دو حاکمیت خبیث فارس و فارس پرست ضدتورک پهلوی و جمهوری اسلامی ایران، که در طول این صد سال سیاه اهریمنی حاکمیت فارسها بر ایران، اکثریت انسانهای ملت تورک آزربایجان و تمامی تورکان ایران را بیکار و در به در کرده اند، در چهار سال اخیر ریاست جمهوری حسن روحانی، نان کارگری را هم از انسانهای تورک گرفته اند تا آنها به مرگ تدریجی یا خودکشی نابود شوند. این یک حقیقت و یک فاجعۀ عیان است. از سال 1392 که حسن روحانی ملقب به روباه بنفش، ملای فراماسونر کهنه کار انگلیسی کلید صلیبی فراماسونی در دست در جمهوری اسلامی ایران رئیس جمهوری شد ما در آزربایجان جنوبی با رکود همه جانبه اقتصادی و بیکاری و بحران کار دهشتناک مواجه بوده و هستیم.
اکثریت ملت تورک آزربایجان را در شهرها و روستاهای آزربایجان بیکاران و یا کارگران ساختمان، کارگران روزمرد و کارگرانی که حتی قراردادی برای کار امضا نکرده اند، تشکیل می دهند. از آغاز رکود در ساختمان سازی در آزربایجان جنوبی و کل ایران مشکلات دهشتناک و سیاه روزی کامل انسانهای انبوه ملت تورک که با دسترنج شرافتمندانۀ کارگری خود روزگار می گذرانند، شروع شد. کارهای ساختمانی که با پروژۀ مسکن مهر محمود احمدی نژاد رونق کاذب گرفته بودند، متوقف شدند و تیره روزی این کارگران تورک و خانواده هایشان نیز از همان روزها آغاز شد. قبل از احمدی نژاد، روباه فراماسون دیگر، اکبر بهرمانی رفسنجانی، ملقب به اکبرشاه عالیجناب سرخ پوش فراماسونری ضدتورک و ضدعرب فارس پرست انگلیس، در طول سالهای ریاست جمهوریش با خیانت علنی به ملت کارگر تورک آزربایجان، خیل کارگران ارزان قیمت افغان را به تهران و شهرهای دیگر آزربایجان جنوبی و کل ایران سرازیر کرد تا همخونان همزبان افغانی اش، رقیبی جدی برای کارگران تورک شوند که با این ترفند سیستماتیک البته در بریدن نان تورکهای مهاجر تا حد زیادی موفق هم شد. این کار عالیجناب منفور سرخپوش پانفارسها سبب شد که تعداد زیادی از انسانهای ملت تورک که از گرسنگی از شهرها و روستاهای تبریز و اردبیل اورمو و زنگان و همدان و امثالهم به تهران، کرج و اطراف تهران و کرج مهاجرت می کردند، راهی جز جمع کردن ضایعات (زباله ها و آشغال) یا خلافکاری نداشته باشند وگرنه خودشان و خانواده هایشان از گرسنگی می مردند. ملت تورک ملتی نیست که رنج تحمل گرسنگی زن و فرزندانش را بکشد و هیچ کاری نکند برای همین تعداد ضایعات جمع کن ها و خلافکاران ملت تورک با ترفند رفسنجانی شیطان فراماسون زیاد و زیادتر شد.
اما با این وجود در دوران رفسنجانی فرصتهای کاری معدودی هم برای کارگران تورک وجود داشت و می توانستند از باقی مانده چپاول افغانها کارهایی بگیرند و امرار معاش کنند. دوران سیدخندان یا بهتر بگوییم شیطان فراماسون، محمد خاتمی هم برای ملت تورک ما از لحاظ درآمد برای انسانهای انبوه کارگرمان بد نبود اما این فراماسون صلیبی ضدتورک ایرانچی با به شهادت رساندن پروفسور محمدتقی زهتابی کاری ترین ضربه ها را به روند رو به رشد استقلال طلبی آزربایجان وارد کرد. این مهره ضدتورک کوردپرست جای پای کوردهای تروریست را در آزربایجان غربی محکم و محکمتر کرد و اگر در قدرت باقی می ماند ایدئولوژی نژادپرستانۀ پان ایرانیسم فارس پرست و کوردپرست ضدتورک، ضدعرب را بیش از پیش نهادینه تر می کرد که خدا را شکر از رأس قدرت برای همیشه کنار رفت.
نوبت به احمدی نژاد یهودی الاصل دؤنمه رسید و در دوران هشت سالۀ او هم وضعیت به بدی و دهشتناکی روحانی شیاد نبود. بازار ساخت و ساز، هرچند کاذب، رونقی داشت و نان کارگران تورک هرچند سخت تر از پیش، به نحوی درمی آمد و شکم انسانهای تورک خالی نبود. برای همین در خرداد سال 1385 ملت تورک آزربایجان علی رغم گرسنگی نسبی توانستند در تبریز و اردبیل و اورمو و غیره حماسۀ بزرگی را بیافرینند. از همان زمان به دستور لندن شیاطین فارس پرست جمهوری اسلامی برای انتقام از ملت آزاده و غیور تورک به اجرای سیاست منحوس و کثیف انگلیسی «تورک را گرسنه نگه دار تا بر او حکومت کنی» رو آوردند و بعد از قیام خرداد 1385 هـ.ش. عرصه زندگی را با برنامه ریزی و نقشه های ضدانسانی هر روز بیشتر از روز قبل بر ملت تورک آزربایجان سخت و سخت تر کردند تا این که نوبت به روباه بنفش انگلیسی، روحانی شیاد دورغگوی ضدتورک رسید که دورۀ حاکمیت چهارسالۀ این روباه مکار جنایتکار، بی شک از سخت ترین و جانکاه ترین و سیاه ترین دورانها برای کارگران ملت تورک آزربایجان بوده و هست. از سال 1392 تا کنون (1396) بیشترین خودکشی و خودسوزی در میان انسانهای بیکار و دربدر ملت تورک آزربایجان، مخصوصا جوانان اتفاق افتاده است.
حجم خودکشیهای انسانهای ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران در این سالهای سیاه حاکمیت روحانی شیاد دروغگو آن چنان بالاست که مثلا در شهرستان اردبیل یک خبرنگار جوان که بنا به مسئولیت شغلی خود به بیمارستان امام خمینی و پزشکی قانونی مراجعه کرده و گزارش تهیه کرده بود، از زیاد بودن تعداد خودکشیهای اردبیل در سالهای اخیر بهت زده شده بود، توسط مأموران وزارت اطلاعات رژیم دستگیر و شکنجه شده و دوربین و مدارکش ضبط و شکسته و سوزانده و نابود شده است و به او با تهدید جانی اخطار داده شده است که «این مسئله امنیتی است و اگر در این کارها فضولی کنی خودت و اعضای خانواده ات را سر به نیست می کنیم!» و مجبورش کردند که بنویسد که «در اردبیل، پایتخت حسینیت (!) همه مردم خوشبخت و پولدار هستند و هیچ بیکار و گرسنه و تیره روزی نیست»! واقعیت این است که هرچند در میان ملتهای دربند دیگر ایران، ملت لر نیز از خودکشیهای گستردۀ جوانان دربدر و بیکارش رنج می برد، مقام نخست در خودکشی جوانان را در ایران با توجه به کثرت مطلق جمعیتش، بی شک ملت تورک آزربایجان دارد و این بی هیچ شک و شبهه ای بر اساس سیاستهای ظالمانه، ضدبشری، تبعیض آمیز و خبیثانۀ حاکمیت ملا-سیدهای فارس پرست ضدتورک جمهوری اسلامی ایران مخصوصا در چهار سال اخیر نسبت به ملت تورک آزربایجان و تمامی ایران است و بس. وقتی حاکمیت فارس پرست جمهوری اسلامی ایران در شهرهای فارس نشین اصفهان، یزد، کرمان، خراسان رضوی، و جنوب ایران آن قدر شرکتها و کارخانجات مادر و مولد زده است که علاوه بر پسران و مردان حتی زنان و دختران فارس نیز با مدرک دیپلم در یکی از هزاران هزار شرکت و کارخانه شاغل می شوند و حقوقهای چهارمیلیون تومان به بالا با مزایا می گیرند، مگر مغز انسانهای فارس معیوب باشد که اعتراضی به جمهوری اسلامی ایران بکنند، چه رسد به این که خودکشی کنند.
خودکشی را جوانان دختر و پسر تورک ملت تورک ما می کنند که با وجود داشتن مدارک لیسانس، فوق لیسانس و حتی دکتری هیچ شرکت و کارخانه در شهرهای آزربایجان نیست که آنها را برای کار جذب کند و چون در عرف ملت تورک این وجود دارد که خانواده ها گناه بیکاری و پول درنیاوردن جوانان تورک را بر گردن بی عرضگی خود آنها می اندازند، آنها یا مجبور می شوند برای کار به جهنم جنوب ایران و عسلویه و شهرهای بندرعباس و بوشهر و کارخانجات و شرکتهای انبوه جنوبی ایران بروند و به صورت قراردادی و بدون هیچ تضمین کاری با حداقل حقوق کار کنند و غم سنیگن و جانکاه و نوستالژی دوری از خانواده و نزدیکان و زن و بچه و پدر و مادر و برادر و خواهر و عزیزان و دلبندان را تجربه کنند و یا اگر دختر یا زن باشند به اکراه و بر اثر درماندگی به خودفروشی روبیاورند یا این که از شدت بیچارگی و استیصال خودکشی کنند یا این که این که برای فراموش کردن درد و غم سنگین بیکاری و فقر، به مواد مخدر روبیاورند و معتاد شوند که البته این نیز گونه ای خودکشی است؛ یک خودکشی کثیف با جان کندن تدریجی. هیچ فرقی با خودکشی آنی ندارد. آری، من خودم چشمان و دلهای غمگین و گریان جوانان تازه داماد تورک را که با اتوبوس با دل و چشم گریان برای یک لقمه نان برای کارگری به شهرهای تهران و رشت و ساری و اصفهان و شیراز و غیره می رفتند دیده و از نزدیک این دردهای ملتم را لمس کرده ام. من به عنوان یک ملتچی از تجربه های خودم می نویسم. آری! خودم نیز زمانی از زور گرسنگی و بیکاری و فشار پدرم در گرمای تابستان 1371 هـ.ش. راهی بندرعباس شدم و در آن جا از زور گرما و تشنگی و گرسنگی در حال مرگ بودم که یک شرکتی را پیدا کردم که تعدادی از انسانهای تورک کارگر آزربایجانی تبریزی و سرابی و اورمویی در آن جا بودند و به من هم در راه خدا پناه و کار روزمزد دادند و شاهد بودیم که رنگین پوستان مو فرفری فارس جنوبی در همان شرکت در آن اوان استخدام رسمی بودند و با مینی بوس شرکت از در خانه شان تا شرکت برده و آورده می شدند و در دفتر کارشان کلمن آب آماده و کولر آبی بود و حقوقشان به اندازه استادان دانشگاه آن زمان بود. مرا ببخشایند آنهایی که می گویند «خلاصه کن». چگونه خلاصه کنم این دردهای انسانهای ملتم را که در این سدۀ سیاه در ایران اهریمنی هر روز به انسانهای ملتم ان را تجربه کرده اند و خودم هم با پوستم، گوشتم، خونم، استخوانم، مغز استخوانم و تمام سلولهای تنم و تمام ذرات روحم همانها را حس کرده و رنج برده ام؟ چگونه می شود این همه درد تبعیض و نژادپرستی را خلاصه کرد؟
اما در زمینۀ خودکشی جوانان تورک من نظر خودم را چهار سال پیش در کتاب ایران یا ارن خودم نوشته ام. جوانان ملت تورک باید و باید و باید بفهند که مسبب بدبختی و سیاه روزیشان حاکمیت فارس جمهوری اسلامی ایران است از این رو اگر به نقطه صفر و تهی رسیده اند که جز خودکشی راهی برایشان نمانده است به جای خودکشی بهتر است ملتچی شوند و چند تا از مانقورتها یا پانفارسهای جانی، خبیث و خائن به ملت تورک وابسته به حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را بکشند و دلاورانه در راه وطن کشته شوند. این دشمن کشی دلاورانه از ننگ خودکشی بهتر است البته این تز را دوستی دیگر از ملتچیها اخیراً تکرار کرده است که ارزشمند است.
من خودم در این چهار سال دهشتناک در شهرهای تک زبانه و دوزبانه آزربایجان کارگران تورکی را دیده ام که چهار ماه یک بار هم کار گیر نمی آورند و خودشان و زن و بچه هایشان با حقوق اندک یارانه در وضع بسیار ذلت باری زندگی که نمی کنند بلکه خود را زنده نگه می دارند. با نان خالی با بی پولی با فلاکت با فقر مطلق. حتی در زمان عید پول نداشتند آجیل یا میوه ای برای خانواده خودشان تهیه کنند، به خاطر فقر در مملکت اهریمنی ایران طرد شده اند و حتی پول برای پراخت اجاره منزل و پرداخت قبضهای گاز برق، آب و تلفن خودشان را هم ندارند و مأموران ضدبشر جمهوری اسلامی ایران در سرمای زمستان اردبیل و تبریز و اورمو و زنگان گاز و برق آنها را قطع کرده اند و مثل کرم در سیاهی و تاریکی شب روی هم می لولند و از گرسنگی عذاب می کشند. تنها چشم امیدشان به مبلغ اندک یارانه هاست که هر ماه به حسابهایشان واریز می شود. چاره چیست؟ این ملت تورک ما با این همه ثروتی که در سرزمینشان هست چرا باید چنین عذاب بکشند تا خودکشی کند. آیا چاره آن نیست که یک بار برای همیشه به فکر استقلال آزربایجان جنوبی بیفتند و در این را مقدس جان خود را فدا کنند؟ آیا این راه شرافتمندانه تر از زجر کشیدن تا خودکشی و مرگ نیست؟
این مصیبتها زمانی اتفاق می افتد که معدنهای طلا و مس و مواد ارزشمند دیگر و تمام ثروتهای سرزمین مادریمان آزربایجان توسط حاکمیت ضدتورک فارس جمهوری اسلامی ایران سی و هشت سال است که بی محابا غارت می شود و این سرمایه های بی پایان توسط ملا-سیدهای فراماسون صلیبی به خارج از ایران به کشورهای انگلیس، روسیه، فرانسه، آلمان، آمریکا، سوئیس و مخصوصا به انگلیس سرازیر و در آنجا به جیب اربابان صلیبی ریخته شده یا سرمایه گذاری می شود و از خرده ریزهای این غارت هم اندکی صرف ایجاد و توسعۀ صنایع مادر و مولد در تهران و شهرهای فارس نشین اصفهان و یزد و کرمان و بوشهر و بندرعباس و مشهد و غیره می شود تا با استفاده از این سرمایه ها انسانها فارس در نعمت و رفاه کامل به سربرند و انسانهای تورک به خاطر یک لقمه نان از شهرها و روستاهای آزربایجان به آنجا سرازیر شوند و به قیمت دشمنی با اصل و نسب و خود حقیقی خودشان و مانقورت ضدتورک شدن آنها هم لقمه نانی گیر بیاورند. روزگار ما در ایران فارس اهریمنی چنین سیاه بوده و هست. و این که شیادان شیطانی مثل رضا پهلوی خبیث در مصاحبه اش می گوید: «کی گفته تبعیض علیه آذریها وجود داره؟ بازار تهران قرنهاست دست هموطنان آذری ما است!» فرقی به حال ملت گرسنه تورک آزربایجان نمی کند و آنها کماکان گرسنه و بدبخت هستند و خودکشی در میان آنها از همه جای دنیا بیشتر است.
خوب، با این فلاکتی که حاکمیت فارس جمهوری اسلامی ایران در دوران آندرباس فراماسون انگلیس حسن روحانی برای ملت تورک آزربایجان ساخته اند هستند پیرزنان و پیرمردانی تورک که هیچ گونه درآمدی ندارند و تمامی امیدشان به ریخته شدن 45 هزار تومان یارانه است. یادم هست که دوستی تعریف می کرد که در بیمارستان تأمین اجتماعی اردبیل دیدم که یک پیرزن با صدای بلند گریه می کرد و جان احمدی نژاد را دعا می کرد. نزدیک رفتم و به تورکی گفتم که «ننه، چرا احمدی نژاد را دعا می کنی؟ مگر چه خوبی ای در حق تو کرده است و کدام پولها را به جیب تو ریخته است»؟ او گفت «خدا احمدی نژاد را کمک کند، من یک پیرزن هستم که توی دنیا هیچ کس را ندارم و حتی کمیته امداد و بهزیستی هم قبول نکرده که به من کمک کند چون همه اینها پارتی است اگر پارتی نداشته باشی نمی توانی عضو کمیته و بهزیستی شوی. وضع من طوری است که حتی برای خریدن نان هم پول ندارم و اگر احمدی نژاد نبود و یارانه نمی داد، من از گرسنگی می مردم». آری، فراوانند از انسانهای ملت تورک و ملتهای غیرفارس دیگر که تمام امیدشان به یارانه های اندک جمهوری اسلامی است.این در رأی گیری آینده بی شک به نفع احمدی نژاد خواهدبود. چه بهتر! این خیلی به نفع ما استقلال طلبان ملت تورک آزربایجان خواهدبود.
خوب، حالا ما چه داریم؟ یک محمود احمدی نژاد داشتیم که بلد است که خوب گند بزند به سیاست خارجی و حتی داخلی جمهوری اسلامی ایران. یک حسن روحانی شیاد داریم که مأمور انگلیس است و بلد است چه طور گندکاریهای حاکمیت ضدتورک جمهوری اسلامی ایران را در حوزۀ سیاست خارجی بشوید و جنایتها و خیانتها و خباثتهای ملا- سیدهای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را، یعنی دزدیها و چپاولها و بخوربخورهایشان را توجیه و ماست مالی نماید. احمدی نژاد می خواست 250 هزار تومان در ماه به مردم یارانه بدهد؟! خوب، با توجه به کارگران بیکار و انسانهای مستأصل ملت تورک و ملتهای غیرفارس دیگر که وضعیتشان را توصیف کردم، این یکی هم بد نبود. لااقل اگر این وعده عملی می شد و احمدی نژاد می توانست تأیید صلاحیت شود و ماهی 250 هزار تومان از حلقوم کثیف این ملا-سیدهای دزد مفتخوار ایرانخوار آزربایجانخوار بیرون بکشد و به انسانهای ضعیف ملت تورک ما بدهد، ضعفای انبوه ملت تورک ما حداقل چند صباحی بیشتر زنده می ماندند! این بی شک به نفع ما بود چون هرچه انسانهای تورک ما زنده بمانند و خودکشی نکنند به نفع ماست.
حیف که شورای نگهبان جمهوری اسلامی ایران صلاحیت احمدی نژاد را رد کرد. کافی بود که احمدی نژاد انتصاب شود و طبق معمول گند بزند به وجهه خارجی جمهوری اسلامی ایران در کل جهان. هرچند جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه و کل جهان هیچ وجهه و آبرویی ندارد. در سوریه و عراق و لبنان و یمن و کل منطقه از تروریسم چه سنی و چه شیعی برای مسلمان کشی (تورک کشی و عرب کشی) حمایت کامل می کند؛ با تورکیه به عنوان قدرت اول جهان تورک و عربستان به عنوان قدرت اول جهان عرب دشمنی ذاتی دارد؛ برای در قدرت نگه داشتن جرثومۀ جنایتکار پلیدی چون بشار اسد میلیاردها دلار پول ملت تورک آزربایجان و ملتهای غیرفارس ایران را چپاول می کند و در راه نسل کشی تورکان و عربهای سوریه و عراق و تورکیه خرج می کند. آن چه جمهوری اسلامی را در قدرت نگه داشته است پولهای حاصل از چپاول نفت و گاز و مواد معدنی و طلا و مس و غیره است که بی محابا به جیب آمریکا و فرانسه و آلمان و مخصوصا انگلیس و روسیه و چین می ریزد تا اربابان صلیبی ضدتورک و ضدعرب و ضد اسلام بگذارند این آفت جهان اسلام و جهان تورک و جهان عرب و جهان انسان (!) چندصباحی بیشتر بر سر قدرت بماند که البته دیگر چوب خط این حاکمیت نژادپرست شیطانی پر شده و گند این تبانی پنهانی تا فلک بلند شده است و مشام کل جامعه بشریت را می آزارد و این وضعیت نمی تواند تا ابد باقی بماند. این قدرتهای صلیبی دیر یا زود باید به فکر آلترناتیو مناسب برای جمهوری اسلامی باشند و از یک طرف چون آلترناتیو مناسب برای جمهوری اسلامی وجود ندارد و مجاهدیدن خلق ایرانجانجانی و کمونیستهای دیگر ایرانجانجانی به دلیل نداشتن پایگاه مردمی نمی توانند آلترناتیو خوبی برای حاکمیت ملا-سیدهای فراماسون باشند، و از طرف دیگر چون حس ناسیونالیستی و روحیه استقلال طلبانه در میان انسانهای ملتهای تورک و عرب و بلوچ و کورد و به تازگی لر، قوی و قوی تر شده است، این قدرتها می دانند که سقوط جمهوری اسلامی ایران مساوی است با تجزیه و نابودی کشور ایران و حاکمیت اهریمنی فارسهای نژادپرست بر دیگر ملل ایران از این رو مانده اند که ایران را طوری تجزیه کنند که قدرت سیاسی و نظامی از دست فارسها به تمامی خارج نشود و چندین استان غیرتورک زبان ایران را لاقال برای فارسهای نورچشمیشان حفظ کنند یا اگر ملل دیگر ایران از فارسها اظهار انزجار کردند لااقل بتوانند انسانهای ملل تورک و لر را قربانی کوردهای تروریست ضدتورک و ضدعرب و ضدلر کنند. البته این کار را اگر انسانهای ملل تورک و لر و عرب ایران بخوابند خواهندکرد. در این جبهه، یعنی مبارزه با کوردهای توسعه طلب که در پی خوردن حق لرها و الحاق استانهای لرنشین باختران و ایلام به کوردستان خیالی هستند، ما دستهای گرم استقلال طلبان غیور لر را به گرمی و برادری تاریخی می فشاریم. هر دو ملت تورک و لر باید علیه دشمن جانی و بی رحم کورد متحداً وارد جنگ شوند وگرنه فاتحه هر دو ملت در آزربایجان و لرستان خوانده می شود.
با این تفاصیل نکته ای مهمتر از این حرفها وجود دارد: اگر احمدی نژاد رد صلاحیت نمی شد و به ریاست جمهوری اسلامی ایران می رسید بی شک این بار متوهم تر شده و نه تنها ادعای نور و امام زمان بلکه آشکارا ادعای خود امام زمان بودن می کرد و آن قدر گند می زد که گور جمهوری اسلامی ایران را با دستهای خودش بی شک می کند و تیر خلاص را چنانکه تخصصش است بر سر ملا-سیدهای فراماسون این یهودی سرگردان دؤنمه می زد. این هم صد البته به نفع ما استقلال طلبان و ملت تورک ما بود. رویارویی ترامپ و احمدی نژاد که هر دو تا اندازه ای بدون پیش بینی و مهار هستند البته به نفع ملت اسیر و دربند تورک ما بود و آزادی ما را آسان تر و سریع تر می کرد. از سوی دیگر حسن روحانی اصلاح طلب است و طبق تجارب ارزندۀ ما اصلاح طلبان با تمام وجود و با تمام سلولهای تنشان و تا مغز استخوانشان ایرانچی نژادپرست فارس پرست ضدتورک و ضدعرب ذاتی هستند و از طرف دیگر کوردپرست تر از اینها در کل عالم پیدا نمی شود. این اصلاح طلبان جمهوری اسلامی ایران، چه پانفارس و چه مانقورت، از خود کوردها هم کوردها را بیشتر دوست دارند!!! چه مانقورت باشند چه فارس و چه از دیگر ملل ایران کوردپرست ذاتی هستند چون همه شان مأمور عبد و عبید استعمار صلیبی ضدتورک و ضد عرب هستند و همه برای انجام مأموریت کثیف ضدانسانی نژادپرستانه شان آماده اند. اصلاح طلبان مانقورت و پانفارس حرص و ولع فراوانی در بخشش شهرها و روستاهای آزربایجان به کوردهای تروریست داشته و دارند. اینها همه و همه صد در صد به ضرر ما و ملت تورک ما است.
البته جناح اصولگرای جمهوری اسلامی ایران هم ضدتورک است ولی از یک طرف به اندازه اصلاح طلبان نیرنگ و دوروریی را با خاصیت کوردپرستی همراه ندارد. اساسا جناحهای اصولگرا و اصلاح طلب جمهوری اسلامی ایران شیاد پان ایرانیست ذاتی هستند و رگ میهن پرستی فارسی فارسها و مانقورتهای ضدتورک آزربایجان و خائنین ملل دیگر ایران را تحریک و پر از خون کثیف نژادپرستانه می کنند. در زمینۀ برخورد با ملتچیهای شاخص حرکت ملی ملت تورک آزربایجان حسن روحانی ثابت کرد که بسیار بدتر از احمدی نژاد است بنابراین با وجود این حقایق اگر می خواستیم انتخاب بین بدتر و بدترین داشته باشیم حسن روحانی بدترین است و احمدی نژاد بدتر! البته ما ملتچیهای تورک که اهل رأی دادن به هیچکدام از این دشمنان نبوده و نیستیم اما اوضاع جامعه ایران دارد به سوی پیروزی حسن روحانی نیرنگ باز پیش می رود مگر این که احمدی نژاد همتی کند و مثل موسوی و کروبی علیه رد صلاحیت خودش علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ایران اقدامی کند که البته با این مارمولک یهودی دؤنمه نمی توانند معامله ای که با موسوی و کروبی کرده اند را انجام دهند. عقل سلیم به ما چه می گوید؟ عقل سلیم می گوید که اگر در میان دشمنان خونی مان اختلافی افتاد ما باید از آن خوشحال باشیم و حتی اگر بتوانیم بر هیزم آتش این دشمنی بیفزاییم. اختلاف بین موسوی و کروبی با احمدی نژاد و خامنه ای یک پیروزی بزرگ برای ملت تورک آزربایجان بود. چرا که حاکمیت عملاً دو تکه و تضعیف شد. باید منتظر باشیم و با چشم خودمان ببینیم که رژیم پوسیده و ضدبشری جمهوری اسلامی ایران خودش گور خودش را بکند و بر سر خودش هم تیر خودکشی شللیک کند، رد صلاحیت احمدی نژادهم همین خاصیت چند تکه شدن و شکاف در حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی را دارد اگر احمدی نژاد مطابق همیشه خریت کند و طرفدارانش را به قیام و اعتراض و اغتشاش علیه خامنه ای بخواند چه بهتر. ما باید طرفداران احمدی نژاد را تشویق کنیم که او را تحریک به قیام کنند. این یکی خیلی بهتر خواهدبود. این کی دیگر مساوی خواهدبود با نابودی جمهوری اسلامی ایران. این نابودی جمهوری اسلامی ایران هم خواسته اصلی ماست چون تا زمانی که جمهوری اسلامی هست امکان آزادی ملت تورک ما از چنگال ایران فارس آریایی وجود ندارد.
بعد از شورش احمدی نژاد و طرفدارانش از یک سو و ادامۀ حصر خانگی موسوی و کروبی اگر جمهوری اسلامی زیاد قدرتمند باشد دو سال بیشتر دوام نخواهدآورد، چون طیف احمدی نژادی به جان ملا- سیدهای رقیب خواهدافتاد و همه را قلع و قمع خواهدکرد. جمهوری اسلامی ایران برخلاف ظاهرش پوسیده و پوک و میان تهی است و به یک باد بسته است که چه بسا آن باد از داخل خود رژیم و احمدی نژاد بیرون بیاید. از سوی دیگر خامنه ای رو به موت است و امسال با دلی آرام روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل شیطان به جهنم گرم و نرم و در هاویه کنار خمینی جلاد رهسپار خواهدشد و دقیقا بعد از مرگ خامنه ای جلاد جنگ قدرت در میان ملا-سیدهای رژیم جنایتکار آغاز خواهدشد که بعد از به جهنم فرستاده شدن رفسنجانی توسط خامنه ای، دیگر همۀ ملا- سیدها همگی تقریبا در یک سطح هستند و فرد شاخصی در میان آنها نیست پس جنگ قدرت برای تصاحب کرسی رهبری محتمل است. البته احمدی نژاد هم هست و به محض به درک تشریف فرما شدن علی خامنه ای به احتمال فراوان قیام خواهدکرد و همه ملا-سیدها را قلع و قمع خواهدکرد و خودش همه کاره خواهدشد و در نتیجه رژیم ضعیف شده و با یک فوت از هم خواهدپاشید: این فوت یا انقلاب و شورش ملت تورک و ملتهای غیرفارس دیگر است یا حمله خارجی یا دستهای توانمند آمریکا یا هر عامل دیگری. فقط ما ملتچیهای تورک، همان گونه که خوشبختانه همین کار را هم می کنیم، باید فعالیتهای خودمان را در بیدار کردن انسانهای خوابیده و غافل ملت تورک و ساختن ملتچیهای استقلال طلب از آنها و نیز بیدارسازی انسانهای ملل غیرفارس دیگر ایران هر روز بیشتر و بیشتر کنیم و بگذاریم جمهوری اسلامی ایران آخرین مهره های خودش را هم به صفحه بازی بیاورد. پیروزی با ماست چون حق با ماست.
یاشاسین وار اولسون آزربایجان. گونئی آزربایجانا اؤزگورلوک. ایکی آزربایجان بیربیرینه قوووشسون. بوتوو آزربایجان یارانسین. یاشاسین بوتون تورک اولوسو. اولو توران یارانسین.
اوجالان ساوالان
پنجشنبه 31/01/1396 2017-04-20