آذوح: گویا انسانیت، ادب و عفت کلام منوط به داشتن یا نداشتن تحصیلات و مدارک گوناگون نیست، می‌توان بی‌سواد و بی‌مدرک بود اما سخن گفتن از روی منطق و شعور باشد و در مقابل شخصی باشد که با انواع مدارک گوناگون دانشگاهی و تالیف انواع کتاب؛ ولی سخن گفتنش خیلی قبیح‌تر از لات‌ها و اراذل سرکوچه باشد همانند استاد بزرگوار زبان فارسی که برای زبان‌های غیرفارسی و به قول او محلی از واژه “شاشیدم به این زبان محلی ” استفاده می‌کند.

ماجرا چیست؟

اخیرا فایل صوتی از استاد زبان و ادب فارسی شفیعی کدکنی که به علت آوردن نام وی در کتب درسی برای مردم ایران نامی آشناست، منتشر شده که گویا این سخنرانی در تاریخ یکم خرداد ۹۷ و در دانشگاه تهران صورت گرفته است، که وی سخن گفتن از حق زبانهای دیگر به جز فارسی را توطئه هایی می داند که می خواهند اقوام را تحریک کنند که به سمت زبانهای به قول استاد کدکنی «محلی» شان بروند تا بعد براحتی آنها را نابود کنند.

روش این نابودی هم به قول استاد کدکنی به این شکل است که ابتدا به اقوام می گویند بیایید حق زبانهای خودتان را مطالبه کنید بعد که به زبانهای خودشان تحصیل کردند متوجه می شوند که زبانشان «محلی» است و اساسا کسانی مثل حافظ و مولوی و فردوسی ندارند و آنگاه در برابر شکسپیر و پوشکین و مانند آنها احساس تحقیر می کنند و به خودشان می گویند «شاشیدم به این زبان محلی» (کلمات استاد کدکنی است) و می روند سراغ زبان شکسپیر و پوشکین.

استاد در تائید سخنان خود مدعی می‌شود که با همین ترفند زبان فارسی را در هند نابود کردند و به آنها تلقین شد که به جای زبان فارسی شما باید زبان اردو یاد بخوانید و وقتی فهمیدند زبان اردو چیزی برای کشتی با شکسپیر و پوشکین ندارد، لذا زبان اردو را نیز رها کرده و زبان کسپیر را یاد گرفتند و روسیه نیز همین سیاست را در آسیای میانه بکار گرفته و زبان روسی را جایگزین زبان‌های محلی می‌کند.

«شاشیدم به این زبان محلی» شاید باورتان نشود اما این ادبیات یک استاد زبان و ادب فارسی است.

البته باید گفت که “عدم تحصیل زبان مادری”، وجه اشتراک تمام کسانی است که اعتقاد دارند با آزادی عمل زبان‌های غیرفارسی در ایران، این زبان به سمت نابودی خواهد رفت، یعنی حفظ زبان فارسی در شرایط رقابتی ناسالم و به بهای نابودی تمام زبان‌های غیرفارسی.

این استاد دانشگاه در این سخنرانی مدعی می‌شود زبان‌های محلی بیشتر از چهار داستان نیستند که قدرتی برای کشتی گرفتن با ادبیاتی مانند آثار شکسپیر ندارند، که اگر ایشان به سخنان خود ایمان دارند چرا اجازه تقابل ادبیات مانند ادبیات تورکی، بطور بی‌طرفانه را نمی‌دهند و در حال یکه‌تازی با زبان خود در مقابل زبان تورکی به حبس کشیده شده، دارند، غیر از این است ادبیات فارسی به جز اشعار شاعرانی که وامدار حاکمان تورکند، جایگاهی در متون نثر جهان ندارد، آیا در میان متون نثر جهان مانند رمان، زبان فارسی جایگاهی داشته و دارد؟ آیا با واژگان سیاسی فارسی، می‌توان یک متن سیاسی نوشت؟ آیا با تولید واژگان میلیاردی می‌توان جایگاهی برای خود یافت؟ هدف از این سوالات تحقیر زبان فارسی نیست بلکه دعوت این استاد به تفکر در مورد تمام زبان‌هاست، همانطور که زبان فارسی در متون نثر حرفی برای سخن گفتن دارد، زبان‌های دیگر جایگاهی در میان میراث دیگر بشیریت دارند، اگر زبان فارسی شکسپیر و پوشکین ندارد، دلیلی بر نابودی زبان‌های دیگر نیست.

از طرفی سخن شفیعی کدکنی مبنی بر خلاصه شدن زبان محلی در چهار داستان، ما را یاد جمله یکی از افراد دیگر این دار و دسته می‌اندازد که گفته بود: “زبان آذری (تورکی آذربایجانی) را می‌توان در دو ترم آموزش داد” که نشان دهنده تغذیه همه این افراد از یک منبع مشترک است.

زبانی که استاد دانشگان آن خواستار قربانی کردن تمام زبان‌ا زیر پای آن را دارند، تا یک قرن پیش که پوتین پوشید و شلاق بدست گرفت، در تعامل با دیگر زبان‌ا و با حمایت حاکمان تورک به اوج رسید، کتاب نژادپرستانه و تورک‌ستیزانه شاهنامه فردوسی که امروز تبلیغش گوش فلک را کر کرده است در سایه سیاست دموکراتیک حاکمان تورک نوشته شد، نظامی گنجوی، خاقانی و مولانا شاعران تورک بودند که امروز زیر سایه آنها، ادبیات فارسی چیزی برای گفتن دارد.

بطورکلی زبان فارسی در وهله اول وامدار ورود دین اسلام به ایران و سپس حاکمان تورک است، زبان و تمدنی که قبل از ورود اسلام حتی یک تکه سفال شکسته و کتیبه برای ارائه به آیندگان نداشت، زیر پرچم و شعار برادری اسلام از بیابانگردی به تعقل و تفکر روی آورد و وقتی دیوان دموکرات حاکمان تورک به آن افزوده شد این زبان به تولید ادبیات روی آورد، حاکمان تورکی که با سکه‌های طلا و نقره‌اش، شاهنامه و دیگر شعرهای زبان فارسی سروده شده است، امروز عامل نابودی زبان همان حاکمان شده است؛ حکومتی که روزی خواجه نصرالدین توسی پرورش داده است، امروز به وحشیگری محکوم می‌گردد، دورانی که دوران اوج پیشرفت علم در ایران بوده است.

سخن آخر اینکه، استاد بزرگ ادبیات فارسی و دیگر دار و دسته این کرسی برای نابودی دیگر زبان‌های کشور، گاه دشنام بدهند، گاه تهدید کنند، گاه در ورطه سیاست بیاندازند و یا لابیگری، تا این زبان به عنوان حقوق انسانی تدریس نشود، یا روزی خود مجبور به قبول این واقعیت خواهند شد یا خود ملیت‌ها در مغز آنان فرو خواهند کرد.