وضعیت ما انسانهای ملل غیرفارس و مخصوصا انسانهای ملت تورک آزربایجان که به ریش و پشم و عمامه و عبا و قبا و لالایی دینداری ملا- سیدهای شیاد فارس حاکم خفته اند، درست به مانند زن مستورۀ محجوبۀ ایرج میرزا می ماند که ایرج میرزا، چنان که در منظومه «عارف نامه» به تفصیل شرح داده است. ایرج میرزا آن زن را برای کام گرفتن به بهانۀ دادن پیغام به لطایف الحیل به دالان خانه اش و سپس در داخل اتاقش می کشاند و با چرب زبانی و مکر و سخنان شیرین ابتدا از او می خواهد که پیچه اش ( روبند زنانۀ دارای بافت توری) را باز کند؛ اما زن به شدت مقاومت می کند و می گوید که من زن بی حیایی نیستم که رو و موهایم را هر نامحرمی ببیند و ایرج میرزا این بار دست در اندامهای زن می کند و زن بعد از مختصر مقاومتی وامی دهد و ایرج به آن کار دیگر می¬پردازد. جالب این که زن در طول کار ایرج میرزا فقط و فقط در فکر حفظ پیچه اش و بازنشدن صورتش است! بهتر است با هم از زبان شیرین ایرج میرزابخوانیم:
... دو دست او همه بر پیچه اش بود دو دست بنده در ماهیچه اش بود
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر که من صورت دهم کار خود از زیر
به زحمت جوف لنگش جا نمودم در رحمت به روی خود گشودم
به ضرب و زور بر وی بند کردم جماعی چون نبات و قند کردم
سرش چون رفت خانم نیز واداد تمامش را چو دل در سینه جا داد...
ولی چون عصمتش در چهره اش بود از اول تا به آخر چهره نگشود!
دو دستی پیچه بر رخ داشت محکم که چیزی ناید از مستوریش کم!
چو خوردم سیر از آن شیرین کلوچه حرامت باد گفت و زد به کوچه
حجاب زن که نادان شد چنین است زن مستورۀ محجوبه این است
به کس دادن همانا وقع نگذاشت که با روگیری الفت بیشتر داشت!
آری! وضعیت ما غیرفارسها در ایران مثل همین زن مستورۀ محجوبه است که «آن جایش» در حال کرده شدن است؛ یعنی منابع نفت، گاز، آب، معادن طلا، مس و هزاران هزار ثروت خدادادی روزمینی و زیرزمینی و نیز گنجینه های انسانی، مغزهای متفکر و دستان توانای انسانهای سرزمینهایشان توسط نژادپرستان فارس حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و به نفع ملا- سیدهای حاکمیت در درجه اول و نیز قوم حاکم فارس در درجه دوم در حال غارت شدن است و دلش خوش است که اسلام و تشیع دارند و در مملکت امام زمان زندگی می کند. بیکاری، فقر، اعتیاد، فساد، فحشا، غربت و دربدری، خودفروشی و خودکشی ثمرۀ حاکمیت پانفارس جمهوری اسلامی ایران برای ما ملتهای غیرفارس مخصوصا ملت تورک است و انسانهای خام ملت ما فکر می کنند که در سایۀ اسلام و امام زمان زندگی می کنند!!!
از دیگر منظر و به تعبیری دیگر ایران خانم درست مانند آن زن محجبۀ مستوره شعر ایرج میرزا است که ملل غیرفارس، مخصوصا ملت تورک آزربایجان سر و صورت مستورش را تشکیل می دهند و می کوشند حجاب و روبند خود و عفت و حیای خود را حفظ کنند، غافل این که در همان حال این فاحشه از زیر در حال گا دادن به ملا-سیدهای فراماسون و اربابانشان انگلیس و روسیه و چین و آمریکا و فرانسه و آلمان و ... یعنی همۀ گردن کلفتهای نره خر دنیاست و فقط پیچه و روبندش (مذهب خرکننده و پر از خرافات و بدبختی و مازوخیسم و سادیسم تشیع فارسی) مال ما غیرفارسهاست و لذت و عشق و حالش مال ملت عزیزدردانۀ فارس در اصفهان و کرمان و یزد و مشهد و تهران است که تمامی کارخانجات مادر و شرکتهای بزرگ تولیدی و اقتصادی در این شهرها متمرکز است و حتی دختران و زنانشان هم با حقوقهای مکفی شاغل هستند و اصلا و ابدا خبری از بیکاری و فقر و اعیتاد و خودکشی در آنها نیست. آری! ملا – سیدهای مفعول فراماسون صلیبی «مرکز» ایران خانم را دربست در اختیار قدرتها نهاده اند تا فقط خودشان و ملت عزیزدردانۀ فارس تمتع ببرند و ملتهای غیرفارس به مرگ تدریجی نابود گردند. به راستی با فکر باز و دل پاک قضاوت کنید ای صاحبان خرد از ملتهای غیرفارس: چنین ایران خانمی که از زیر (مرکز) به نره خرهای تمام دنیا حال می دهد و فقط حجاب و مذهب خشکه مقدس شیعۀ فارسی و خرافات حماقت بار و ریش و پشم سیاه و مقنعه سیاه و چادر سیاه و روسری سیاه و ظاهرسازی اش مال ما ملتهای غیرفارس است، به چه درد ما می خورد؟ آیا چارۀ همۀ ما استقلال از این ایران خانم فاحشه و در عین حال مستورۀ محجبه نیست؟! بیندیشیم.
اوجالان ساوالان- پنجشنبه 18/03/1396- 08-06-2017