اتحاد جماهیر شوروی مثال خوبی میتواند باشد. مردم اوکراینی که مسکو را برادر، دوست و هم عقیده خود میدیدند و حتی ارتش مسکو را ارتش نجات بخش خود نام میبردند، امروز به خون هم تشنه و بدون در نظر گرفتن صغیر و کبیر مردمان یک دیگر هم دیگر را قتل عام میکنند.
چه چیزی باعث شده است که روسیه و اوکراین اینگونه به مسئله جنگ با هم دیگر راضی باشند؟
برادر بزرگ اوکراین بودن؟
افتادن در دام سیاسی غربی ها؟
توطئه اوکراین علیهشان؟
و یا دلایل دیگر
فرقی نمیکند دلیلش چه باشد، درس عبرتی که باید از جنگ روسیه و اوکراین گرفت این است که دو برادر، دو دوست، دو همسایه قدیمی به جان هم افتاده اند.
توضیح بالا میتواند درس خوبی به سیاسیون و مبارزین جریان «حرکت ملی آزربایجان باشد»
کمال گرایی از اساس ذات انسان بودن است و اگر بخواهیم در مورد سیاست و یا سیستم ادرای یک کشور آن را در نظر بگیریم« دوست، برادر و یا همسایه استراتژیک» زمان، مکان و موقعیت خود را دارد.
این اصل که منافع مشترک قربانی احساسات و یا موارد دیگری شود نتیجه ای چون جنگ روسیه و اوکراین را نخواهد داشت؛ نگاه بی انصافانه و یا بچگانه ای نیست.
در دنیای امروز که رفته رفته حتی ملت ها مفهوم خود را از دست خواهند داد، نباید به واژه های کلیدی، برادر و یا نام های مشابه به آن، مردم خود را از چاله به سوی چاه سوق دهیم.
کشور بزرگ و بی همتای تورکیه میتواند مثال دیگری باشد. آنها در زمان استقلال مرز های فعلی تورکیه نگفتند که اگر ما مستقل شویم چه بلایی بر سر تورکمانان عراق، سوریه، بالکان، کریمه و... خواهد آمد و حتی بعد از استقلال جمهوری تورکیه کشوری تورک در بالکان به نام جمهوری تورک تراکیه غربی تشکیل شد که در انحلال و فروپاشی آن جمهوری، تورکیه نقش اساسی را ایفا نمود. حال تورکیه از دیدگاه میلیتچی ها و نام های مشابه به آن بلکه خیانت نموده باشد و به جمعیت تورک آن منطقه پشت نموده است لحاظ احساساتی و غیر سیاسی میباشد ولی اساس مملکت داری همین است.
مردم آزربایجان جنوبی خصوصا سیاسیون آن، واژه دوست و برادر را نباید از چارچوب هویت مشترک و استفاده آن به صورت منافع مشترک در امور سیاستمداری بیش از آن ببینند چرا که گوسفند از گرگ میترسد و به چوپان پناه میبرد.