فاشیسم نهادینه شده در طیف سلطنت طلب جامعه فارس را به قهقرا می برد.
در روزهای گذشته دو نشست همزمان در لندن برگزار شد. یکی نشست اعلام موجودیت «شورای مدیریت گذار» و دیگری نشست اروپایی حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات).
همزمانی این دو نشست از جهاتی مفید و جالب توجه بود زیرا باعث شد منویات عده ای که با شعارهای زیبا و ادعاهای دهان پرکن خود را منجی ایران می پندارند بار دیگر آشکار شود و معلوم شود چهل سال زندگی در کشورهای دمکراتیک چیزی از میزان دگم اندیشی و ذهنیت دیکتاتورمآب آنان کم نکرده است.
موضوعی که توجه نگارنده را جلب کرد شیوه برخورد و ادبیات سخنرانان حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) نسبت به شورای مدیریت گذار و البته سوت و کف و تشویق های حاضرین در جلسه بود.
قبل از پرداختن به این موضوع لازم است اشاره کوتاهی شود به شورای مدیریت گذار و مواضع آن تا کیفیت و چگونگی مبحث آشکارتر شود.
شورای مدیریت گذار که در نشست اخیر خود در لندن اعلام موجودیت کرده و آقای حسن شریعتمداری (فرزند آیت الله سید کاظم شریعتمداری و از موسسین حزب جمهوری خلق مسلمان) را به دبیرکلی خود انتخاب کرد، به عنوان یک جریان سیاسی نوظهور مباحثی را در برنامه کاری خود قرار داده است که به نوعی مباحثی جدید در فضای سیاسی ایران (جبهه ای که در میان ملل غیر فارس ایران با نام جبهه تمرکزگرا شناخته می شود) به حساب می آید و تا حدودی از ذهنیت تمرکزگرای مطلق فاصله گرفته است.
عضویت تعدادی از کادرهای سیاسی ملل غیر فارس ایران در هئیت مدیره این شورا، مطرح شدن مسئله آموزش «به» زبان مادری و طرح شیوه حکومت غیر متمرکز از جمله تازگی ها و وجوه تمایز این شورا به حساب می آیند. با اینکه در اسناد این شورا بحثی از فدرالیسم به میان نیامده است ولی شاید بتوان با مراجعه به نوشته ها و سخنان رهبران این شورا از جمله شخص آقای شریعتمداری در گذشته به این نتیجه رسید که نظر حداقل بخش مهمی از اعضای شورا متمایل به نوع حکومت فدرالیستی است. البته این شورا در اسناد خود آشکارا از تمامیت ارضی ایران نیز دفاع کرده است.
بی تردید با اینکه نظرات شورای مدیریت گذار از زاویه مطالبات ملل تحت ستم در ایران ناقص و حتی کمتر از سطح ابتدایی است ولی به هر روی دلیلی نیست که چنین حرکتی را به فال نیک نگرفت. این شورا حداقل می تواند محلی باشد برای دیالوگ سازنده بین نیروهای سیاسی ملل مختلف در ایران.
با این مقدمه نگاهی به آرا سخنرانان نشست اروپایی حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) از جمله آقایان رضا تقی زاده، شهرام همایون و امیر طاهری خالی از لطف نخواهد بود. خصوصاً سخنان آقای رضا تقی زاده که از دردانه ها و نورچشمی های جریان سلطنت طلب است اوج غلیان و فوران منویات و خصوصیات درونی این افراد به حساب می آید. سخنرانان و اعضا حزب مشروطه ایران که گویا برای بحث در مورد آینده ایران و لابد نحوه تطبیق لیبرال دمکراسی بر ایران آینده گرد هم آمده بودند به یکباره با کنار گذاشتن جمهوری اسلامی و آینده ایران و لیبرال دمکراسی تمام توجه و هم خود را متوجه ایران ستیزان! خائنی! کردند کمی آنطرفتر مشغول مشغول خیانت شنیع! فدرالیزه کردن ایران بودند و البته در حین این سخنان متحورانه از دشنام و ناسزاگویی ابایی نداشته و نیازی به رعایت ادب و نزاکت نیز ندیدند و حاضرین نیز در سوت و کف هیچ قصوری نکردند.
الحق فراز سخنان ایشان جایی بود که آقای دکتر! تقی زاده به عنوان یک لیبرال! (یعنی آزادی خواه!!) دمکرات! دو آتشه به آقای شریعتمداری توصیه می کند برای اینکه مادرشان برنامه های فارسی تلویزیون را متوجه شوند بروند به مادرشان فارسی یاد بدهند! ایشان البته به واسطه قیاس های مع الفارغ و پا در هوا از توهین و بددهانی به آقای شریعتمداری و پدر مرحوم ایشان فروگذار نمی کند. آیت الله سید کاظم شریعتمداری به عنوان یک مرجع طراز اول شیعه زندگی خود را فدای مبارزه با دیکتاتوری و دفاع از حق حاکمیت مردم کرد. حال این شخص چه خصومتی می تواند با وی داشته باشد؟ به نظر اینجانب جواب این سوال را باید در ذهنیت نژادپرستانه این شخص جویا شد.
همین شخص اصرار می کند چون ایران صنعتی نشده جامعه ایران ظرفیت دمکراسی را ندارد و ایران علاجی جز بازگشتن به سیستم پادشاهی ندارد. البته از نظر ایشان و همفکرانشان پادشاه آینده حتما باید آقای رضا پهلوی باشد و آقایان آزادی خواه! در این خصوص حق هیچ گونه انتخابی برای مردم قائل نیستند؛ استدلالشان هم این است که ایشان از نژاد و نسب پاک پادشاهان آریامهر هستند!
تمامی سخنرانان نشست حاکمیت انحصاری زبان فارسی و حکومت متمرکز را خط قرمز خود قلمداد کرده و کوچکترین عدول از آن را مساوی تجزیه طلبی و خیانت می دانند. از نظر ایشان ایران نه تنها یک کشور کثیر المله و کثیر الهویه نیست بلکه در ایران حتی اقلیت نیز وجود ندارد. با یک مقایسه سرانگشتی بین قانون اساسی جمهوری اسلامی و افکار این آقایان به راحتی می توان دید جمهوری اسلامی از این جریان حداقل صد سال جلوتر است.
حزب مشروطه ایران یکی از شاخص ترین تشکل های سلطنت طلب است و روشن فکرترین! و مدرن اندیش ترین! منسوبین جریان سلطنت طلب در این تشکل جمع شده اند. اعضا این تشکل معمولا ژست دمکرات مآبانه به خود گرفته و در رسانه ها حرفهای شسته رفته می زنند و جماعتی را نیز با این اطوارها به خود جذب کرده اند. ولی همزمانی دو نشست در لندن اتفاق مبارکی بود که باعث شده با تحریک رگ غیرت آریایی این اشخاص منویات درونی ایشان کمی به بیرون ترشح کند. شخصا از خوانندگان این سطور در خواست می کنم سخنرانی های نشست اروپایی حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) را تماشا کرده و قدری در آن تامل کنند.
اینجانب معتقدم این جماعت نه تنها برای ملل غیر فارس جز رنج و عذاب ارمغانی نمی توانند داشته باشند بلکه فاشیسم نهادینه شده در این طیف جامعه فارس را به قهقرا می برد.
مجید جوادی