همان طور که مطلع هستید در هفته های اخیر سیستم حاکم بر ایران در غرب آزربایجان با نیابت قاچاقچیان مواد مخدر و تروریست های وابسته به جریان قندیل سعی در عمیق تر کردن تنشهای سیاسی و قومی در غرب آزربایجان کرده است.
البته باید این مسئله را هم در نظر داشته باشیم که نمایندگان اجاره ای مجلس به اصطلاح شواری اسلامی نیر نقش برجسته ای ایفا کردند، قسیم عثمانی به نمایندگی از طرف مردم کرد و سید سلمان ذاکر نیز به نمایندگی از طرف ملت تورک آزربایجان، هر چند گروه های سیاسی خارج نشین کرد(حزب دموکرات کردستان، کومله) هیچ واکنشی نسبت به صورت مسئله نشان ندادند ولی زیاد هم ناخرسند به نظر نمی رسند چرا که بدون پرداخت کمترین هزینه ای سیاست پوشالی شان از طرف سردمداران رژیم ایران ساپورت میشد.
حال با مشاهده چنین شرایطی که رژیم ایران اجرای طرح کردیزه کردن غرب آزربایجان را به نیابت از اربابان غربی و شرقی بر عهده گرفته به نظر می رسد در دفاع از بومی و غیر بومی بودن استاندار و سایر گماشته گان رژیم حرفی برای گفتن وجود نداشته باشد.
دوستانی که از امروز در تکاپوی انتخاب نماینده مجلس برای شهر سولدوز هستند باید این مسئله را به خوبی و با دقت تحلیل کرده باشند که گزینه ای برای رژیم شده اند که در مواقع ضروری براحتی برای بقای رژیم و اهداف سیاسی آن نقش ایفا می کنند. سیاست های رژیم در واقع سیاست های اربابان غربی و شرقی رژیم است. بعد از گذشت قریب به پنجاه سال از عمر نامبارک رژیم باید نتیجه گیری درست را بیان کنیم نه خواسته های رژیم خونخوار حاکم بر جامعه ایران را.
امروز رژیم ایران در انزوای کامل داخلی قرار گرفته و اربابان غربی و شرقی رژیم سعی دارند با ترفندهای مختلف رژیم را به نوعی از این بحران سو مدیریت نجات دهند و سیاست های چرکین و استعماری خویش را پیش ببرند. هر چند که ملت های ساکن در جغرافیای سیاسی ایران به ماهیت رژیم پی بردهاند و به دنبال تغییرات اساسی در مدیریت کشور هستند متاسفانه لابی های وابسته به رژیم از جمله سلطنت طلبان عصر حجری و تاریخ گذشته با اعمال سیاستهای از پیش تعیین شده رژیم در اتاق های فکر امنیتی سعی در به حاشیه کشیدن جنبشهای سیاسی داخل ایران را دارند؛ هرچند که تا حدودی موقتا موفق به مهار شده اند ولی با گذشت زمان دوباره در شکل دیگری ظهور خواهند کرد.
امروز جامعه ایران به خاطر سیاست های نژاد پرستانه رژیم پهلوی و پسماندهای تاریخ گذشته آن رژیم آخوندی و ایرانشهری از هرگونه ایران و ایرانیت بیزار و بیقرار است بنابراین در طول دو دهه اخیر استقلالیت ملتهای ساکن در ایران بیشتر به گفتمان روز تبدیل گشته است و ما ملت ازربایجان به عنوان یک قوه ای تاثیر گذار در رأس این جریان سیاسی قرار گرفته ایم:
1- به خاطر کثرت جمعیت ترکان در ایران
2- به خاطر سابقه تاریخی استقلال ازربایجان در آذر ۱۳۲۴
و سایر فاکتورهای دیگر، اما در این راستا مشکلات گوناگونی نیز گریبانگیر جنبش ملی آزربایجان شده که نمونه بارز آن ادعای ارضی گروه های مسلح کردی در غرب آزربایجان میباشد که رژیم ایران نیز با به کارگیری ترفند های سیاسی خویش راه ایجاد تنشهای سیاسی و قومی در غرب ازربایجان را در پیش گرفته است.
در حالی که فعالین سیاسی و ملی در ایران در شکنجه گاه ها و زندان های مخوف سیستم به سر می برند خواسته های آنها از تریبون جمهوری اسلامی تکرار می شود، اما دیگر تاریخ این بازی های امنیتی و سیاسی به پایان رسیده است و بر همگان روشن شده که این سناریوهای تکراری به پایان خود نزدیک شده است.
حال وظیفه تاریخی ما در این برهه زمانی چیست؟
ما ملت ازربایجان قطعاً برای بقای سیاسی ازربایجان مبارزه خواهیم کرد و از ذره ذره خاک مان که میراث گذشتگان هست محافظت خواهیم کرد. ما هیچ برادر و فامیلی نزدیکتر از خودمان نداریم؛ سایر ملل ساکن در ایران به عنوان دوست و همسایه ما قلمداد می شود و با استقلال تمام ملت های دیگر در ایران به عنوان یک کشور مستقل و همسایه میتوانیم تجارت و امنیت برقرار کنیم.