انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۹۹ ـ ۱۷۸۹) دورهای از دگرگونیهای اجتماعی ـ سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا به دست مردم فرانسه بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییرات بنیادی در ساختار اجتماعی، روشنفکری و حکومتی فرانسه، اروپا و جهان گردید.
پس از انقلاب کبیر فرانسه، دو جریان عمده در حوزۀ هویت و شعور ملی به وجود آمد. جریان اول رفعت و سیادت ملی را در عمق تاریخی، فولکلور و ریشۀ زبانی ملت میدانست و به بسط و گسترش اینها معتقد بود. این جریان به ملی گرایی محافظهکار شهرت یافت.
اما جریان دوم که راسیونال ـ لیبرال (خردگرای آزادیخواه) نام گرفت معتقد بود فراگیری عمیق طرز زندگی افراد تاریخی و زندگینامۀ شاهان جنگاور برای عموم ملت ضرورتی ندارد. باید ضمن توسعه و پیشرفت زبان ملی، رابطۀ آن (زبان ملی مدرن) را با هستی و کائنات برقرار نمود. باید به صورت علمی تلاش کرده و هویت ملی مدرن، حقوق مدرن، ارتش مدرن و زبان مدرن را توسعه داد.
یکی از علل پیشرفت سریع غرب در قرون اخیر، غالب شدن جریان دوم در فرانسه و اروپا است که توانستند به جای دفن شعور ملی در تاریکی هزارههای تاریخی، با فعال نمودن شعور ملی در امور معاصر آن را برای پیشرفت و ترقی ملت در مسیر آینده مدیریت کنند.
در شرق و بخصوص در آزربایجان، این مهم درست درک نشد و ما از عهدۀ این کار بر نیامدیم ولذا روند ملتشوندگی ما منقطع شده و راه پیشرفت و ترقیمان مسدود گردید.
ما برای خود تاریخی نوشته و چنان باستانپرستانه در آن غوطهور شدیم که از تاریخ بتی ساختیم و هر گونه انتقاد از آن را به منزلۀ دشمنی با آذربایجان تلقی کردیم.
در حالیکه ارائه و پیشبرد راهبرد صحیح ملت شوندگی، پیشرفت ملی و ادخال ملت ترک در جرگۀ ملل مترقی جهان جز با خردگرایی آزادیخواهانه و نقادی صریح و شدید تاریخی که تودۀ کنونی ترک بر آمده از آن است، ممکن نیست.
باید یک بار نشسته کلاه خود را قاضی کنیم و تمام داشتههایمان را از نو در ترازویی خردگرا و آزادیخواه بسنجیم تا بتوانیم راه برونرفت از این بغرنج و مخمصۀ ملی را بیابیم. باید نقادی صریح و تعقل آزاد را ارج نهیم.
تعصب به تاریخ و گذشته، نوعی جمود ناشی از آسیمیلگی فکری در فرهنگ ملی ترک در آذربایجان کنونی است که نه تنها باعث در جا زدن ما میشود، بلکه به حق، حرکت ملی و تلاش برای رهایی از وضعیت موجود را به مصداق بارز «کوبیدن بر آهن سرد» تبدیل مینماید.
طی طریق صحیح در مسیر آینده بدون نقادی صریح عقل آزاد و تصحیح اشتباهات گذشته که باعث وضع موجود هستند اگر محال نباشد غیرممکن است. فقط یک ذهن مرتجع انحصارطلب محافظهکار آذریصفت میتواند انتقاد به تاریخ را بیاحترامی به گذشتگان تلقی کند.
علاوه بر این، منش ارتجاعی، محافظهکارانه، انحصارگرایانه و ضد آزاديخواهانه مبنی بر تعصب به تاریخ و پیش گرفتن رویۀ حذفی در قبال نواندیشان خردگرای آزادیخواه ترک، راه را برای هر تحقیق جدی جدیدی مسدود میکند. و این نهایتاً به انجماد تاریخی ملت ترک و تداوم اسارت فکری و فرهنگی آن منتج خواهد گردید.
علیهذا، نگارنده معتقد است اعتقاد و التزام به لزوم پیشرفت و ترقی ملت ترک و رهایی ملی، ما را ناگزیر به سمع نظرات محققین جدید، علیالخصوص در حوزۀ تاریخ و تفکر ملی مینماید و گریز از چنین امری و هجو و هجمه به نواندیشان خردگرای آزادیخواه ترک جز هیاهوی واماندگان در چاه ضلالت و جهل آذریصفتی و تقلای تداوم اسارت ذهنی ملت ترک نیست. دیر یا زود انقلاب کبیر آزربایجان نیز رخ خواهد داد.
ایلتریش قوتلوق