از مهمترین عرصه های منفی تکامل فرد و اجتماع، تقلید و تکرار شکست های گذشته گان می باشد.

ما به جای اینکه در مبارزه طلبی های خود از روش های نو با محوریت رفع موانع، استقلال آذربایجان و حاکمیت دائمی مردم آذربایجان جنوبی بر سرنوشت و آینده خود متمرکز شویم، متاسفانه علیرغم پیشرفت علم و گسترش سریع تکنولوژی و رشد فزاینده سطح معلومات، آگاهی عامه مردم جهان و ملت مان هنوز در اسارت استعمار هستیم و برای رهایی و آزادی خود و مردم مان از مسیر طولانی شکسته خورده پیشینیان استفاده می کنیم.

به جای بررسی و ریشه یابی علل عقب ماندگی ملت و جامعه مان و یافتن راه های برون رفت از این شرایط فعلی و مبارزه با قدرتهای مداخله گر از جمله حاکمیت دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران که سرمایه های مادی و معنوی ما را، مستقیم و غیرمستقیم چون معادن مس، طلا، نفلین سینیت و... آذربایجان به غارت و چپاول می برند و سرمایه ملت را استثمار میکنند، ما در پیچ و خم های انقلاب مشروطه، حکومت یکساله فرقه دمکرات آذربایجان، یا استفاده از روش های هیجانی در مبارزات، و روی آوردن به تخریب یکدیگر جریانات، احزاب و تشکل ها در داخل و خارج کشور هستیم.

سندروم استکهلم در ادبیات سیاسی و اجتماعی امروز یک مفهوم شناخته شده ای است. در اینجا نگاهی کوتاه می کنیم به شباهت آن با حرکت ملی آذربایجان و چگونگی نفوذ آن در این جریان تاریخی و ملی.

سندروم استکهلم syndrome Stockholm اصطلاحی است که پس از سرقت از بانک در تاریخ 23 تا 28 اوت 1973در میدان Norrmalmstorg استکهلم، توسط روانشناسی بنام Bejerot Nils که از ابتدا تا انتها با پلیس همکاری داشت، و بعدها توسط روانشناس دیگری به نام Ochberg Frank رسما نام گذاری گردید.

در این حادثه چهار کارمند سه زن و یک مرد به مدت ۶ روز به گروگان گرفته شده بودند، که با گروگان گیرها کم کم رابطه عاطفی پیدا کردند. این رابطه بین آنها تا آن حد پیش رفت که حتی گروگان ها از همکاری با پلیس سر باز زدند و پس از آزادی نیز از گروگان گیرها دفاع کردند.

این سندروم یک پدیده روانی ایست و در آن گروگان ها یک حس همدلی و نزدیکی به گروگان گیر پیدا میکند و گاها این حس وفاداری تا حدی پیشرفت می کند که آنها از کسانی دفاع می کنند، که جان، مال و آزادی شان را تهدید می کند و به صورت دواطلبانه و با یک نوع علاقه خود را تسلیم میکنند.

با نگاهی به مردم آذربایجان در سال های گذشته و حال میبینیم که به نوعی دچار این سندروم در ارتباط با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و به دلخواه تحت اسارت و زندانی آنها شده اند.

حال در ارتباط با حرکت ملی آذربایجان این سندروم و عوارض آن چه می باشد. این سندروم تقریبا با روحیات ستم پذیرانه ملت آذربایجان همخوانی بسیاری دارد، و در زندانی بنام ایران احساس مثبت به متجاوزگران و اشغال گران خود دارند.، بطوری که باعث شده زبان و ادبیات ایرانی فارسی به همراه عربی در لایه های توده مردم نفوذ کند و به عنوان زبان غالب در جامعه حاکم شود.

با نتیجه گیری از بحث سندروم استکهلم و نیم نگاهی به ارتباط عمیق بخشی از جامعه، علی الخصوص سرمایه داران، صاحبان بنگاه های اقتصادی و صنعتی با گروگان گیری به نام ایران مبینیم که این موضوعات باعث ایجاد شکافی عمیق در بین مردم، ایجاد چند گانگی داخل فعالان، تشکل ها، جریانات و احزاب داخل و خارج از کشور حتی فعالان حرکت ملی آذربایجان گردیده است.

اگر جریانات گذشته را آسیب شناسی و بررسی کنیم و آن ها را به چالش بکشیم و از گروگان ها و گروگان گیرهای امروز خود شناخت کافی داشته باشیم می توانیم حرکت ملی آذربایجان را به سوی استقلال و یک کشور و ملت واحد هدایت کرده و نتایج دلخواه خود را بگیریم.

آسیب شناسی و بررسی چالش های پیش روی حرکت ملی آذربایجان نیاز به ده ها کنفرانس و نشست تخصصی و صدها جلد کتاب می باشد.

تا آسیب شناسی به صورت علمی صورت نگیرد نه تنها حرکت ملی آذربایجان موفق نخواهد شد بلکه همچنان تلفات و هزینه های سنگین خواهد داد.