زبان فارسی (در اصل دری تاجیکی) زبانی برساخته (مصنوعی) از عربی و تورکی و چینی و هندی و چند زبان محلی دیگر است که در قرون اولیه اسلام (پس از شکست ساسانیان از اعراب مسلمان) توسط گروهی مخفی و زیرزمینی و نژادپرست و ضد اسلام و ضد عرب و ضد تورک به نام "شعوبیه" برای استفاده در دربارها به جای عربی و در ضدیت با زبان عالم اسلام و به قصد تقویت عناصر ضد اسلامی زردشتی و (یهودی) توسط کاتبان و وزرای تاتجیک (تاجیک) که خود نژادپرست و شعوبی بودند در دو قرن ابتدای اسلام ساخته شد و در قرون سوم وچهارم هجری به زبان شعر و سپس نثر دربار سامانیان (شعوبی) و سپس غزنویان (تورک) و بعد از آن سلجوقیان (تورک) بدل شد. نمونه زبانهای برساخته امروزی «زبان اوردو» در پاکستان است که زبانی ترکیبی از زبانهای هندی، عربی، تورکی، دری و زبانهای رایج در آسیای میانه است. متاسفانه سلسله های تورک غزنوی سلجوقی و خوارزمشاهی و صفوی و قاجاری گرفتار بازی شوم شعوبیان ضد عرب و ضد تورک شدند و به اصل و منشا این زبان شوم پی نبردند و در نهایت ثمره چهارصد سال تلاش زیرکانه و خائنانه این گروه شوم زیرزمینی و پرکار اثری ضد بشری و نژادپرستانه به نام "شاهنامه فردوسی" شد. شاهنامه هرگز سروده و برساخته یک شخص، ابوالقاسم فردوسی ضد تورک و ضد عرب شعوبی، نیست، بلکه ثمره چهارصد سال تلاش طاقت فرسای فرهنگی شعوبیه ضد تورک و ضد عرب و ضد اسلام و نژادپرست است. قبلا نیز در کتاب « نژادپرستی ایرانی، پانفارسیسم و تورک ستیزی در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران» نوشته ایم که طبق اعتراف خود فاشیستهای راسیست پانفارس زبان فارسی امروز در ایران، نه زبان مادری یک ملت خاص بلکه زبانی مصنوعی و جعلی است و از کتابهای شعر بیرون کشیده است نه زبان زنده و طبیعی و خدادادی یک ملت. برای نمونه می توان به حقیقتی مسلم در سخنان محمدعلی فروغی فراماسون صلیبی تئوریسین حاکمیت ضد تورک پهلوی اشاره کرد: البته ذکر این نکتۀ باریکتر از مو در مورد سخنان محمدعلی فروغی (ذکالملک حاکمیت رضا پالانی) در نظر ما متخصصان امر می آید و آن این که در این گونه جملات که « حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموخته ایم سخن می گوییم» از این فاشیست پانفارس، به راستی اعتراف می کند که زبان فارسی جعلی تهرانی که با کوشش او و همفکران فاشیست راسیستش، تنها زبان رسمی و تحمیلی به غیرفارس زبانان شد، زبان مادری و زبان اصیل و طبیعی و سالم هیچ یک از ملل ایران نبوده و نیست، بلکه توسط فاشیستهای پانفارس پروژۀ ملیت سازی ایرانی- فارسی از کتابهایی مانند گلستان سعدی بیرون کشیده شده است وگرنه زبان شناسان به خوبی می دانند که هیچ زبان زندۀ طبیعی و خدادادی که زبان مادری ملتی هم باشد، در طی هفتصد سال یعنی هفت قرن کامل «بدون تغییر و تحول طبیعی نمی ماند». و عجیب این که ایدئولوگها و تئوریسنهای پانفارس و فاشیست ملت سازی ایرانی همین ضعف بزرگ، یعنی بدون تغییر و تحول ماندن زبان جعلی فارسی را از زمان رودکی و فردوسی و سعدی تا به امروز، با استفاده از بی سوادی و بی خبری انسانهای ملل ایران به عنوان یک نقطۀ قوت مسلم قلمداد کرده و می کنند!!! در حالی طبق ابتدایی ترین اصول علم زبان شناسی، همین عدم تغییر و تحول طبیعی این زبان و واژه گیری و واژه سپاری از زبانهای دیگر و به آن زبانها، بزرگترین ضعف یک زبان است و هیچ زبان زندۀ طبیعی نمی تواند از هزار سال پیش تا کنون بی تغییر و تحول بماند. زبان درست مانند انسان است، همان طور که انسانها نمی توانند هزار سال بی تغییر و تحول باقی بمانند، زبان مادری زنده یک ملت نیز نمی تواند بدون تغییر و تحول باقی بماند. یادم به گفته های یک مانقورت فوق لیسانس زبان انگلیسی افتاد که در یک مجلسی که من هم حضور داشتم، محض اظهار فضل و علم گفت: «کدام دلیل بر برتری زبان فارسی نسبت به تورکی و عربی از این بهتر که من امروز شعرهای رودکی مثل «بوی جوی مولیان» را به راحتی می فهمم»!!! گفتم : «این حرف شما از شدت بی سوادی و بی خبری و جهلتان است و لااقل به اندازۀ مدرکت و ادعایت برو کتابهای زبان شناسی را مطالعه کن جانم. در علم زبان شناسی «تغییر و تحول دائمی زبان» یک اصل مسلم است و زبانی زنده که طبیعی زبان مادری و خدادادی یک ملت باشد، مانند زبان تورکی و عربی و انگلیسی به طور طبیعی مدام در حال تغییر و تحول باید باشد و این تغییر و تحول دقیقا به تغییر و تحول طبیعی جوامع انسانی و فرهنگها و تمدنها مربوط است. به طوری که انگلیسی زبانهای امروز، زبان انگلیسی لاتین زدۀ ویلیام شکسپیر را که حدود چهارصد سال پیش نوشته شده است، به سختی می فهمند از این رو متخصصان ادبیات انگلیسی مجبور شده اند که کتابهای شکسپیر را به زبان انگلیسی معاصر بازگردانی کنند تا برای انگلیسی زبانهای امروز مفهوم باشد. حالا تو می آیی و از زور بی سوادی و مرعوبیت به پان ایرانیسم و پانفارسیسم، زبان مصنوعی و جعلی و «مردۀ» فارسی را که از کتابهایی مثل شاهنامۀ فردوسی و گلستان سعدی بیرون کشیده شده و با خیانت استعمار انگلیس و پانفارسهای فراماسون نوکر آن استعمار ضد تورک و ضد عرب و ضد بشر، زبان رسمی ایران شده، تحت تأثیر عقاید استعماری و استحماری عوام فریبانۀ پان ایرانیستها و پان فارسهای شیاد ضد تورک چنین تعریف و ستایش می کنی و دقیقا نقطۀ ضعف آن را به عنوان نقطۀ قوت مطرح می کنی؟ برو مطالعه کن جانم. در دیوان لغات الترک که هزار سال پیش نوشته شده است، لغاتی تورکی وجود دارد که امروز من تورک آزربایجانی آن را نمی فهمم و البته لغات بسیاری هم هست که نه تنها می فهمم بلکه هر روز به کار می برم بعضی ها هم دچار تغییر و تحول تلفظ و دگرگونیهای واجی و تلفظ شده است و این هم کاملا طبیعی است، چون زبان تورکی، زبانی زنده و پویا است و هرگز مثل زبان فارسی جعلی (زبان رسمی ایران و نه زبان تاجیکی تاجیکستان) «مرده» و از قبر سعدی بیرون کشیده نیست، بلکه زبان ملی و طبیعی و زندۀ بیش از ششصد میلیون تورک از هفت هزار سال پیش تا کنون است»! آری! سکوت مرگ بر آن محفل که متأسفانه خیلیها مانقورت یا آسیمیله شده بودند، حاکم شد و فهمیدند با چه کسی رو به رو هستند و نمی توانند جعلیات و مزخرفات پانفارسها و پان ایرانیستها را در حضور حضرت تورک مبارز تکرار کنند.
در طول هزار سال حاکمیت تورکان بافرهنگ و پلورالیست بر ایران کنونی، که نه تنها زبان و ادبیات فارسها را قدغن نکردند، بلکه خود از مشوقان بزرگ و اصلی ترویج و قدرتمند شدن آن بودند، در واقع این شعوبیهای مجوسی ضد عرب و ضد تورک هیچگونه قدرت سیاسی (به جز سامانیان) به دست نیاورده بودند، اما در سدۀ اخیر و با بازیگری استعمار شوم ضد تورک و ضد عرب و ضد اسلام و خبیث و جنایتکار و خیانتکار انگلیس نوشعوبیان مجوسی پارسی صاحب قدرت سیاسی بی نظیری در ایران در صد و پنجاه سال اخیر گشتند و با سوء استفاده از مذهب مسخ شده سیاسی و دروغین تشیع شعوبی مجوسی پارسی (ولایت فقیهی) اکنون خون کل تورکان ایران را به شیشه کرده و زبان مادری و کلیه حقوق مسلم بشری آنها را ممنوع و قدغن کرده اند. کلیه معادن و ثروتهای زیرزمینی و روزمینی و تمام مغزهای متفکر تورکان ایران را غارت و به نفع پارسهای ایران (تاجیکهای دری زبان ایران) و جهان و اربابان صلیبی و یهودیشان به کار می برند. توطئه خشک کردن دریاچه ارومیه با زدن بیش از 102 سد بر رودخانه های حوضه آبریز ارومیه آخرین توطئه صلیبی- یهودی- فراماسونی این نوشعوبیهای پلید استعمارپرورده است که با همکاری و همیاری مانقورتهای حقیر ملت تورک آزربایجان در حال اجراست. پیداست که هر چه می کشیم از پانفارسها و مانقورتهای پلیدتر از آنهاست که مثل سگ وفاداری بی چون وچرا به این پانپارسهای استعمارگر نوکر استعمار قسم خورده ضد تورک خدمت و به ما فرزندان راستین ملت تورک خیانت می کنند. پس "دو قرن سکوت" که فراماسونهای نوکر استعمار ضد تورک انگلیس مثل عبدالحسین زرین کوب دو قرن اولیه اسلام را برای تاجیکان شعوبی «دو قرن سکوت» دانسته هرگز و هرگز و هرگز دو قرن سکوت کامل نبوده بلکه سرشار از فعالیت و توطئه زیرزمینی مخفی و جعل زبان هویت و تاریخ به نفع عناصر شوم شعوبی ضد عرب، ضد اسلام و شد تورک بوده است. چاره این غده سرطانی برای کل تورکان و عربها و کلیه ملل ایران کندن آن و سوزاندن ریشه آن طرز فکر شعوبیگری ضد عرب، ضد تورک و ضد اسلام صلیبی و رها کردن ملت تورک آزربایجان و کلیه ملل تحت ستم ایران از این غدۀ سرطانی است.
اوجالان ساوالان- پنج شنبه 21 شهریور 1398- 12 سپتامبر 2019- 12 محرم 1441