چندی پیش کارگر مبارز تبریزی، محمد جراحی، پس از آن که بدن نیمه جانش را از زندان "آزاد" کردند، به سبب پیشرفته گی بیماری اش از دنیا رفت و با مشایعت دوستداران و همراهانش در تبریز به خاک سپرده شد. یادش گرامی. اما حول و حوش مراسم به خاک سپاری او حاشیه هایی پیرامون صحبت های محمود صالحی مطرح شد، و یدی صمدی به نمایندگی از طرف ایشان توضیحاتی در فیس بوک نوشتند که تامل برانگیز بود. در ادامه ی توضیحات یدی صمدی، خود محمود صالحی هم توضیحاتی پیرامون همان حاشیه (سوالی که خانمی از ایشان پرسیده بودند راجع به این که آیا بی پرنسیپی نیست که بر سر مزار محمد جراحی در باره ی حق تعیین سرنوشت صحبت شود) نوشتند. قصد من از نوشتن این استاتوس این است که به بعضی موارد ابهام آمیز در توضیحات اقای یاد صمدی و اقای محمود صالحی بپردازم که به نظرم جای بحث دارند.

اول به توضیحات یدی صمدی میپردازم. ایشان در پاسخ به خانم معترضی که محمود صالحی را به دلیل پیش کشیدن موضوع حق تعیین سرنوشت بی پرنسیپی متهم کرده بودند مینویسند: "پس از خاک سپاری محمد تصمیم گرفتیم بریم سر مزار شاهرخ زمانی بر سر مزار شاهرخ تعدادیاز دوستان سخن رانی کردن که در میان آنها تعدادی از ناسیونالیستهای آذری بودن که در قبال سخنان دوستان موضع گرفتن و داشتن فعالیتهای شاهرخ و محمد رو به گونه ای دیگر تعبیر میکردن حتییکی از اونها گفت که اینان فرزندان برومند ملت آذری هستن و خلاصه از اون سخنانی که همه ما میدانیم که آقای عظیم زاده که خودشون به زبان آذری مسلط بودن در مقابل آنها موضع گرفت و به تشریح فعالیتهای محمد و شاهرخ پرداخت ، قبل از اینکه جعفر عظیم زاده حرفهایش رو تموم کنه اونا شروع به خوندن سرود ملی آذری ها کردن که ما محل رو ترک کرده و برای وداع آخر با محمد جراحی برگشتیم سر مزار وی که در آنجا جعفر و محمود سخنرانی کردن که بخشی از سخنان محمود صالحی به دلیل حضور آن تعداد ناسیونالیست آذری به مساله حق تعیین سرنوشت اختصاص یافت".

در ادامه ی همین بحث، محمود صالحی روایت کمی متفاوت تری را نقل کرده و مینویسند: "ضمن تائید نوشته یدی صمدی ؛ چند نفر از شرکت کنندگان درمراسم خاکسپاری محمد جراحی بعد از خواندن سرود ملی (آذری ) بر سر مزار شاهرخ زمانی که مورد اعتراض چند نفر قرار گرفت از جمله جعفر عظیم زاده . دو نفر از آن عزیزان که سرود ملی را قرائت کردند در حین برگشتن به سوی مزار محمد جراحی نزد من آمدن و اظهار کردند که " هدف ما این نبود دو دستگی ایجاد کنم". من با آن عزیزان صحبت کردم که ما مخالف حق تعیین سرنوشت نیستیم و اتفاقا تنها نیرویی که می تواند حق تعیین سرنوشت را به رسمیت بشناسد حکومت شورا های کارگری است که شاهرخ زمانی و محمد جراحی جانشان را در این راه دادند. من با آن عزیزان در حال گفتگو بودم که دوستان مرا صدا کردن تا بر مزار محمد جراحی مراسم را شروع کنیم. یعنی وقتی من رفتم هنوز صحبتم با آن عزیزان تمام نشده بود. به هیمن دلیل بود که مسله ملی را پیش کشیدم". در اینجا روی سخن من به ویژه با آقای یدی صمدی است ولی تا حدی شامل اقای محمود صالحی هم میشود که رفتارشان به نظر صاحب این قلم غیردمکراتیک بوده است.

آقای یدی صمدی از "ناسیونالیستهای آذری" (یعنی تورک های آزربایجان) مینویسند که گویا سرودی به زبان "آذری" (یعنی تورکی) خوانده اند و بعد هم گفته اند که محمد جراحی و شاهرخ زمانی فرزندان برومند ملت آذری هستند، "و خلاصه از اون سخنانی که همه ما میدانیم". اولا هیچ معلوم نیست که چرا آقای یدی صمدی، این دوستان تورک را به شیوه ی حکومت مرکزی، اذری میخواند و دوما، معلوم نیست جرم این دوستان که خواهان خواندن سرودی به زبان تورکی هستند، چیست، و چرا بایداز سوی فعالین کارگری طرد شوند؟ سوما معنای این جمله: "و خلاصه از اون سخنانی که همه ما میدانیم" دقیقا یعنی چه؟.

دوستان عزیز مگر نه این که جنبش کارگری یک جنبش کثیرالمله و در نتیجه چند زیانه است؟ مگر نه این که همانطور که سرمایه مرز نمی شناسد جنبش کارگری هم قرار است بی مرز و البته بی تعصب باشد؟ اگر این طور است، در این صورت، آیا نابردباری فعالین کارگری در مقابل زبان غیرفارسی و سرودی غیرکارگری اما بومی و ملی قابل سرزنش نیست؟ مگر نه این که فکر میکنید حکومت شوراهای کارگری حق تعیین سرنوشت را به مردمان ستم ملی کشیده اعطا خواهد کرد؟ بسیار خوب، چرا همین حالا تمرین خودمختاری را تحمل نمیکنید؟ چرا همین حالا خواندن یک سرود به زبان ملی محمد جراحی و شاهرخ زمانی را تحمل نمیکنید؟ در بین چپها که اتهام "سرنگونی طلبی" نباید جایی داشته باشد. دوستان گرامی، اگر این طور است که هیچ نماد "بومی" از هویت ساکنان یک منطقه، نباید اصلا و به هیچ وجه آشکار شود، چرا رفیق عزیزمان آقای محمود صالحی با لباس کوردی در آن مراسم حضور داشتند؟ دوستان عزیز، لباس کوردی پوشیدن هم نمادی از یک هویت ملی و منطقه ای؛ و به معنای اعتراض به سیاست یک دست سازی اجباری و آسیمیلاسیون فرهنگی ملل دیگر در فرهنگ مورد پسند حکومت مرکزی است. سرود خواندن به زبان ملی خودمان هم اعتراضی است از همین مرتبه. این که بگوییم محمد جراحی و شاهرخ زمانی فرزندان برومند ملت تورک آرزبایجان هستند هم گفته ی نادرست و ناروایی نیست. ویدئویی که از محمد جراحی در رسانه های عمومی پخش شد را دیدید؟ حسرت و غرور و رنج را در چهره ی محمد جراحی دیدید وقتی که به ترانه ی تورکی گوش میداد و همراه با آن سرش را با لذت تکان میداد؟. شاهرخ زمانی و محمد جراحی مگر "لهجه ی غلیظ تورکی" نداشتند وقتی که حرف میزدند؟ سوال من این است که ایا این نمادها را باید سرکوب کنیم یا این که به رسمیت بشناسیم؟ به نظر میاید که شما رفقا و دوستان جنبش کارگری سیاست یک بام و دو هوا در پیش گرفته اید . از یک سو لباس کوردی محمود صالحی جرم تلقی نمیشود اما از سوی دیگر زبان تورکی هم رزمان خودتان و انسان هایی که به خاطر بزرگ داشت یاد آنها به محل آمده اند، "خطر" برای فعالین کارگری تلقی میشود.

در ضمن، دوستان عزیز، در سرودهای انقلابی ما تورک ها، همیشه رسم بر ستایش رزمندگان انقلابی آذربایجان بعنوان فرزندان آن منطقه بوده است. حتما آن سرود انقلابی را شنیده اید که در رثای صمد میخواند: «تبریزین گول اوغلو تبریزین قهرمان اوغلو». به نظر میرسد که همه ما دوستداران و فعالین جنبش کارگری توفق داشته باشیم که این جنبش به عنوان یک جنبش سراسری باید دمکرات ترین حرکت و فراگیرترین جنبش باشد و اعضای آن باید دمکرات ترینها باشند و تفاوت های درون ملل ساکن ایران را از همین حالا به رسمیت بشناسند و به این تفاوت های زبانی و فرهنگی (از جمله لباس کوردی) احترام بگذارند. بنابراین انتقادهای مرا دوستانه و نه بدخواهانه تلقی کنید و امیدوارم برای حرکت های آتی شاهد برخوردهای پخته تر و دمکراتیک تری باشیم.

https://www.facebook.com/mahbob.savalan/videos/898165080346205/