اصلی و کَرَم یک داستان عاشقی ترکان جهان بخصوص ترکان اوغوزمی باشد که روایتهای گوناگون ولی نه چندان متفاوت از آن در فرهنگ و ادبیات آذربایجان، ترکمنها، ترکیه و برخی کشورهای آسیای میانه رواج دارد. به عقیده محققین، این داستان لیریک دراوایل سدهٔ دهم قمری/ شانزدهم میلادی به وجود آمده وبه تدریج در میان سایر ترکان اوغوز رواج یافتهاست. اکثرپژوهشگران بر این باورند که خاستگاه اصلی این افسانه آذربایجان بودهاست.
برخی دیگر معتقدند اصلی (معشوق) و کرم (عاشق)، قهرمانان داستان، در اواخر سده دهم قمری/شانزدهم میلادی میزیستهاند و این داستان در حدود یک قرن پس از آنها شکل گرفتهاست. در بعضی روایات، خاستگاه افسانهٔ اصلی و کرم شهر گنجه یاد شدهاست.
چون در زمان حکومت ترکان صفویه این داستان شکل گرفته و چون تبریز در دوران صفویه پایتخت ایران بوده و بعد قزوین و در نهایت اصفهان به پایتختی برگزیده شدهاست بنابراین اساس داستان نیز از آذربایجان و تبریز شکل گرفته و توسط نقالان حکومتی همزمان با انتقال پایتخت به اصفهان، به این شهر منتقل میشود. فرض دیگر این است که اساس داستان و وقوع آن به دوران پیش از میلاد مربوط است.
چون قهرمانان اصلی یعنی آسلی و کرم از شاهزادگان بوده و نیای هر کدام حاکم منطقهای ازتوران بودند و بخاطر سرنوشت اندوهبار و همچنین به سبب منزلت اجتماعی خاندان «کرم» و «آسلی» در حافظهٔ تاریخ ثبت و باقیماندهاند. به عقیده اهالی اورمیه، چشمه ای که اصلی و کرم همدیگر را در کنار آن می بینند در روستای گوگ تپه اورمیه قرار دارد.
دراکثر روایتها حتی روایت ترکمنی که قرائن و شواهد نزدیکی واقعیت دارد، حوادث داستان در محله قاراملیک یا قره ملیک تبریز روی دادهاست، که به گفته اهالی بومی قراملک تبریز باغ منتسب به قاراملیک پدر اصلی، گوللو باغ هنوز در این منطقه پابرجا میباشد.
کرم پسر شاه مسلمان عاشق اصلی دختر وزیر به نام قارا کشیش مسیحی میشود. ولی قارا کشیش با ازدواج دخترش با کرم مخالف است و قاراکشیش و خانواده اش فرار را ترجیح می دهند. کرم ۱۱ سال به دنبال اصلی میگردد.
قاراکشیش بالاخره در ظاهر با ازدواج این دو موافقت می کند ولی به کرم لباسی می دهد که بایستی شب هنگام موقع دیدار با اصلی بپوشد. چون دست کرم به دگمه های پیراهن اصلی می رسد دگمه ها خود بخود باز شده و چون به دگمه آخر می رسد خودبخود بسته می شود.
در اینجا کرم در میابد که که سحر قارکشیش کار دستشان خواهد داد دست آخر ، کرم تحت تأثیر طلسم پدر اصلی آتش میگیرد. کرم خاکستر شده و از شعله های آتش کرم به گیسوان اصلی آتشی می رسد و اصلی هم می میرد.
این دو را در کنا رهم دفن می کنند. چندی نمی گذرد قارا کشیش هم می میرد و در کنا اصلی و کرم دفن می شود . روی قبر اصلی و کرم گل و روی قبر قاراکشیش خار رشد می کند. در این داستان بسیاری از اشکال اسطوروی باستان دیده می شود مانند بسته شدن خودبخودی دگمه های پیراهن پس از باز شدن.
هرچند که این افسانه در میان ترکان مختلف از جمله ترکمنها، ترکان ترکیه، ترکان آذربایجانی، ازبکها و قزاقها حتی در میان ارامنه غیر ترک به صورتهای گوناگون نقل میشود، ولی در تمامی آنها مایهٔ اصلی داستان و قهرمانان آن یکی است. در متن داستان اصلی و کرم، نظم و نثر در هم آمیختهاست.
عاشیقهاهنگام نقل داستان، قسمتهای منظوم را همراه ساز به آواز میخوانند. سرودههایی از این داستان در برخی از جُنگها و مجموعههای خطی مضبوط است و روایاتی از آن نیز به چاپ سنگی انتشار یافتهاست. پس از ترویج چاپ سربی در دوران حکومت عثمانی، نخستین متن بازنویسی شدهٔ اصلی و کرم توسط احمد راسم (۱۳۵۱ ق / ۱۹۳۲ م) آمادهٔ چاپ شد.
هنرمندان کشورهای مختلف براساس افسانه اصلی و کرم که در میان اقوام مختلف به صورت نماد و تمثیل عشق پاک درآمدهاست، منظومهها، داستانها و نمایشنامههای بسیاری ساخته و پرداختهاند. ناظم حکمت، شاعر معاصر ترک با الهام از این داستان منظومهٔ کرم گیبی را سرودهاست و خاچاطور آبوویان (۱۲۶۴ ق / ۱۸۴۸ م) نویسنده ارمنی داستان «دختر ترک» و نریمان نریمانف داستان «بهادر و سونا» را براساس آن نوشتهاند.
یکی از معروفترین آثاری که براساس این افسانه پدید آمده، اپرای اصلی و کرم است که در ۱۹۱۲م توسط عزیر حاجی بیگوف (۱۳۰۳ ۱۳۶۷ ق / ۱۸۸۵ ۱۹۴۸ م) موسیقیدان و آهنگساز مشهور آذربایجانی تصنیف شده و شهرت جهانی پیدا کردهاست.
داستان اصلی و کرم با محوریت منطقه قراملک تبریز در سال ۱۳۹۱ توسط میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان آذربایجان شرقی در فهرست میراث ناملموس آثار ملی کشور جمهوری اسلامی ایران ثبت ملی گردید. ۹