۲۱ آذر برای هر آذربایجانی نمود غروری است به درازای تاریخ، غروری از جنس دموکراسی و شرافت انسانی که بدست برگزیده ترین انسانهایش بدست آورد. یادآوری این دوره از تاریخ آذربایجان و روشنگری نقاط تاریک آن دوره برای ما بیش از هر چیزی در اولیت قرار دارد.
جنگ جهانی دوم آبستن حوادث بسیاری برای جهان، منطقه، ایران و آذربایجان جنوبی بود. وقایعی که در کنار سیاست های قدرت های جهانی، شرایط سیاسی_اقتصادی ایران بیش از هر چیز در آذربایجان دخیل بود. آرزوها و آمالی که جوانه زد و با بازی سیاسی و معامله قدرت ها خشکانده شد. در این نوشته سعی کرده ام به طور مختصر بیش از هر فاکتوری، به شرایط اقتصادی_سیاسی ایران و آذربایجان بپردازم تا شاید خواننده به وقایع آن روزها از منظری دیگر بنگرد.
شرایط اقتصادی ایران
با شروع جنگجهانی اول ( شهریور ۱۳۱۸) و اشغال ایران ( سوم شهریور ۱۳۲۰) ایران دچار بحران عمیقی شد. در کنار این بحران، گسترش رشوه و فساد کارکنان دولتی، کاهش انگیزه تولید، و افزایش بوروکراسی سبب بوجود آمدن وضعیتی اسفناک، قحطی و گرسنگی گسترده گردید. قدرت مرکزی نهاد و ابزار لازم برای سیاست گذاری و اعمال نفوذ در بخش بزرگی از سطح کشور، برای حل بحران هایی مثل گرسنگی را نداشت.
گزارش عبدالله مستوفی در بهار ۱۳۲۰ مصداق بارز کم توجهی به مراکز حاشیه ایران بود " از خاک سیرجان که رد بشوند صد در صد اهالی مبتلا تراخم و نابینایی در این حدود زیاد است. در میناب از تمامی شاگردان مدارس پسرانه و دخترانه آنجا فقط یک نفر از تراخم مصون است. در شهر بندرعباس اشخاصی که عصازنان گردش می کنند اعم از متمول و بی چیز فراوان است. مرض مالاریا در بندرعباس و میناب فراوان است. فقط یک پزشک قرنطینه در بندرعباس است." (بیات ۱۳۹۰)
از این دست گزارشات که شرایط اتنیکهای ساکن در جغرافیای ایران را نشان می داد بسیار زیاد بود.
به نوشته نادر ساعد، دو سوم مالیات ایران از پنج استان حاصلخیز به دست می آمد که بخاطر اشغال شوروی مالیات بسیار کمی پرداخت می شد. همین امر سبب گشته بود تا دولت مرکزی دچار بحران مالی و عدم تامین نیازهای اولیه ایران شود.
رژیم پهلوی بین سال های ۱۳۲۰ _ ۱۳۲۴ برای جلوگیری از موج تورم(بخاطر سیاست های اقتصادی غلط دولت ها) شروع به جیره بندی اقلام مختلف کرد. مشکلات معیشتی و اقتصادی که روز به روز خود را در زندگی مردم بیشتر نمایان می ساخت.
به عنوان مثال قند و شکر جیره بندی کیلویی هشت ریال بود و در بازار سیاه کیلویی ۱۲۳ ریال، چای رسمی کیلویی چهل ریال و در بازار سیاه ۴۰۰ ریال، لاستیک اتوموبیل حدود دو هزار دولار در نیمه سال ۱۳۲۳ خرید و فروش می شد. ( فوران، ۱۳۸۵، ۳۹۶_۳۹۸)
عدم مدیریت و حل معضلات اقتصادی و معشتی مردم باعث بروز نارضایتی های بسیاری در میان اقشار مختلف جامعه شده بود بطوری که نیروهای مخالف روز به روز جایگاه خاصی در میان مردم پیدا می کردند.
کنسول انگلیس در گزارش خود می نویسد: نمی توان انکار کرد که بدبختی ها و بی عدالتی هایی وجود دارد که اگر در هر کشور دیگری بود به شورش خود انگیخته منجر می شد، آذربایجان در وضعیت انقلابی است، آنها به این نتیجه رسیده اند که نمایندگان محلی آنها بهتر از تهرانی ها کار انجام می دهند ( به نقل از یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، ص ۲۶۸ )
شرایط سیاسی ایران و آذربایجان
عباس مسعودی در مقاله ای با تیتر علل اظطراب مسکو به تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۱۹ در روزنامه اطلاعات، بدون اطلاع از نیت مسکو، بهانه(علل) استالین برای حمله به ایران را بازگو کرده بود. این مقاله سرآغاز وقایعی بود که قدرت های جهانی سناریواش را برای این جغرافیا نوشته بودند. در مقاله مذکور مسعودی بیان داشته بود که بنا به گزارش سفیر آنکارا در مسکو، متفقین میخواهند چاه های نفت باکو و نقاط استراتژیک برای شوروی را بمباران کنند.
در همین مقاله به دغدغه مسکو اشاره شده بود که خود به پیش زمینه اشغال ایران توسط نیروهای شوروی در سوم شهریور ۱۳۲۰ انجامید.
پس از اشغال شوروی، نیروهای بریتانیا نیز از جنوب وارد خاک ایران شده و نواحی جنوبی ایران را اشغال کردند.
در چنین شرایطی که تقریبا ایران در اشغال بود، شرایط اقتصادی و سیاسی در آشفتگی کامل به سر می برد و در دهم مهرماه ۱۳۲۰ حزب توده تاسیس و اعلام موجودیت کرد.
کمیته حزب توده پس از تهران به سرعت در آذربایجان شکل گرفته بود ولی بخاطر سیاست های مرکزگرایی و بعضا قبول نکردن واقعیت اتنیکی آذربایجان نتوانست به درون تودههای مردم به ویژه دهقانان و روستائیان که اکثریت جامعه آذربایجان را تشکیل می دادند نفوذ کند. اصرار فرستادگان حزب به تعلیم تشکیلاتی به زبان فارسی و مخالفت اعضای تورک حزب توده در آذربایجان، باعث اختلاف و در نتیجه شکاف بین آذربایجان و حزب توده شده بود.
در اینمیان دو تشکل به نام های 《سازمان زحمتکشان》 و 《جمعیت آذربایجان》 تشکیل داده شد که همه با رویکردیمتفاوت و مستقل از مرکز شروع به فعالیت کردند.
جمعیت ارگان خود را با نام آذربایجان به دو زبان فارسی و ترکی منتشر می کرد و تعدادی از شاعران و مقاله نویسان را گرد هم آورده بود، انتشار روزنامه به زبان ترکی باعث شده بود که گاهی یک نفر آن را با صدای بلند می خواند و مردم پیرامون آن جمع شده و با دقت به آن گوش می کردند که این خود نشانگر آن بود که چقدر مردم تشنه خواندن و نوشتن به زبان مادری خود بودند.( فرقه دموکرات، پروژه آزادی ناتمام، محمد حسین یحیایی) .
شرایط بد اقتصادی در آذربایجان، بخاطر نگاه تنگ نظرانه رژیم پهلوی، بر روی ملت تاثیر بیشتری گذاشته بود بطوریکه دیگر نه اتوریته حاکمیت و نه شعارهای حزب توده جوابگوی خواسته های ملت آذربایجان بود.
عشق به زبان مادری در میان تورک های آذربایجان جنوبی در نامه عزیز علیئو به جعفر باقراوف در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۱ با مضون 《جنوبی آذربایجان حاقین دا حئسابات》را میتوان دید؛ علیئو به باقراوف مینویسد:
" در مدارس به زبان فارسی درس داده می شود و آذربایجانی ها خواهان تدریس زبان ترکی هستند. بخاطر همین آذربایجانی ها از انتشار روزنامه 《وطن یولو》 بسیار خرسند شده اند".
تمامی این فعل و انفعالات و خواسته های ملت تورک آذربایجان سبب تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری شد. به عبارتی دیگر فرقه دموکرات نیاز تاریخی بود که با توجه به شرایط بوجود آمد.
در رابطه با محبوبیت فرقه دموکرات در میان مردم، کنسول ایالات متحده آمریکا می نویسد: جنبش از حمایت وسیع مردمی برخوردار است و شکایات و نارضایتی های واقعی را از حکومت مرکزی نشان می دهد و کنسول انگلیس هم در گزارش خود می نویسد: نمی توان انکار کرد که بدبختی ها و بی عدالتی هایی وجود دارد که اگر در هر کشور دیگری بود به شورش خود انگیخته منجر می شد، آذربایجان در وضعیت انقلابی است، آنها به این نتیجه رسیده اند که نمایندگان محلی آنها بهتر از تهرانی ها کار انجام می دهند ( به نقل از یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، ص ۲۶۸ )
عباس شاهنده در روزنامه « فرمان » شرایط آذربایجان را اینگونه می نویسد: فرقه دمکرات یک حزب ملی و مورد علاقه آذربایجان است، مردم رهبران سیاسی و حکومت ملی خود را دوست دارند و به آنان اعتماد و باور دارند... ، امکان ندارد که شما در تمام صفحات زندگی بی آلایش پیشه وری بتوانید یک نقطه سیاه پیدا کنید ( روزنامه فرمان ، شماره ۸۲۷ )
پیش از آمدن هیئت آذربایجان نیرو های ژاندارمری به فرماندهی « شوارتسکف » مستشار ششلول بند آمریکایی در مسیر راه موضع گرفته بودند تا مانع از تظاهرات زحمتکشان آذربایجان شوند که تعدادی با دوچرخه و یا با پای پیاده ( که بیشتر در مناطق جنوبی تهران با فقر و تنگدستی زندگی می کردند ) به حمایت از هیئت آذربایجان تا فرودگاه آمده بودند، استقبال به قدری گسترده بود که ژاندارمری انتظار آن را نداشت، با عصبانیت و خشونت دست به اسلحه برد تا مانع از استقبال شود با تیراندازی دو زحمتکش آذربایجان را کشتند و هشت نفر را مجروح کردند ( روزنامه کیهان، شماره ۹۴۳، نهم اردیبهشت ۱۳۲۵ )
این نیاز نماینده تفکری مستقل از مرکز با رویه ای ملی و رویکرد اقتصادی سوسیال بود. نیازی که منافع غرب را تامین نمیکرد و مسکو در معامله سیاسی با پشت کردن به داعیهداری دموکراتیک خود ملت آذربایجان را همانند قربانی به قتلگاه پهلوی برد و دنیا نظارهگر قتل عامی بود که بیشتر ابعاد تاریکاش هنوز هم پشت پرده مانده است.
و در آخر شاید بازگو کردن گفته دکتر زهتابی خالی از لطف نباشد که فرموده بودند:
"انقلاب ما هنوز زمانتولداش فرا نرسیده بود و کودک نارساش نتوانست زیاد دوام بیاورد".