بدنبال روی کار آمدن سید محمد خاتمی بعنوان رئیس جمهور ایران در سال ۱۳۷۶، اصلاح طلبان مقوله جامعه مدنی را که در غرب بمعنای داشتن ان جی او های مردمی مختلف که فعالیت آن معمولاً برای تاثیرگذاری در جهت گیرهای احزاب حاکم و اپوزسیون میباشد نه برای کسب قدرت، اقتباس کردند. اما در ایران اصلاح طلبان و در راس آن آخوند خاتمی با تعریف غلط و شعارگونه از جامعه مدنی که اساس آن مبتنی برسکولاریزم است آنرا به «مدینة النبی» با محوریت ولایت فقیه بعنوان اصل نظام، تبدیل کرد و با شعارهای فریبنده «ایران برای همه ایرانیان» و وعده های اصلاحات، فضای باز سیاسی و حق شهروندی توانستند آرای مردم را به انتخاب بین « بد و بدتر» مهندسی کنند. متاسفانه علیرغم هشدار فعالین ملی استقلال طلب، بخشی از فعالین ملی آزربایجان (همینطور کوردها و عربها) با خوش باوری و تحلیلهای آبکی و گورباچوف خواندن سید خندان، بدنبال طیف اصلاحات افتادند و با ارسال نامه سرگشاده و تظلم خواهی به درگاه عاملان قتل عام فرهنگی و زبانی ملت آزربایجان خواهان اجرای اصل ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی شدند. چون هنوز به ماهیت نژادپرستانه ی بمراتب شدیدتر اصلاح طلبان پی نبرده بودند. لذا هشت سال انتظار بی پاسخ را به بطالت گذراندند. تا اینکه بلاخره با گذشت زمان دل بستگان به اصلاح طلبان و فدرالیستهای غیرفارس متوجه شددند که اشتباه محاسباتی عجیبی مرتکب شدنند.

تضاد و ناکارآمدی دولت اصلاحات

دیری نگذشت که قتلهای زنجیره ای زیر نظر وزیر دادگستری دولت اصلاحات عملیاتی شد و محمد خاتمی آنرا بدروغ به عوامل خودسر نسبت داده و از مسئولیت شانه خالی کرد. فشار روز افزون جامعه مطبوعاتی و اصرار آنان به دولت خاتمی برای عملی کردن وعده های انتخاباتی از جمله آصلاح قانون مطبوعات و تامین آزادی بیان و مردم سالاری و غیره با مقاومت اصولگرایان روبرو شد و به تعطیلی بسیاری از روزنامه ها انجامید. بدنبال اعتراض دانشجویان، حادثه کوی دانشگاه تهران و دو روز بعد واقعه دانشگاه تبریز رخ داد. سرکوب بحدی شدید بود که لاپوشانی آن غیرممکن بود. لذا بی عملی و ناتوانایی دولت خاتمی به اوج خود رسید. اما اصلاح طلبان برای حفظ و تحکیم قدرت به توجیه سرکوبها پرداخته و تمرکز خود را به انتخابات پیش و روی مجلس انداختند. بعد از به کنترل در آوردن نسبی مجلس توسط اصلاح طلبان، سید محمد خاتمی در حالیکه گنده گویی های داخلی اش یکی پس از دیگری به پوچی میانجامید یک مرتبه فیلش یاد هندوستان کرد! و دم از گفتگوی تمدنها در سطح جهانی کرد. آخوند عقب افتاده ای که دست دادن با زن را قبیح میدانست و قادر نبود حتی با مخالفان خود و ملیتها و فرهنگهای موجود در داخل ایران گفتگو کند. در مقیاس جهانی خود را تبدیل به ابزار تمسخر دنیای متمدن غرب کرد و لقب محور شرارت گرفت!

سید محمد خاتمی به اعتراف خودش نه بعنوان رئیس جمهور منتخب مردم بلکه بعنوان تدارکاتچی منتصب و سوپاپ اطمینان نظام ولایت فقیه، ماموریت هشت ساله اش را انجام داده است. در این مدت پرده های فریبکاری اصلاح طلبان یکی پس از دیگری فرو افتاد. و نهایتا وعده های انتخاباتی سال ۸۸ و بی توجهی و انکار حق و حقوق ملیتهای غیرفارس توسط اصلاح طلبان و میر حسین موسوی، ویدئو توهین آمیز آخوند خاتمی به تورکها و جنگ قدرت در تهران به بهانه تقلب در انتخابات، پرده ی اخر از فریبکاریهای اصلاح طلبان بود که بدست میر حسین موسوی فرو افتاد و تفکور آغشته به نژادپرستی فارسی اصلاح طلبان را آشکار کرد. سکوت معنی دار و عدم حمایت هوشمندانه ملت آزربایجان از جنبش سبز فارس، و شکست جنبش سبز اندیشه فریبکارانه و فاشیستی استمرارطلبان را بیش از پیش برملا کرد.

گزارش میدانی از اعتراضات دانشجویی ۲۰ تیر ۷۸ تبریز

به فاصله دو روز از واقعه کوی دانشگاه تهران، به درخواست انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز و علوم پزشکی برای برگزاری برنامه‌ای در واکنش به تعطیلی روزنامه سلام (اصلاح طلبان) و اتفاقات کوی دانشگاه تهران، تجمعی از ساعت ۱۰ صبح برگزار شد. دانشجویان خوش باور تورک بهمراه دانشجویان مهمان غیر تورک طرفدار دولت باصطلاح اصلاح طلب با شعارهای "خاتمی خاتمی حمایتت می‌کنیم" و "وای اگر خاتمی حکم جهادم دهد" "نیروی انتظامی ننگت باد" قصد داشتند از درب بانک تجارت به طرف درب اصلی حرکت کرده و از آنجا تجمع را به بیرون دانشگاه منتقل کنند که با حضور گسترده پیاده‌ نظام و لباس شخصی‌ها تجمع به خشونت کشید. خورشیدی فرماندار وقت تبریز، برای آرام کردن دانشجویان به دانشگاه تبریز می‌رود تا جلوی خروج دانشجویان از درب اصلی دانشگاه به طرف بلوار ۲۹ بهمن را بگیرد. حدود ساعت ۲ بعد از ظهر دانشجویان وارد بلوار ۲۹ بهمن می‌شوند و با حمله لباس شخصی‌های حوزه ۲ بسیج شهری درگیری شروع می‌شود. دانشجویان زخمی را برای مداوا به بیمارستان خمینی منتقل می‌کنند که در آنجا نیز به دانشجویان زخمی حمله می‌شود. در مجموع تعدادی زیادی از دانشجویان زخمی و احتمال کشته شدن یک دانشجو در بیمارستان میرود. تعداد نا معلومی بازداشت می‌شوند. همچنین در درگیری‌های صورت گرفته فرزند آیت‌الله میرزاعلی فرهنگی، طلبه بسیجی محمد جواد فرهنگی نیز با اصابت گلوله صلاح کمری از سوی فرد ناشناسی کشته می‌شود.

سکوت اصلاح طلبان و درس عبرتی دیگر

برخلاف بازتاب گسترده واقعه دو روز قبل تر کوی دانشگاه تهران، این حرکت دانشجویی فقط بخاطر اینکه در تبریز صورت گرفته و بعلت ترس از تبدیل شدن آن به قیام هویت طلبانه با سکوت اصلاح طلبان و بایکوت خبری اپوزوسیون فارس مواجه میشود و در توجیه آن عباس عبدی سردسته سابق تروریستهای حمله کننده به سفارت آمریکا، گروگان گیر و از رهبران فعلی اصلاح طلبان پان فارس، در مصاحبه ای با وقاحت تمام میگوید:"ما اخبار کوی دانشگاه تبریز را منتشر نکردیم زیرا شبهه مسائل قومی وجود داشت." در حالی که در آن واقعه هیچ بحث قومی - ملی وجود نداشت و این درس عبرتی دیگر بود برای فعالین ساده دل که به وعده های دروغین شوونیزم پان فارس باصطلاح اصلاح طلب فارس ( استمرار طلب) دل بسته بودند. بعد از آن واقعه آزربایجان دیگر هیچگاه دعوت مرکزگرایان فریبکار و بد عهد را قبول نکرد. بارزترین نمونه های آن سکوت و عدم شرکت در جنبش سبز و دیگر اعتراضات فارس محور بعد از آن بوده است.

توضیح:

1- آخوند سید محمد خاتمی رئیس جمهور انتصابی ایران(۱۳۷۶-۸۴)

2- جواد فرهنگی همان بسیجی کشته شده است که برادرش محمد حسین فرهنگی مانقورت و سرسپرده رژیم میباشد که نماینده تبریز درمجلس شده است.