" بحساب می آورند؟! چرا؟!

مثالی دیگر; در ایران, "گیلانی" یک طایفه مستقل محسوب میشود, در حالیکه اقلیت گیلانی (جیلانی) در ترکیه و گیلانی (ژیلانی) در لبنان رسما "کرد" نامیده میشوند!!!

بعضی از این طوایف هم نمی دانند که آیا "کرد" هستند یا "لور"!!! بعنوان مثال; لکها نمی دانند که جزیی از اکراد هستند یا لورها!!!

جمع بندی مطالب فوق بیانگر آنست که هیچگاه قومی خاص بنام "کرد" و زبانی بنام "کردی" وجود نداشته و به تمام کولی های آریایی مهاجر "کرد" یا "کرت" گفته میشد زیرا آنان کرت پوش بودند. اما امروزه به آندسته از اقوام هند و آریایی که در بین چهار کشور ایران, ترکیه, عراق و سوریه زندگی میکنند,"کرد" میگویند!

در حالیکه طوایف هورامان و کرمانچی که زبان همدیگر را خوب نمی فهمند, "کرد" نامیده میشوند ولی طوایف هورامان و تالشی که هم مذهبشان و هم زبانشان تقریبا یکی است, جدا طبقه بندی میشوند!

طایفه "زازا" که خودشان را وارثان ساسانیان (زازانیان) می دانند, هیچگاه خودشان را "کرد" نمی نامند ولی بازیگران سناریوی کردستان سازان, بزور طایفه زازا را "کرد" معرفی میکنند!!

گوران ها در استان کرمانشاه هیچگاه خودشان را "کرد" معرفی نکرده اند و اخیرا کتابی بنام خود آموز زبان گورانی چاپ کرده اند که حتی کلمه "کرد" یکبار در آن کتاب بکار نرفته است. اما استعمارگران و کردستان سازان, بزور گوران ها "کرد" می نامند!!!!

طایفه "خرات" در شهرهای کرمانشاه و سنندج خودشان را "کولی" و فاقد دین معرفی میکنند. در حالیکه در کتاب "تاریخ مردوخ کردستانی" آن طایفه, "کرد" معرفی شده است!!!

ملاحظه میشود که واژه "کرد" امروزه بعنوان یک واژه سیاسی در آمده و از معنی واقعی خود دور گشته است.

اکراد در کشور ماد جایی نداشتند

اخیرا در ویکیپیدیای فارسی که صد در صد بی اعتبار است, ادعهای نادرستی میشود مبنی بر اینکه "اکراد" ساکنان باستانی کشورهای "ماد", "عیلام", "گوتی" و "آسور" بودند!!! هر چند این مهمل گویان از ارائه حتی یک سند عاجز و درمانده هستند ولی با پروپاگاندا در ویکیپیدیا قصد ایجاد جنگ روانی دارند.

در زمان امپراطوری مادها (اجداد مردم آزربایجان), اکراد هنوز از هندوستان به آزربایجان (ماد) کوچ نکرده بودند. اکراد کوهستان قندیل بعد از جنگ جهانی اول, شروع به مهاجرت به آزربایجان کرده اند.

احمد کسروی در کتاب "تاریخ هیجده ساله آذربایجان" می نویسد که در اواخر نهضت مشروطه که مقارن بود با آغاز جنگ جهانی اول, کشورهای انگلستان, روسیه و آمریکا اکراد کوهستان قندیل را تحریک کردند به شمالغرب ایران (آذربایجان) بتازند و یورش برند. بعنوان مثال می نویسد که اکراد به شهر ساوج بلاغ (مهاباد) حمله کردند و درخواست کردند که شهر را به آنها واگذارند. والی شهر ساوج بلاغ, فرمانفرما بود که با رشادت فراوان همراه با مردم شهر توانستند اکراد را شکست و فراری دهند. در زمان کسروی شهرهای ساوج بلاغ (مهاباد), سقز و سنندج شهرهای تورک نشین بودند و هنوز اکراد کوهستان قندیل در آن شهرها اسکان داده نشده بودند. اما بعد از ظهور رضاشاه بتدریج اسکان اکراد کوهستان قندیل در جنوب غرب آذربایجان آغاز شد!!

پروفسور دیوید نیل مکنزی خاور شناس معروف در رساله خود بنام "ریشه اکراد", ادعای اکراد مبنی بر حضورشان در کشور "ماد" را کاملا مردود دانسته و این دروغ را یک انگیزه سیاسی و تحریف تاریخ معرفی میکند و چنین می گوید: "موضع کردهای معاصر به تاریخ از یک انگیزه بسیار ساده سرچشمه میگیرد و آن هم نیاز به اجداد قهرمان است و از آنجا که دوره امپراطوری مادها هنوز به اصطلاح صاحبی ندارد, کردهای معاصر پنهان نمی کنند که می خواهند مادهای باستان را در این نقش ببینند".

Mackensie. D.N: The origins of Kurdish. 1961

با شکست تورکان عثمانی در جنگ جهانی اول و شکست نهضت مشروطه بدنبال کودتای انگلیسی رضاشاه پهلوی در ایران, رگباری از واژه های "کرد" و "کردستان" در کشور ایران رایج شد. این قوم مجازی تازه به دوران رسیده, توسط رسانه های فارسی زبان بتدریج صاحب تاریخ و تمدن و امپراطوری هم شد!!! بدون آوردن هیچگونه مدرک و سند, با قباحت تمام, تاریخ آذربایجان باستان (ماد), تاریخ عیلام باستان (سرزمین قشقایی), تاریخ گوتی ها در بین النهرین (عراق), تاریخ ساسانیان (زازانی) را بسود خودشان مصادره میکنند!!! و بقول پروفسور مکنزی, کردها برای اجدادشان تاریخ سازی و قهرمان سازی میکنند!!!

تنها منبع تورک ستیزان فارسی زبان, ادعاهای بی پایه و اساس برخی از اساتید معاصر کشورهای روسیه و انگلستان است!!! همان روسیه و انگلستانی که کینه شتر از تمام تورکان و اعراب داشتند و دارند و پروژه کردستان سازی در سرزمین تورکان و اعراب, پروژه شوم آنان است.

این قبایل عقب مانده بدون تمدن در کوهستان قندیل که بازیگران سناریوی شوم کردستان سازی هستند, چنان به هذیان گویی افتاده اند که حتی نمی فهمند تمدنهای ساسانی, ماد, عیلام و گوتی ها که آنها ادعای مالکیت دارند, در گذشته کشورهای مستقل و جدا از هم بوده اند.

اسرار پنهان در رابطه با ترور دکتر قاسملو و صادق شرفکندی

گفتیم که در اثنای جنگ جهانی اول و اتحاد عثمانی ها با آلمان بر علیه انگلستان و روسیه و همزمان در ایران در اثنای نهضت مشروطه, جنگ ترکان ایراتی بالاخص آذربایجان با انگلیس و روسیه باعث شد تا آنها از ترکان کینه شتر به دل گیرند و درصدد  ایجاد اغتشاش در این سرزمینهای تورک برآمدند. با رویکار آمدن کمونیستها در شوروی و رقابت آنها با انگلستان و آمریکا در منطقه خاورمیانه, احزاب کردی نیز بدو دسته تقسیم شدند. دسته اول رهبران کرد کمونیست بودند. مانند عبدالله اوجالان, دکتر قاسملو و شرفکندی. بعضیها هم علیرغم دموکرات بودن در مسیر غرب قرار گرفتند مانند: مسعود بارزانی و جلال طالبانی.

کشورهای غربی با نقشه های زیرکانه و پشت پرده توانستند رهبران کرد کمونیست را از صحنه کنار بزنند. عبداللا اوجلان, با همکاری سازمانهای جاسوسی سیا و موصاد, در آفریقا شناسایی, دستگیر و به ترکیه تحویل داده شد. ترکیه نیز او را به حبس ابد محکوم کرد.

دکتر قاسملو و صادق شرفکندی نیز با همکاری پشت پرده سازمانهای جاسوسی غربی و ایران ترور شدند و بدینصورت رهبران کمونیست اکراد از صحنه خارج شدند و فقط رهبران وابسته به غرب بر اریکه قدرت باقی ماندند. روسیه کلا نفوذ خود را در پروژه کردستان سازی از دست داد و این خیمه شب بازی کاملا در اختیار سازمانهای جاسوسی غرب قرار گرفت.

اخیرا مدارکی ارائه شده اند که اثبات میکند که جلال طالبانی رهبر حزب مام میهن کردستان عراق که از رهبران طرفدار غرب بود, در ترور دکتر قاسملو نقش اساسی داشت.

اخیرا سه نوار صوتی از دکتر قاسملو و جلال طالبانی در بی بی سی فارسی منتشر شده اند که واقعیت را برملا می سازند.

در این نوارهای صوتی می شنویم که دو دیپلمات ایرانی به پیشنهاد جلال طالبانی, دکتر قاسملو را به یک مذاکره محرمانه در رابطه با اعطای خودمختاری به کردهای ایرانی, دعوت میکنند. در این مذاکره که در شهر "وین" پایتخت اتریش صورت میگیرد, جلال طالبانی, همراه دو دیپلمات ایرانی و دکتر قاسملو به اتفاق یک دوستش شرکت میکنند.

دو دوره مذاکرات پی در پی, بدون نتیجه به پایان میرسند. اما بعد از مدتی مذاکره سوم مطرح میشود.

در روز مذاکره سوم, سه دیپلمات ایرانی, دکتر قاسملو به اتفاق دو دوستش حاضر میشوند, اما از جلال طالبانی خبری نیست!!! رئیس گروه تیم ایرانی شخصی بنام محمد جعفری صحرارودی است. او علت غیبت جلال طالبانی در روز مذاکره را چنین توجیه میکند: "به این دلیل نخواسته جلال طالبانی در جلسه حضور داشته باشد چون او خیلی جاها درباره مذاکرات صحبت کرده، با این روحیه که آقای طالبانی دارد ما فکر کردیم نباشد بهتره".

در زمان مذاکره سوم, جلال طالبانی غایب است. سه دیپلمات ایرانی و دکتر قاسملو بهمراه دو دوستش در سالن مذاکره حاضر هستند.

دیپلماتهای ایرانی با اسلحه گرم به طرف دکتر قاسملو و یارانش شلیک میکنند و هر سه نفر رهبر کرد کمونیست کشته میشوند.

فردای روز ترور, جلال طالبانی از طریق بیانیه ای رسمی, حکومت بعث عراق را مسئول ترور دکتر قاسملو معرفی میکند!!!

دولت اتریش موفق میشود قاتلان را دستگیر کند, ولی بعلت نامشخصی آنان را آزاد میکند و قاتلان براحتی بدون هیچگونه مشکلی به ایران بر میگردند!!!

در نوار صوتی که توسط دولت اتریش اخیرا منتشر شده قسمتهای مهمی از مذاکرات بین دکتر قاسملو و دیپلماتهای ایرانی سانسور شده و قابل دسترسی نیست!!!

بی بی سی فارسی در مورد اتحاد قاتل اصلی دکتر قاسملو یعنی محمد جعفری صحرا رودی و جلال طالبانی مینویسد;

"محمد جعفری صحرارودی رابطه خود ر ا با کردهای عراق حفظ کرده. در سال 2007 نیروهای ویژه ارتش آمریکا به کنسولگری ایران در اربیل حمله کردند. هدف دستگیری محمد جعفری صحرارودی بوده. اما دقایقی قبل از رسیدن نیروهای آمریکایی به اربیل کردهای او را خبر دار می‌کنند و فرار می‌کند. آمریکا می‌گوید او یکی از عوامل سازماندهی حملات بمب‌های کنار جاده‌ای به نیروهای این کشور در عراق بوده. عکس‌هایی از جعفری صحرارودی با رهبران کرد عراق منتشر شده که اعتراض فعالان کرد را به دنبال داشته. این رابطه او با صحرارودی باعث شایعاتی شده که ممکن است جلال طالبانی از نقشه ترور دکتر قاسملو خبر داشته".

بعدها با پیشنهاد مقامات آمریکایی, جلال طالبانی بسمت ریاست جمهوری عراق انتخاب میشود!!! (گویا وقت آن رسیده بود که جلال طالبانی پاداشش را بگیرد).

در اینجا سوالات بی جواب بسیاری به ذهن هر شخصی می رسد:

1. چرا فقط رهبران کرد کمونیست ترور یا زندانی شدند؟!

2. چرا قاتلان رهیران کرد کمونیست همگی آزاد شدند؟!

3. چرا جلال طالبانی در روز مذاکره غایب بود؟!

4. چرا جلال طالبانی دوستی خود را با قاتلان دکتر قاسملو ادامه داد؟!!

برای شنیدن نوارهای صوتی دکتر قاسملو و همینطور خواندن مقاله بی بی سی در آن مورد میتوانید به لینک زیر مراجعه نمائید:

http://www.bbc.com/persian/iran-features-49007137

اما واقعه رستوران میکنوس یا ترور دکتر صادق شرفکندی دبیر کل حزب دموکرات کردستان, بسیار پیچیده تر بود. زیرا کشاندن صادق شرفکندی به مخلص با همان سناریوی دکتر قاسملو بنظر بعید می آمد. بنابراین باید سناریوی جدید و مطمئن تری برای صادق شرفکندی مهیا میکردند تا جای هیچگونه شک و شبهه ای نباشد و رهبران کمونیست کرد با پای خودشان وارد تله میشدند.

در این جلسه بیست نفر از رهبران چپ گرای ایرانی و یک نفر رهبر چپگرای اروپایی یعنی نخست وزیر سابق کشور سوئد به رستوران ایرانی میکنوس در برلین دعوت میشوند. اما در روز جلسه فقط شش نفر در رستوران حاضر میشوند! صادق شرفکندی بهمراه سه کرد کمونیست رفیقش, دو نفر ایرانی دیگر و البته خود صاحب رستوران که ایرانی بود.

اما عجیب تر آنکه دو نفر ایرانی دیگر علیرغم دعوت نشدن به جلسه, به رستوران آمدند و در جلسه شرکت کردند!!!

تیم ترور, بسیار بزرگ و پرجمعیت بود. دو نفر ایرانی و چهار نفر لبنانی.

قاتلان با مسلسل های کوچک چریکی بسمت شرکت کنندگان جلسه شلیک میکنند. صادق شرفکندی بهمراه سه کرد دیگر حاضر در جلسه کشته میشوند. آن چهار ایرانی دیگر علیرغم شلیک زیاد مسلسلها سالم ماندند و حتی زخمی هم نشدند!!! صاحب رستوران هم که یک ایرانی بود, فق زخمی میشود!!!

جالب است بدانیم قاتلان بعد از شلیک مسلسل بسوی شرفکندی و سه دوست کرد همراه او, با یک قبضه کلت کمری به آنها تیر خلاص نیز می زنند و اینبار هم آن چهار نفر ایرانی حاضر در جلسه و صاحب رستوران از شر تیر خلاص سالم می مانند!!!

رئیس عملیات ترور توانست همان روز به ایران برگردد ولی بقیه توسط پلیس آلمان دستگیر و زندانی شدند. قاتل اصلی به حبس ابد محکوم گشت ولی بعد از پانزده سال زندان, آزاد و به ایران تحویل داده شد!!!

اینجا سوالات زیادی برای هر شخص مطرح میشوند:

1. چرای نخست وزیر چپ گرای سوئد که دعوت به جلسه را پذیرفته بود, روز حادثه غایب بود؟!

2. چرا از بیست نفر میهمان چپ گرای ایرانی دعوت شده به جلسه, چهارده نفر بدون اطلاع قبلی غیبت کرده بودند؟!

3. چرا علیرغم شلیک سنگین مسلسلها, آن چهار ایرانی حاضر در جلسه سالم ماندند؟!!

4. چرا قاتلی که تیر خلاص میزد, آن چهار ایرانی حاضر در جلسه و صاحب رستوران را که شاهدان ماجرا بودند, نکشت و اجازه داد آنها زنده بمانند!!!

از جمع بندی مطالب فوق الذکر میتوان چنین نتیجه گرفت که رهبران کرد کمونیست با همکاری سازمانهای جاسوسی غربی و ایرانی از صحنه سیاست خارج شدند تا رهبران کرد وابسته به غرب تمام قدرت را بدست گیرند تا روسیه نفوذش را در سناریوی کردستان سازی از دست بدهد.