آیا فعالان قشقایی نقشه راهی برای خود دارند؟ آیا قشقایی ها ساختاری برای خود تعریف کرده اند؟ آیا هدف یا اهدافی برای فردای خود دارند؟ قشقایی ها در فردای ایران به دنبال چیستند و حقوق خود را از چه مجرایی دنبال خواهند کرد؟ این سوالات و صد ها سوال مشابه دیگر روزانه از من به عنوان یک فعال قشقایی پرسیده میشود.
قشقایی ها و نقش آنان در فردای ایران
نزدیک به چهار دهه از وقوع انقلاب اسلامی در ایران سپری شده است . انقلابی که با هر هدف و به هر طریقی صورت گرفت دستاوردی به جز انزوای کامل سیاسی و فروپاشی اقتصادی و اجتماعی در پی نداشته است. با نگاهی به وضعیت حال حاضر جامعه و بحرانهایی که گریبانگیر مردم و کشور است به روشنی میتوان ورشکستگی و ناکارآمدی رژیم در تمام ابعاد را دید. با توجه به وضعیت کنونی پیش بینی فروپاشی کامل نظام و ایجاد تغییرات گسترده در کشور چندان سخت نیست. اما یکی از مسائل مهمی که اینک مطرح است، نگرانی از نتایج تغییرات احتمالی و آینده کشور است و مهمترین عامل این نگرانی بحث حقوق اتنیک ها و ملیت ها در ایران است.
حقوق اتنیکی در ایران سالهاست که به عنوان یکی از داغترین موضوعات مطرح است.
مساله ملیتها در بسیاری از کشورهای جهان وجود داشته و نتایج متفاوتی نیز به دنبال داشته است. امروزه در بسیاری از کشورهای جهان حقوق ملیتها از طرق دموکراتیک و مدنی حال شده و نمونه های زیادی را پیش روی ما گذاشته است.
نتایج نشان میدهد در بسیاری از جوامع چند فرهنگه ملل تحت ستم قومی برای دستیابی به حقوق خود راه یکسانی را رفته اند. در این جوامع در ابتدا هویت و موجودیت ملل تحت ستم از جانب حاکمیت و فرهنگ و تفکر و هویت غالب به شدت انکار شده است در مرحله دوم ملل تحت ستم به عنوان مشکل و مساله امنیتی دیده شده اند و در آخر با پذیرش هویت و موجودیت همدیگر مساله را حل کردهاند.
در ایران نیز چنین است. سالها هویت و موجودیت ملل غیر فارس انکار میشد و اکنون به نظر میرسد این موضوع وارد مرحله دوم شده باشد. در بیشتر گفته ها و نوشته ها و مواردی که در فضای مجازی و حقیقی جامعه دیده میشود ابراز نگرانی از آینده ایران و موضوع سوریه ای شدن ایران مطرح است. برخی ها موضوع اتنیک ها را توطئه ای از جانب بیگانگان دانسته و فعالان قومی را تجزیه طلب و خائن مینامند برخی دیگر برعکس این می اندیشند و برخی نیز می گویند در ایران چیزی به نام ملل غیر فارس وجود ندارد.
اما آنچه که حقیقت امروز ایران است وجود اتنیک ها و فریاد حق خواهی آنان است که چنانچه دیده و راه حلی برای آن یافت نشود میتواند به بروز اختلافات و فعال سازی گسل های قومی منجر شده و کشور را به سمت فروپاشی سوق دهد.
ایران کشوری چند قومی و چند زبانی و چند فرهنگی است که از آغاز قرن بیستم و روی کار آمدن سلسله پهلوی شاهد اعمال سیاستهای کلان در این حیطه بوده است. در باب چگونگی اعمال این سیاستها و اهداف آن هزاران کتاب و مقاله نوشته شده است و موضوع این نوشته نیست. اما تاثیر و نتایج این سیاست ها بی شک ارتباط مستقیم با آنچه که نگارنده در این مقاله خواهد نوشت دارد.
کشور ایران تا پیش از رژیم پهلوی ساختاری تقریبا فدرالیستی داشت و قدرت های محلی نقش پررنگی در اداره کشور داشتند. با روی کار آمدن پهلوی و در نتیجه سیاست “دولت -ملت ” قدرتهای محلی حذف و تمرکز تمام قدرت سیاسی و اقتصادی در مرکز در دستور کار قرار گرفت. یکی از اهداف اصلی این سیاست حذف فرهنگی سیاسی اجتماعی ملل غیر فارس و ادغام آنان در فرهنگ و زبان مورد تایید حاکمیت بود. قشقایی نیز به عنوان یکی از ستونهای ایران که تا آن زمان نقش پر رنگی در صحنه سیاسی ایران داشت با روی کار آمدن رضاخان هدف شدیدترین سیاستهای آسیمیله قرار گرفت و در دوران سلطنت پدر و پسر پهلوی آرام آرام از صحنه سیاسی و اجتماعی ایران کنار رفت. اغراق نیست اگر بگوییم هیچ قومی در ایران به اندازه قشقایی از این سیاستها متضرر نگشته است. کوچکترین مثالی که میشود در این باره زد حذف فیزیکی قشقایی از نقشه ها و جغرافیای کشور است. در دوران خلاء قدرت در قشقایی و نبود رهبران قشقایی و تقسیم بندی های استانی جدیدی که صورت گرفت قشقایی ها هیچ سهمی از جغرافیای کشور نبردند و تنها قوم بزرگ ایران هستند که هیچ نامی از آنان در هیچ کجای این مرز و بوم نیست. این نخستین و بزرگترین ضربه به قوم قشقایی بود. قوم و ملتی که نامی از آنان در تاریخ و جغرافیای کشوری نباشد آرام آرام از حافظه و افکار عمومی پاک شده و محکوم به نابودی خواهد بود همان گونه که امروز نیز چنین بوده و به غیر از ساکنین استانهای جنوبی و همجوار با قشقایی، مابقی ملت ایران هیچ شناختی از قشقایی ها نداشته و حتی از وجود چنین قوم و ملتی نیز بی خبرند. این در حالیست که در گذشته چنین نبوده و قشقایی ها دارای ایالت مختص به خود بوده و یکی از قوی ترین و مهمترین ولایتهای ایران محسوب می شده اند. به علاوه از لحاظ اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی نیز جامعه قشقایی در وضعیت کاملا اسفناکی به سر میبرد که با ادامه چنین رویکردهایی تا چند سال آینده گریزی از محو و نابودی آنان نخوهد بود.
در میان قشقایی ها نیز سالهاست که فعالیت ها و نجواهایی به پا خواسته که رنگ و بوی حق طلبی و احیای دوباره هویت رو به زوال قومی دارد.
با نگاهی به جنس و نوع این اقدامات میتوان به دو دسته و بازه زمانی تقسیم بندی نمود. اقدامات پیش از شکل گیری فضای مجازی و فعالیتهای پس از فضای مجازی.
تا پیش از شکل گیری فضای مجازی و پیدایش شبکه های اجتماعی مطالبات قشقایی ها به صورت پراکنده و جسته و گریخته و عموما انفرادی شکل میگرفت که عمدتا در قالب مجالس شب شعر، کنسرتهای موسیقی بزمهای خصوصی و یا از طریق شعر های شاعران نوین و نویسندگان قشقایی به پیش برده میشد. در این دوره بحث مطالبات قشقایی فقط در میان فعالان فرهنگی مطرح بود و مردم عادی قشقایی مطلقا با چنین مباحثی بیگانه بوده و در اثر شدت سیاستهای آسیمیلاسیون به مرز خودباختگی فرهنگی و عدم خود باوری رسیده بودند. بیشتر قشقایی یک دهه پیش و حدفاصل سالهای ۷۰ تا ۹۰ را به خوبی به یاد دارند سالهایی که قشقایی در سیاه ترین دوران تاریخی خود بود و بخش بزرگی از قشقایی هایی که در شهر ها و روستاها اسکان یافته بودند تحت تاثیر زرق و برق شهری و تبلیغات منفی علیه فرهنگ و زبان ترکی به شدت از زبان خود رویگردان شده با فرزندان خود نیز به فارسی تکلم میکردند.
بخش دوم اما دوران پس از شکل گیری فضای مجازی و پیدایش شبکه های اجتماعی است. با پیدایش شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و توییتر و واتساپ و تلگرام و اینستاگرام انقلابی در میان قشقایی ها نیز رخ داد.
پیدایش این شبکه ها به گردش آزاد اطلاعات در میان قشقایی ها و شکل گیری ارتباطات وسیع آنان با دیگر ملتها و اتنیک ها مانند آذربایجان و کرد و بلوچ و عرب و غیره انجامید. ارتباط آسان و بیان آزاد و بدون ترس نظرات و عقاید که از دستاوردهای این شبکه ها بود سبب شکل گیری موج جدیدی در میان قشقایی ها شده و مساله حقوق قومی در قشقایی را به سرعت به موضوع اساسی و مهم میان قشقایی ها بدل کرد.
همزمان با گسترش موج حق طلبی و نجواهای قومی در میان قشقایی ها گروهی دیگر نیز به پا خواستند که به شدت از این مساله نگران بوده و گسترش این تفکر در میان قشقایی ها را به زیان قشقایی دانسته و به مقابله با آنان برخواسته و اکتیویتیست های قشقایی را مزدور و جیره خور بیگانه و دشمن میهن خواندند. این گروه جدید التاسیس را نیز باید به سه دسته تقسیم نمود:
۱- افرادی که منافعی در گرو ادامه وضع موجود داشته و از گسترش تفکرات اینچنینی و خیزش عمومی قشقایی ها هراسان هستند که قائدتا از سوی عوامل حکومتی تغذیه شده و مزد بگیر و وابسته هستند .
۲- افرادی که هیچ وابستگی نداشته ولی در سیستم تزریق شده حاکمیت پیشین و فعلی ادغام گشته و حاضر به پذیرش هیچ نوع تغییری نبوده و خواهان حل شدن قشقایی در جامعه هستند.
این دو گروه دارای ادبیاتی به شدت تهاجمی بوده و حاضر به کوچکترین مسامحه با فعالین قشقایی نبوده و عموما فعالین قشقایی را تجزیه طلب و بوزقورد و وابسته به ترکیه و آذربایجان میدانند.
۳- افرادی که نه وابسته بوده و نه هویت باخته اند اما با تبلیغات منفی دسته های اول و دوم در مورد فعالین قومی و اهداف آنان دچار دوگانگی و ترس گشته اند و در برابر مساله حقوق قومی قشقایی بی تفاوت هستند.
تنش میان فعالین قومی و مخالفان آنان روز به روز شدت فزونی گرفته است و چنین مساله ای به هیچ روی به نفع قشقایی ها نیست. قشقایی ها در نتیجه سیاستهای آسیمیلاسیون به شدت پراکنده گشته اند و به دلایل مختلف دارای هیچ حزب و سازمان و تشکل منسجم و فراگیری نیز نیستند. تعداد فعالان فرهنگی و سیاسی قشقایی نیز در مقایسه با دیگر اتنیک ها بسیار اندک است. حال تصور اینکه در میان همین تعداد اندک فعالین نیز دو دستگی و حتی چند دستگی پیش بیاید بسیار دردناک و نا امید کننده است. بی شک اگر اجماعی در میان قشقایی ها شکل گرفته و هدف واحدی دنبال گردد به سرعت نتیجه بخش بوده و شرایط را به سود قشقایی تغییر خواهد داد.
به گمان من علل اصلی اختلافات در میان قشقایی بیشتر از آنکه عقیدتی باشد نوعی لج و لجبازی و ترسی مزمن است. ریشه آنرا هم مجددا در همان فضای مجازی باید جست. فضای مجازی همانقدر که سبب آشنایی قشقایی ها با مفاهیمی چون هویت طلبی و حقوق قومی و گسترش این تفکر و مبارزه در میان آنان شد از سویی نیز سبب ترس و وحشت یک گروه دیگر از این تفکر گشت. همزمان با گسترش این تفکر در قشقایی تعداد زیادی از فعالین مجازی دیگر اتنیک ها از جمله آذربایجانی ها، کردها، عرب ها و بلوچ ها نیز با قشقایی ها آشنا گشته و مراودات مجازی میانشان شکل گرفت. بالطبع در میان آنها افراد تندرو با تفکرات رادیکال و تجزیه طلبانه نیز وجود داشتند که با ادبیات تهاجمی و گاها ضد ایران و ایرانی مطلب مینوشتند. برای بخش بزرگی از قشقایی که تا آن زمان هیچ آشنایی با مفاهیمی چون هویت طلبی و حقوق قومی نداشته و تقریبا در سیستم طراحی شده حاکمیت ها ادغام شده بودند و حس میهن دوستی در میانشان به شدت قوی بود شنیدن و دیدن چنین کلمات و دیدگاه هایی بسیار سنگین و در حقیقت شوک آور بوده و سبب جبهه گیری شدی علیه آنان و بالطبع گرفتن موضع یکسان بر علیه فعالین قشقایی که مطالبات آنان در بسیاری از موارد با اهداف و خواست آن دسته رادیکال هم سوی بود گردید و این تنش و مخالفت روز به روز شدت گرفته و به اختلاف منجر گردید. حال آنکه اگر این دو گروه از نزدیک و بدون پیش فرض و پیشداوری ها با یکدیگر به بحث بنشینند به احتمال فراوان هرگز تنشی میانشان وجود نخواهد داشت!
به هر روی کشور ایران در آستانه تغییرات عمده ای قرار گرفته است و بی شک یکی از موارد اصلی و مهم این تغییرات حل کردن مساله اتنیک ها و ملل غیر فارس در ایران خواهد بود و مقدمات آن نیز از مدتها پیش آغاز گردیده است. اتنیک های دیگر از جمله آذربایجانی ها، کردها، بلوچ ها و عرب ها با توجه به وجود احزاب و سازمان های فعال در میانشان و سوابق تحرکات حزبی بسیار جلوتر از قشقایی هستند و از مدتها پیش با یکدیگر به توافق رسیده و برنامه ها و اهداف خود را برای دوران پسا خامنه ای نوشته اند و در رایزنی با یکدیگر و نیرو ها و عناصر فعالی هستند که برای فردای ایران نقشه خواهند چید. قشقایی نیز به عنوان یکی از اقوام ایران خواهان اعاده حقوق قومی خود است. حال سوال این است که با توجه به وضعیت کنونی قشقایی و پراکندگی انسانی آنان در چند استان و عدم تمرکز جغرافیایی آنان تکلیف قشقایی ها چیست؟
آیا فعالان قشقایی نقشه راهی برای خود دارند؟
آیا قشقایی ها ساختاری برای خود تعریف کرده اند؟ آیا هدف یا اهدافی برای فردای خود دارند؟
قشقایی ها در فردای ایران به دنبال چیستند و حقوق خود را از چه مجرایی دنبال خواهند کرد؟
این سوالات و صد ها سوال مشابه دیگر روزانه از من به عنوان یک فعال قشقایی پرسیده میشود.
به نظرم زمان آن فرا رسیده است که نیروها و فعالین قشقایی بر سر یک میز نشسته و نقشه راه قشقایی را ترسیم نمایند. به گمان من اختلاف عمیق و ریشه داری در میان عناصر و نیروهای قشقایی وجود ندارد و بیشتر اختلافات از جنس نگرانی، لجبازی، ترس و عدم آگاهی از فکر و عقیده و نظر درونی همدیگر است و همینطور ایمان دارم تمام فرزندان قشقایی بر سر هر چیز اختلاف داشته باشند بر سر یک چیز وحدت نظر خواهند داشت و آن نام قشقایی و منافع عالی ان خواهد بود .
قشقایی ها اکنون میبایستی در درون به یک اجماع نظر رسیده و تصمیم نهایی خود را بگیرند. قشقایی ها باید بدانند چه میخواهند و در فردای ایران به دنبال چیستند.
برای قشقایی چند گزینه بیشتر وجود ندارد:
موضوع اتنیک ها در ایران معمولا با یک نگرانی و واکنش منفی به نام تجزیه طلبی رو به رو است و آن هم عمدتا ناشی از تبلیغات منفی حاکمیت و بهانه ای برای سرکوب آنان است. بخش بزرگی از مخالفت آن بخش از قشقایی ها نیز همین موضوع است. اما با نگاهی سطحی به قشقایی و منطقه جغرافیایی آن، پیشینه تاریخی و فرهنگی آن و ده ها مورد دیگر به روشنی میتوان دریافت که تفکر تجزیه طلبی در قشقایی باطل بوده و کوچکترین جایگاهی ندارد و هیچ فعال فرهنگی یا سیاسی قشقایی نیز در سودای تجزیه طلبی نبوده و اگر فردی به دنبال تجزیه طلبی در میان قشقایی ها باشد به عقل او باید شک کرد.
با این تفاسیر تفکر تجزیه برای قشقایی مطرود است و باید به گزینه های دیگر نگریست.
گزینه دیگر پیش رو استقرار ساختار فدرالیستی در ایران است که در این ساختار قشقایی ها نیز صاحب یک کانتون یا ایالت یا منطقه فدرال مستقل باشند که این گزینه محتمل ترین و بهترین گزینه پیش روی ماست که میتواند ضامن برآورده شدن حقوق تمام ملیت ها و مذاهب در ایران باشد و دارای نمونه های فراوان در جهان نیز است که میتواند الگوی اجرایی مناسبی باشد اما اجرا شدن این گزینه برای قشقایی نیز دردسر ها و مشکلات فراوانی را به همراه خواهد داشت اولین آن نیز پراکندگی قشقایی ها در چند استان و عدم تمرکز جغرافیایی آنان است که اولین شرط یک ساختار فدرال است. برای اجرایی شدن این ساختار قشقایی نیازمند ایجاد یک سری تغییرات بنیادی و مطالعه و برنامه ریزی دقیق از همین الان است. این گزینه دارای گونه ها و نمونه های زیادی است که میبایست مورد مطالعه قرار گرفته و در صورت اجرایی شدن در ایران موانع فراروی آن برای قشقایی مرتفع گردد.
انتخاب سوم نیز اینست که قشقایی ها منتظر وقوع تغییرات بنشینند و در فردای ایران و در صورت استقرار یک ساختار دموکراتیک از مجراهای قانونی و نهادهای دموکراتیک مانند پارلمان به دنبال احقاق حقوق قومی خود باشند و از طریق نمایندگانشان پیگیر مطالباتشان باشند.
انتخاب آخر نیز اینست که قشقایی ها دست به هیچ کاری نزند و خود را به دست تغییرات بسپارد و در هر ساختار و تصمیمی که برایش گرفته میشود حل گشته و قشقایی ها فقط به عنوان شهروندان ایران از حقوق شهروندی برخوردار شوند. نتایج این گزینه نیز ادغام زودهنگام و حتمی قشقایی ها در ملل و اتنیک های دیگر ایران و محو و نابودی ناگزیر فرهنگی و اجتماعی قشقایی ها در آینده ای نه چندان دور خواهد بود.
به هر روی این انتخاب ها و گزینه ها فرا روی ماست و میبایست از هم اینک به یک توافق و اجماع نظر رسیده و هر آنچه که برای قشقایی و سرنوشت خود و فرزندانمان میخواهیم تعیین نموده و برای احقاق آن گام بر داریم. بی شک هر گروه از فعالین قشقایی یکی از مواد فوق را در سر دارد و برای قشقایی مناسب میداند . اینک بایستی به گفتگو نشست و به یک راه حل نهایی دست یافت .
به عقیده من اختلافات میان فعالین قشقایی سطحی بوده و به سادگی قابل حل است بنابرین زمان آن فرا رسیده که بر سر یک میز نشسته و برای آینده به گفتگو نشست چرا که سرنوشت قشقایی در گرو همین گفتگو هاست و در صورت کم کاری و یا کج اندیشی هر کدام از ما قشقایی در خطر محو قرار خواهد گرفت. یکایک فعالین قشقایی در قبال سرنوشت و آینده قشقایی مسئول هستند و باید پاسخ گو باشند .
اینک که کشور در آستانه یک تغییر بنیادین قرار دارد و هر کدام از اتنیک ها و ملیتهای ایران برنامه جامع و منسجمی برای فردای خود و ایران دارند برماست که اختلاف ها را کنار گذشته و با اعتماد به همدیگر برای آینده ملتمان و کشورمان و فرزندانمان تصمیم گیری نماییم در غیر این صورت در فردای ایران هیچ سهمی نبرده و هیچ حقی در تعیین سرنوشتمان نخواهیم داشت.
من با فراغ بال و با کمال میل آماده و پذیرای هر فرد یا گروهی از قشقایی ها هستم که خواهان تعیین سرنوشت خود بوده و سر سوزنی برای فردای قشقایی نگرانی دارند. بی شک و تردید موارد و مطالب زیاد و مهمی وجود دارد که میبایست مطرح شود همچنین مشکلات فراوانی هست که میبایست بر روی آن مطالعه و گفتگو شود و راهکارهای مناسب پیدا شود بنابرین تا زمان باقیست از تمامی فعالین قشقایی اعم از موافق و مخالف، فرهنگی و سیاسی، حکومتی و غیر حکومتی و همه و همه تقاضا میکنم این نوشته را بی هیچ پیش داوری و قضاوتی بخوانند و نظرات خود، دغدغه ها و نگرانی ها، پیشنهادات نظرات و انتقادات و همچنین ایده ها و برنامه هایشان را در نوشته هایی مشابه به رشته تحریر در آورده و در اختیار عموم قرار دهند. من با آغوش باز پذیرای هر آنکس که کوچکترین دغدغه ای برای قشقایی دارد هستم و امید ان دارم که این نوشته سرآغازی برای کنار نهادن اختلاف و شکل گیری دوره جدیدی از حیات سیاسی و اجتماعی قشقایی ها باشد. لطفا تنها و تنها به منافع قشقایی اندیشیده و هر نظر و عقیده ای دارند بیان فرمایند تا با حل اختلافات و نگرانی ها به بررسی وضعیت کنونی قشقایی و همچنین کشور و ساختار پیشنهادی آنان و مشکلات پیش روی پرداخته شود. بی شک اتحاد و همدلی در هر زمانی قویترین و کارآمدترین سلاح بوده و ناممکن ها را ممکن میکند .
زنده باد آزادی
فرزند کوچک قشقایی
روح الله مرادی قشقایی / سوییس .