هیچ یک از صد ها هزار نفری که سالانه به تماشای «کشتی آمریکایی» میروند، تردیدی در نمایشی بودن دعواها و دراماتیزه شدن نبرد ندارند. علیرغم علم به داستانی بودن ماجراها و فیک بودن همه چیز، با حرارت و اشتیاق، فوران خون و شکسته شدن مصنوعی دست و پاها را دنبال می کنند. برای کشتی گیر مورد علاقه ی شان جیغ و داد می کشند، حتی بر سر اینکه چه کسی قهرمان این نبرد دروغین خواهد شد، شرط بندی می کنند. این پوچی محض اما مانع از لذت بردن تماشاگر نمی شود. تماشاگر کشتی را نه برای خود کشتی، بلکه بخاطر حواشی و هیجانات اطرافش می خواهد.
انتخابات در ایران نیز همچون کشتی کج آمریکایی است. نهادی بنام شورای نگهبان از پیش قواعد بازی را تعیین و شخصیت های مثبت و منفی را انتخاب می کند. در میان گزینه های هر دوره، حداقل یک کاندیدا برای قشر متوسط و چهره ای توی سری خورده برای قشر محروم و ضعیف می چینند.
از ثبت نام کاندیدا ها گرفته تا روند اعلام نتایج، هیچ کدام شباهتی به یک انتخابات نرمال ندارند! روند برگزاری این شبه انتخابات بقدری ابزرود و غیرقابل پیش بینی است، فیلترش بدان حد تنگ و امنیتی ساخته شده که حتی «رئیس تشخیص مصلحت نظام» اش نیز از آن عبور نمی کند. رای ها در پشت درب های بسته شمرده می شوند و تا آخرین لحظات احتمال بروز شگفتی وجود دارد. در هر لحظه امکان دارد که کاندیدای آخر به جایگاه دوم برود، نفر 7ام تهران ناگهان به رده ی 30 ام سقوط کند یا حتی بدون شمرده شدن کامل آرا، برنده اعلام گردد. اینکه چرا چنین انتخاباتی اینچنین از پیش تعریف شده و تا بدین حد کنترل شده؛ مورد اقبال برخی از ایرانیان قرار می گیرد، پرسشی به غایت قابل تامل است.
در انتخابات جمهوری اسلامی، هر گروه اجتماعی قهرمانان تقلبی خودش را دارد. دزدان خوشنام با مدارک تحصیلی تقلبی، وعده ی شفافیت اقتصادی میدهند و آدمخوران و امنیتی های سابقه دار، خواستار اجرای حقوق شهروندی می شوند. برای رای دهنده، نسبت بین شعارهای داده شده با واقعیت های موجود کمترین اهمیتی ندارد. مهم گرفتن حداقلی از ژست عامه پسند از سوی کاندیداست تا انتخاب قهرمان و طرف دعوا را برای تماشاگران از لحاظ روانی ممکن گرداند.
اینکه روحانی در انتخابات امسال حتی شعار رفع حصر هم نمی دهد و وزیر خارجه اش بارها وقیحانه نقض حقوق بشر در ایران را منکر شده، اینکه دولت آشکارا عدد سازی می کند تا ناکارآمدی عملکرد اقتصادی اش را پشت آمار دستکاری شده قایم کند، خود گویای این واقعیت است که انتخابات در ایران نه برای طرح مطالبه، که صرفا برای انتخاب طرف دعوا و «آدم بده ی» داستان موضوعیت دارد.
اگر انتخابات را عرصه ی کسب مشروعیت برای رژیم بدانیم، این سازکار برای مردم کارکرد تخت روان درمانی را دارد. انتخابات فرصتی است تا ایرانیان این واقعیت غم انگیز را برای مدتی فراموش کنند که حتی اختیار انتخاب سبک زندگی شخصی شان را نیز ندارند. انتخابات گرچه نمایشی سراسر مضحک و دروغین، اما در عین حال مسکنی پر هیجان و قوی است که این حس را به شهروند ایرانی تزریق می کند که هنوز امیدی به آینده هست. هنوز فرصتی برای بقا باقی مانده. هنوز می شود به بدتر نشدن فردا خوشبین بود.
تجربه ی چهل ساله اما به ما می گوید که «گودو هرگز نخواهد آمد» و این امیدی دروغین است. در امید بستن به این آینده ی کاذب چنان حجمی از تباهی خوابیده است که می توان برای سرنوشت این ملت گریست. امیدی که شاید او را موقتا از فروپاشی روانی نجات دهد اما زیر آوار جمهوری اسلامی بیرون نخواهد کشید.
https://plus.google.com/+Darieh/posts/LboPa84G4y3