چرا ترمینولوژی و نظام اصطلاحی حرکت ملی آزربایجان بسیار مهم و حیاتی است؟
در بررسی عمیق و تحلیلی حرکتهای سیاسی آزربایجان از صد و پنجاه سال پیش تا کنون متوجه می شویم که آزربایجان به دلیل عدم درک روشنفکرانش از ماهیت فاشیسم راسیست فارس ایران که مکارانه زیر پوشش و لباس ایران پرستی و وطن دوستی مخفی شده بود، تحت اشغال و استعمار فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان فارس قرار گرفته است. شرکت کورکورانه و بلکه احمقانه ملت تورک آزربایجان در جنبش مشروطه که اساسا جنبشی ضد تورک و طبعا ضد آزربایجان بود، نتیجۀ عدم درک درست و بلکه خیانت عظمای روشنفکران مانقورت ملت تورک آزربایجان، امثال میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا زین العابدین مراغه ای، میرزا عبدالرحیم تبریزی طالبوف، حسن تقی زاده، علی اکبر دهخدا، جلال الدین میرزا قاجار، سیدجمال الدین اسدآبادی و غیره از ماهیت صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان فارس ایران بود. جالب این که همان گونه که بارها و بارها و بارها نوشته ایم «فارسها» یا قوم جعلی فارس همان «تاجیکها» هستند که به دلیل سرسپردگی وسیع و عمیق نخبگان ملا-سید و غیر ملا-سیدشان به استعمار صلیبی انگلیس، بعد از نوشته و چاپ شدن کتاب سرتا پا و پا تا سر جعلی «تاریخ پارس» توسط سر جان ملکم مأمور کارکشتۀ کمپانی هند شرقی و استاد اعظم لژ فراماسونری در لندن به اسم «پارس» نامیده شدند و با جعل تاریخ حقیقی ایران و اختصاص ایران به قوم پارس (هخامنشیان) «کل ایران»، یعنی همان ایرانی که در هزار سال اخیر مسکن و مأوای ملت تورک و تحت حاکمیت تورکان بود، ملک طلق و ارث آبای این فارسهای فاشیست راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان خائن و خبیث و جانی معرفی شد. خوب انقلاب صلیبی ضد تورک مشروطیت توسط ملت تورک آزربایجان و جانبازی آزربایجانیها به سرداری امثال ستارخان و باقرخان به پیروزی رسید؛ ولی در اصل تبری بود که ملت تورک آزربایجان با عدم درک سیاسی و عدم شناخت ماهیت فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان فارس ایران به پاهای خودش زد. این نتیجه خیانت خیل نخبگان مانقورت آزربایجانی بود و جالب این که هم اکنون نیز بعد از گذشت صد و پنجاه سال و این همه رشد و قدرتمند شدن حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در سی سال اخیر، در سخنان و افکار امثال «محمدحسین یحیایی» تبریزی دیده و شنیده می شود. این شخصیت مرموز تبریزی که متاسفانه با عدم درک مسئولان تلویزیون گوناز مکارانه در لباس فعال حرکت ملی آزربایجان درآمده است، با کمال حیرت شاهدیم که توسط مسئولان و مجریان این تلویزیون آزربایجانی قدر می بیند و در صدر می نشیند، به گواهی سخنان و افکار زهردار ضد تورکش در همان ضلال قدیم مانقورتهایی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده است و جالب این که در سخنانش آشکارا از این مانقورت فراماسونر اعظم و از انقلاب ضد تورک وضد آزربایجان صلیبی مشروطه حمایت علنی و قاطعانه و البته مانقورتانه می کند و نکته جالب این که در زمانی که همه اشخاص و طیفهای حرکت ملی، عملیات «چشمۀ صلح تورکیه» را علیه تروریستهای کورد سوری می ستایند و از آن حمایت قاطع می کنند، حضرت ایشان برای خوش آمدن رفقای کمونیست پانفارس- پانکورد قدیمی اش مقالۀ زیر را می نویسد و در سایتهای ایران گلوبال و اخبار روز خود را دموکرات اومانیست (؟) و در اصل «شیرین کیشی» میدان معرفی می کند:
از چشمه صلح خون جاریست – محمدحسین یحیایی
https://iranglobal.info/node/74762
باید به جناب آقای محمدحسین یحیایی که در میرزا فتحعلی آخوندزاده و انقلاب مشروطه ذوب شده اند، هشدار دهیم که آنچه از آن، خون تورک و عرب و انسان می چکد، لولۀ کلاشینکف و ترکش بمبهای تروریستهای ضد تورک، ضد تورکیه، ضد آزربایجان و ضد عرب کورت است نه چشمۀ صلح تورکیه.
دوستان دقت بلیغ فرمایید: به راستی که همین عملیات قهرمانانۀ چشمۀ صلح تورکیه علیه تروریسم فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد تروکیه، ضد عرب و ضد انسان کورت، چه مقیاس، معیار و عیار دقیقی برای مشخص شدن و جدا شدن مانقورتها و پانفارسها از ملتچیهای تورک آزربایجان شده است. به قول حافظ شیرازی «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»! خیلی جالب است به مقالات نگاه کنید: هر کسی اندکی غش و آلودگی ذهنی و مرض پانفارسیسم و پان ایرانیسم دارد، هر کسی که اندک پتانسیل و مایۀ نژادپرستی فاشیستی ایرانی- پارسی در ذاتش داشته باشد چه فارس باشد و چه مانقورت، با موضع گیری اش نسبت به این عملیات ضد تروریستی تورکیه فورا چهره پنهان حقیقی اش رو می شود. باور ندارید؟ امتحان کنید. سایتهایی مثل ایران گلوبال و غیره را دقیقا کنترل کنید و مقالات و کامنتها را دقیقا بخوانید. در همین جا به فعالان حرکت ملی آزربایجان هشدار اکید می دهیم که باید و باید و باید چهارچشمی مواظب شخصیتهای به ظاهر ملتچی ولی به شدت «ضد تورک» و «ضد تورکیه» «تبریزچی» مثل محمدحسین یحیایی باشیم وگرنه اگر بخواهیم به چنین شخصیتهایی میدان دهیم، با پیش راندن گفتمان مانقورتها نجسی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده و حسن تقی زاده ذهن جوانانمان را مسموم و از این طریق حرکت ملی را به کلی فلج می کنند. نمونه اش جر و بحثی که همین محمدحسین یحیایی با انصافعلی هدایت در برنامه دیالوگ گوناز در شب شنبه مورخه 4 آبان 1398 داشت و انصافعلی هدایت طبق سند و مدرک می گفت: «انجمنی به نام آزربایجان که در تهران تشکیل شده بود و نه تبریز و در رأسش حسن تقی زاده مانقورت بود، محمدعلی شاه را می خواست ترور کند ولی موفق نشد، ولی کینه آزربایجان را در دل محمدعلی شاه قاجار ایجاد کرد» و مانقورت محمدحسین یحیایی با رگهای گردن برآمده و تعصب از انقلاب مشروطه و مانقورتهای تبریز از جمله حسن تقی زاده و میرزا فتحعلی آخوندزاده دفاع می کرد! کل ملت آزربایجان شاهدند که کدام دیالوگ را می گویم. بله دوستان! ما فعالان حرکت مقدس ملی آزربایجان، بعد از این همه مبارزه و دادن این همه شهید و زندانی و شکنجه شده و هزینه های سنگین در مبارزه با فاشیسم راسیست فارس ایران، اگر به امثال محمدحسین یحیایی دوباره میدان سردمداری بدهیم، پیروزی حرکت ملی آزربایجان را باید در خواب ببینیم. این هشدار را به امثال انصافعلی هدایت، احمد اوبالی، جواد اسماعیل بیلی و جوانان کم تجربه مثل محبوب تیشه می دهم که خیلی خیلی مواظب باشید که چه می گویید و چه کسانی را به عنوان فعال حرکت ملی آزربایجان در ویترین تلویزیون می گذارید. ما کاملا آگاه و چهارچشمی مراقب شما و افرادی مشکوک مثل محمدحسین یحیایی که سعی دارید به عنوان فعال حرکت ملی آزربایجان به خلق الله قالب کنید، هستیم. ما دیگر هرگز و هرگز و هرگزاجازه نخواهیم داد این جنبش مقدس مردمی و حق طلبانۀ ممتاز ملت تورک آزربایجان را با تئوریسینهای متزلزل و مشکوک به بیراهه ببرند. عزم ما برای آزادی و استقلال ملت تورک آزربایجان و کل ایران از چنگ اشغال و استعمار فاشیسم راسیست فارس مانند کوه مقدسمان اوجالان ساوالان جدی است.
من قبلا در مورد مرض «تبریز پرستی» به جای «آزربایجان پرستی» در مقاله خودم:
مقاله همشهری بازی و شهرپرستی، پاشنه آشیل حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران- تحلیلی بر مصاحبۀ آقای رضا همراز پخش شده از تلویزیون گوناز – اوجالان ساوالان
دربارۀ آثار سوء «تبریز پرستی کورکورانه و متعصبانه» به جای «آزربایجان پرستی» و «تورک پرستی» هشدار جدی داده ام که به کاربردن اصطلاحاتی چون «مکتب تبریز» به جای «مکتب آزربایجان» و «تبریز پرستی» به جای «آزربایجان پرستی» و دفاع کورکورانه و تعصب آمیز و بلکه ابلهانه از انقلاب صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان مشروطیت و ضدیت با تورک گرایی و تورکیه گرایی چه عواقب سوئی می تواند برای ما و ملت تورک ما داشته باشد. ما «آزربایجانچیهای تورکچو» هستیم. نه تورکچو بودن بدون آزربایجانچی بودن برای ما هیچ گونه مفهومی دارد و نه آزربایجانچی بودن بدون تورکچو بودن هیچ گونه موضوعیتی دارد. مواظب باشیم که کمونیستهایی ضدتورکچو، ضد تورک و ضد تورکیه و مدعی حرکت ملی آزربایجان (؟) مثل محمدحسین یحیایی که البته به مرض تبریزپرستی افراطی (به جای آزربایجان پرستی و ملت تورک پرستی عاقلانه) دچار است، و سابقۀ مبارزه با به قول خودشان پانتورکسیم» در پرونده دارد، هنوز در فضا و دیسکورس 75 سال پیش به سر می برند و جالب این که بعد از گذشتن این همه سال و این همه پیشرفت شگرف حرکت ملی آزربایجان و این همه جوان باسواد و نخبه در حرکت ملی آزربایجان که عرضه و لیاقتشان به اندازه هزار برابر پیران مغز پوسیده کمونیست است، ذهن و فکر اینان از حکومت ملی آزربایجان و فرقۀ دمکرات آزربایجان حتی به اندازه یک میلیمتر جلو نیامده است و این سخت شگفت و بلکه شگرف است. مغز یک فرد باید چه قدر منجمد و یخ زده باشد و حجم عظیم مقالات و تولیدات فکری جوانان و تئوریسینهای حرکت ملی آزربایجان را به هزاران هزار مورد می رسد، مطالعه نکند که نفهمد حرکت ملی ملتش در کجا و خودش در کجا به سر می برد؟!
حال بیاییم و موضوع را از دیدگاه یک تئوریسین آپدیت شوندۀ حرکت ملی آزربایجان بررسی و تحلیل کنیم: جنبش ستارخان اساسا جنبشی ایران محور (فارس مدار) بود و هیچ رنگ و بویی از ملت تورک و آزربایجان نداشت، بنابراین مفتضحانه شکست خورد و بدتر این که پس از قتل عام ستارخان، باقرخان و تفنگچیهایشان، آزربایجان را عملا تحت اشغال و استعمار فاشیسم راسیست صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان فارس ایران درآورد؛ چرا که قلم به دستان ابله یا خائن آزربایجانی مثل فتحعلی آخوندزاده، زین العابدین مراغه ای و عبدالرحیم تبریزی طالبوف پنجاه سال پیش از آن، حاکمیت قاجار را «مستبد» (دیسپوت) و خودشان و ملت آزربایجان را دارای «نژاد ایرانی و فارس» و نه تورک و این ملت را به دلیل ایرانی نژادبودن (بخوانید پارس نژاد بودن) و از تبار کوروش و داریوش بودن (؟) «متجدد»، «دموکراسی خواه»، «قانون خواه» و «آزادیخواه» می خواندند و از همین ترمین یا اصطلاح سیاسی نارسا و بلکه خائنانه و مغرضانه و نژادپرستانۀ ضد تورک برای مبارزه با حاکمیت تورک قاجار سوء استفاده می کردند. در ذات و درون مانقورتهای ضد تورک از آخوندزاده تا «آذریها» دشمنی با تورک و تورکیه بوده و هست و علت بدبختی 200 ساله ملت تورک آزربایجان بی شک همین است و نباید دنبال تحلیلهای آبکی دیگر رفت: گفتمان پایه وقتی مریض و نژادپرستانه و ضد تورک و ضد تورکیه و ضد آزربایجان و ضد توران باشد، نتیجه نمی تواند بهتر از این باشد که هست: گفتمان پایۀ حرکت ملی آزربایجان در چهل سال اخیر این است: ملت تورک آزربایجان و همین کلمۀ «تورک» است که به حرکت ما وجهه «ملی» می دهد و همین وجهه ملی است که حرکت ما را اساس و پایه و ریشه می بخشد؛ مستحکم می کند و سرانجام به پیروزی می رساند.
البته ماجرا به همین بازی با اصطلاحاتی چون ایرانی نژاد بودن ملت آزربایجان، مستبد بودن تورکان قاجار و دمکرات بودن و آزادیخواه بودن ملت ایران (بخوانید پارس) و مجلس خواهی و قانون خواهی و امثالهم ختم نمی شد، بلکه القائات شیطانی استعمار صلیبی انگلیس و امثال سرجان ملکم را که ایران سرزمین پارسهای زرتشتی است و زمانی امپراتوری هخامنشی و ساسانی بود که در جهان همتا نداشت و عامل اصلی بدبختی ملت ایران که در اصل پارس بوده و هستند، حمله اعراب و حاکمیت هزار ساله تورکان بوده و هست، چنین به اذهان عمومی ملت تاجیک و تورک و کل ملل ایران تزریق می کردند که اگر این حاکمیت مستبد و مرتجع تورک قاجار برود و جای خود را به حاکمیت فارس ایرانی بدهد، حاکمیت پارسهای هخامنشی احیا خواهدشد و کل ایران فوراً و بلافاصله و بی درنگ «متجدد» و «قانونمند» و خوشبخت و «آزاد» شده، بلافاصله در ریل «پیشرفت و ترقی» خواهدافتاد و بی درنگ تبدیل به «گلستان» خواهدشد که ابلهانه بودن و احمقانه بودن و بلکه شیطانی بودن و مغرضانه بودن و صلیبی بودن این فکر استعماری که از لژهای مخوف فراماسونری انگلیس ارذل الارذلین بیرون تراویده بود، پس از چند سال از تضعیف حاکمیت تورک قاجار و روی کار آمدن رضا پالانی فاشیست راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد لر و ضد غیرفارس و ضد انسان و ظلمهای بی امان و تبعیضهای ضد بشری که در حق کل تورکهای ایران و مخصوصا ملت تورک آزربایجان کرد، کاملا مشخص شد. البته چند ماه پیش از کودتای رضا پالانی (در اصل کودتای فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان فارس علیه حاکمیت هزار ساله تورکها) شیخ محمد خیابانی را داریم که درست است جنبش او یک جنبش ضد استعماری و دموکراتیک است، اما باز به دلیل این که ترمینهای درستی اتخاذ نکرده بود و از کلمات «دموکراسی» و «دموکرات» بهره می برد ولی چون ماهیت طرف مقابل را درست و عمیق تحلیل نکرده بود از اصطلاحات نارسا و کلی چون «استبداد»، «استعمار»، «آزادی»، «مساوات» و غیره بهره می برد و خواستار اجرای «قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی مصوب مجلس مشروطه» بود که توسط فراماسونهای فاشیست راسیست فارس چون وثوق الدوله قیامش خوابانده شد. نوبت به قیام ملت تورک آزربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری رسید. جنبش پیشه روی بر خلاف جنبشهای ستارخان و خیابانی تجربۀ ارزشمند تاریخی حاکمیت نژادپرستانه و ضد تورک و ضد آزربایجان رضا پالانی موسوم به «پهلویسم» را داشت بنابراین قیام ایشان بیشتر از قیامهای ستارخان و خیابانی، رنگ و بوی ملی تورکی آزربایجانی داشت. نخبگان این قیام مثل خود پیشه وری با نوشتن مقالات پرتعداد و امثال فریدون ابراهیمی با نوشتن و متشر کردن کتابی ارزشمند به زبان تورکی به نام «آذربایجان تاریخی» (تاریخ آزربایجان) آزربایجانگرایی تورکچو را تئوریزه می کردند. در این کتاب ارزشمند، فریدون ابراهیمی، این جوان بی نظیر و مبارز تورک آزربایجانی به قول کانال ارزشمند تلگرامی و فیس بوکی «آیدینلیق» به عنوان «نظریه پرداز استقلال آزربایجان» خودش را نشان می دهد و با برجسته کردن هوشمندانه «مادهای آزربایجانی» در مقابل «هخامنشیان پارس» سعی در احیای هویت اصیل و تاریخی ملت تورک آزربایجان دارد: «مرحوم ابراهیمی فارسها و حکومت ایران را وارثان کوروش و هخامنشیان و «خلق آذربایجان» و «حکومت ملی آذربایجان» را وارثان حکومت ماد می داند. وی به نوعی تشکیل حکومت ملی در آزربایجان را تلاش چندین قرنه آزربایجانیها وانتقام آنها از سقوط دولت ماد توسط هخامنشیان اشغالگر ارزیابی میکند. از اینجا معلوم میشود که از نظر ابراهیمی تنها راه نجات آزربایجان تشکیل حکومتی ملی و یا به عبارت دیگر استقلال صد در صد از ایران می باشد چرا که در طول تاریخ هیچگاه این دو ملت نتوانسته اند به خاطر تفاوت در ساختار و بنیان تمدنی شان در کنار هم به صورت مسالمت آمیزی زندگی کنند و بعد از این نیز نخواهند توانست. پس بهترین راه استقلال کامل آنها از یکدیگر است».
این پارادایم تورک مدار آزربایجانی که سردمداران حکومت ملی آزربایجان و فرقه دموکرات آزربایجان در پیش گرفته بودند همراه با رسمی کردن زبان تورکی آزربایجانی در آزربایجان (متاسفانه قسمت محدودی از آزربایجان حقیقی) و اقدامات درخشان انقلابی دیگر در اصلاحات سیاسی و اجتماعی که به نوبه خودشان هم قابل تقدیر هستند و هم به دقت باید نقد شوند، وجهه ای تورکی به حکومت ملی آزربایجان می دهد؛ اما افسوس که پیشه وری بزرگ و یاران کم نظیرش نیز از ترمینولوژی سیاسی خوب و موثری در راه مبارزه با فاشیسم راسیست فارس استفاده نمی کردند. آنها فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان فارس ایران را بر طبق ترمینولوژی انقلابی دموکراتیک- کمونیستی که بر جهان بینی شان حاکم بود، «ارتجاع» و «مرتجع» (بازگردنده، طرفدار استبداد و محافظه کار) و خود و جنبش خودشان را «دموکرات» و «قانون مدار» و «قانون خواه» و «مردمی» می خواندند. در مقابل فاشیستهای راسیست فارس ایران نیز پیشه وری و فرقه دموکرات را «متجاسر» (گردنکش، یاغی، سرکش، عاصی و جسارت کننده) می گفتند. باری، جنبش حق طلبانه و عدالت جویانه تورکی و آزربایجانی پیشه وری نیز توسط فاشیسم راسیست فارس و با کمک همه جانبه قدرتهای صلیبی ضد بشر آمریکا، انگلیس و روسیه به خاک و خون کشیده شد و بعد یک نوع فترت و رکود در حرکت ملی آزربایجان شاهدیم که بدون هیچ شک و تردیدی در نتیجۀ مصادره حرکت ملی توسط کمونیستهای فارسچی و ایرانچی بود که در سدۀ اخیر همین کمونیسم فارسی- ایرانی چیزی جز ضرر و هدر رفتن پتانسیل مبارزه ملی تورکی برای ملت تورک آزربایجان و کل ایران در طی هفتاد سال (1300 تا 1370) نداشت. لازم به ذکر است که جنبش موسوم به «خلق مسلمان» تلفیق ایدئولوژی کمونیستی (دقت کنید به ماهیت ترمین «خلق» با اسلام گرایی بود که در نتیجۀ خیانت هر دو طیف کمونیست فارسگرای ایرانی و اسلام گرایی فارس گرای ایرانی (مانقورت- پانفارسهای هر دو طیف) محکوم به شکست بود. بعد از انقلاب اسلامی ایران که در اصل انقلابی صلیبی برای تداوم حاکمیت فاشیسم راسیست فارس، این بار در لباس و پوشش مذهب تشیع شعوبی مجوسی پارسی بود، روشنفکران ملت تورک آزربایجان که بیشتر وجهه «روشنگر» و «افشاگر» گرفته بودند (قبلا 15 سال پیش «روشنگر» را به جای «روشنفکر» شخص من تئوریزه کرده بودم که الان نقل دهان کثیف پانفارس- پانکورتها شده است. ر.ک. کتاب «تبرهای مقدس بیداری بر ریشه های شوم نژادپرستی ضد تورک ایرانی» از من)، قهرمانان تورک آزربایجان، امثال پروفسور محمدتقی زهتابی، دکتر جواد هیئت، دکتر محمدعلی فرزانه و امثالهم با استفاده از تجربه تاریخی ارزشمند از اصطلاحات و ترمینهای بهتری چون «شوونیسم فارس» بهره بردند، البته این اصطلاح در زمان پیشه وری نیز بود، ولی بسیار کمرنگ و کم جان بود و به عنوان گفتمان غالب نبود. در آن زمان خاص چهل سال پیش، (اوایل انقلاب) به کارگیری اصطلاح سیاسی «شوونیسم فارس» یک حرکت موثر و ارزشمند بود. اما با پیشرفت حرکت ملی آزربایجان در چهل سال اخیر ما اکنون درمی یابیم که به کارگیری اصطلاحاتی چون «شوونیسم فارس» نیز زیاد رسا و موثر نیست و باید جایش را به «فاشیسم فارس» و «فاشیست راسیست فارس» بدهد. باری، در سی سال اخیر و با پیشرفت حیرت انگیز حرکت ملی آزربایجان به یمن فعالیتهای بی دریغ و کوششهای بی امان شبانه روزی و سالیان دراز هزاران هزار جوان باسواد و نخبه و غیور و باوجدان و بی نظیر تورک آزربایجانی در قالب جنبش دانشجویی آزربایجان در دانشگاههای آزربایجان در تهران و تبریز و کل شهرهای آزربایجان و کل شهرهای تورک نشین ایران، ما شاهد بروز اصطلاحاتی ارزشمند چون «پانفارسیسم» و «پان ایرانیسم» در حرکت ملی بوده و هستیم که بی شک نتیجه کوششها و هوش و درایت و تیزبینی هزاران فعال دانشجویی- دانشگاهی ارزشمند باسواد و نخبۀ دانشجو و استاد دانشگاه و معلم و نخبۀ حرکت ملی است. در مقابل این اصطلاحات بسیار موثر و رسا و تاثیرگذار، فاشیستهای راسیست فارس هم بیکار ننشسته و با سوء استفاده از فرضیه های فاشیستی راسیستی ضد تورک و ضد آزربایجان فارسی- ایرانی موسوم به «آذریسم» ( همان کسرویسم) از اصطلاحاتی چون «پانترکیسم» برای کوبیدن فعالان حرکت ملی حق طلبانه، آزادیخواهانه و استقلال طلبانه آزربایجان بهره برده و می برند. البته همین جا باید موکداً ذکر کنم که ما فعالان حرکت مقدس ملی آزربایجان با کلمۀ پانتورک و پانتورکیسم هیچ گونه مشکلی نداریم بلکه مایۀ هزاران هزار بار افتخار برای ماست. فاشیستهای راسیست پانفارس-مانقورت چپی و راستی باید بدانند و هیچگاه فراموش نکنند که خود استعمار صلیبی ضد تورک و ضد تورکیه و ضد توران، یعنی اربابانشان سبب شد که ما ضرورتا «پانتورکست» و «پانتورانیست» شویم. وقتی که فاشیستهای راسیست آسوری- ارمنی- کورت در سال سیاه 1918به بهانۀ نسل کشی دورغین ارمنیها به دست عثمانیها، ملت تورک آزربایجان را در دو سوی آراز چنان نسل کشی کردند که تاریخ بشریت از آغاز تاریخ تا بدین زمان چنان نسل کشی موحشی را ندیده است و فجایعی چون «جیلولوق» و «نسل کشی موحش ایروان» را در خاک مقدس آزربایجان بزرگ به راه انداختند، ما فهمیدیم که «تورک» هستیم نه فارس و نه آذری ایرانی. این راه مقدسی بوده و هست که خود استعمار صلیبی و نوکران پارس- ارمنی- کورت- روس- صلیبی جلوی پای ما گذاشته اند و هنوز هم با حمایت قاطع از فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد تورکیه، ضد آزربایجان و ضد بشر فارس- کورت- ارمنی جلوی پای ما می گذارند: از خوانندگانی که اندکی رگ غیرت و وجدان تورکی دارند، خواهشمندم که از مانقورتهای آذری و اربابان مکار پانفارس آن موکداً بپرسند که «گیریم که شما راست می گویید و ارمنیها توسط عثمانیهای «تورکیه» نسل کشی شده اند؛ انسانهای بی دفاع و بی سلاح ملت تورک «آزربایجان» چه گناهی داشتند که در طول این صد سال سیاه مرتبا توسط صلیبیان روس- انگلیس- ارمنی- آسوری- کورت- پارس بی رحمانه قتل عام و نسل کشی شده اند و سرزمین مادریشان قطعه به قطعه از مام آزربایجان جدا و ضمیمه ارمنستان و ایران و کوردستان و روسستان شده اند؟» چه گناهی داستند جز «تورک بودن»؟! وقتی فاشیسم متحد فارس- روس- ارمنی در فاصلۀ سالهای سیاه 1990 تا 1994 انسانهای صلح طلب و بی سلاح و بی دفاع تورک آزربایجانی ما را در قاراباغ ما ملت تورک آزربایجان و خوجالی ما با بی رحمانه ترینشکلی که بشریت ندیده است، از نوزاد و جنین و کودک و نوجوان و دختر و پسر و زن و مرد و پیر و جوان نسل کشی کردند، آن موقع خیلی خوب به ما فهماندند که «تورک اوغوز» و «تورانی» هستیم نه «آذری» و «فارس» «ایرانی». با شما مانقورتها آذری هستیم از شما و اربابان پارستان می پرسیم: شما جانیان خائن خبیث رذل صلیبی متحداً و متفقا «ضد تورک» و «ضد آزربایجان» و «ضد تورکیه» و «ضد توران» هستید: در هنگام نسل کشی و اشغال سرزمینهایمان (جیلولوق، قاراباغ، نسل کشیهای کورتهای صلیبی شیخ عبیدالله، سیمیتقو، قاسملو و غیره و نیز فاجعه 21 آذر 1324) یا هنگامی که برای حفظ ایران اهریمنی می جنگیم (جنگ ایران و عراق) «تورک» هستیم و در هنگامی که روباه صلیبی فارس- روس- ارمنی- کورت- صلیبی در پی گول زدن ما و شیره مالیدن به سرمان است فوراً به «آذری» بدل می شویم! وقتی که من، اوجالان ساوالان دهها بار گفته ام و نوشته ام و می گویم و می نویسم که ما، مبارزان راه آزادی و استقلال ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران، یعنی ما فعالان حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران و بهتر بگوییم ما مبارزان راه آزادی و استقلال ملت تورک از اشغال و استعمار فاشیسم راسیست ضد بشر فارس ایران، با ریاکارترین، مکارترین، هزارچهره ترین، نمک به حرام ترین، چاپلوس ترین، نان به نرخ روزخور ترین، فرصت طلب ترین، عقده ای ترین، کینه ای ترین، مغرض ترین، خطرناکترین، رذل ترین، منافق ترین، مزورترین، دروغگوترین، شیادترین، خائن ترین، خبیث ترین، جانی ترین، بی غیرت ترین، کثیف ترین، وقیح ترین، بی شرم ترین، متملق ترین، پلیدترین، ضد تورک ترین، ضد عرب ترین و ضد انسان ترین نوع نژادپرستی زندۀ جهان سر و کار داریم: نژادپرستی ایرانی یا پان ایرانیسم و یا به عبارت دقیق تر با پان فارسیسم؟!»، لطفا به من حق بدهید. نسل کشیهای موذیانه و ضد بشری صلیبی ما مبارزان راه آزادی و استقلال آزربایجان از اشغال و استعمار فاشیسم راسیست فارس- مانقورت ایرانی را خواه ناخواه به پانتورکیسم و پانتورانیسم سوق داده و می دهد و این حق ماست. وقتی که دشمنان جانی ما با افتخار خود را پانفارسیست و پان ایرانیست می گویند، ما چرا بترسیم که خودمان را پانتورکیست و پان تورانیست ندانیم؟ منطق ما پولادین و کوه وار است: مثل کوه مقدسمان اوجالان ساوالان محکم است و منطق دشمنان متحدمان آبکی و سست و شیطانی است. ای جهان، می دانی چرا؟ چون «حق با ماست» و «حق نور است» و «دشمنی «نور» (واحد) با ظلمات (کثیر) ذاتی و ماهوی است» و «نور ظلمات شکاف است». همین. آری، در کل حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران هیچ کس، هیچ کس، هیچ کس مثل من، اوجالان ساوالان این چنین عمیق و وسیع به ذات حقیقی فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد تورکیه و ضد بشر فارس- روس- کورت- ارمنی- صلیبی پی نبرده و «شیاطین متحد صلیبی» را این چنین رسوا نکرده است. بیهوده نیست که نوشته های من، به زبان خود شیاطین صلیبی، فارسی، لرزه براندام کل جهان صلیبی ضد تورک انداخته است!
لطفا خواننده اصطلاحات مهم و حیاتی متقابل را مرور کند: مرتجع # متجاسر، پانفارسیسم/ پان ایرانیسم # پانترکیسم. اما امروز پس از گذشت چهل سال از شروع فاز جدید حرکت ملی آزربایجان درمی یابیم که فعالان تئوریسین و استراتژیست نخبه و کم نظیر حرکت ملی آزربایجان از اصطلاحاتی بسیار موثرتر و بهتر چون «فاشیسم فارس»، «فاشیسم ایرانی»، «راسیسم فارس» و «راسیسم ایرانی» برای مبارزه با فاشیسم راسیست فارس ایران بهره می برند. از آنجا که همه دنیا، بلا استثنا با فاشیسم و راسیسم (نژادپرستی) مخالف هستند و طبعا ما فعالان حرکت ملی آزربایجان با نشان دادن صورت حقیقی و ذات فاشیسم راسیست فارس به دنیا، به خودی خود حقانیت حرکت مقدس ضد فاشیستی و ضد راسیستی خودمان را به کل جهان نشان می دهیم و تضمین می کنیم، این خود از بزرگترین و موثرین قدمها در این راه مقدس انسانی است. در این مقاله به این نکته بسیار مهم و حیاتی می پردازیم.
در ابتدای این مقاله متنی از فاشیستهای راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد عرب و ضد بشر ذاتی فارس ایران را که مورد مطالعه و تحلیل و بررسی ما در مقالۀ قبلی ما با عنوان «آموزش نحوۀ برخورد با متون فاشیستی- راسیستی ضد تورک و ضد آزربایجان پان ایرانیستهای پان فارس علیه ملت تورک آزربایجان و کل ایران» بوده و هست، عیناً می آوریم و سپس بر اساس آن جریان تحلیل حاضر را ادامه می دهیم:
تنها راه جلوگیری از تجزیه ایران : تبریز باید چند قومی شود و زبان ترکی باید به طور کامل در این شهر از بین برود
«تنها راه جلوگیری از تجزیه ایران: تبریز باید چند قومی شود و زبان ترکی باید به طور کامل در این شهر از بین برود.
تبریز تنها و آخرین سنگر گرگ هاست. تبریز چند قومی شود نابودی پان گرگ ها حتمی است.
بگذارید به ما بگویند شوونیست اما این کاری است که همه دنیا می کند. شوونیست ها آن هایی هستند که یک لهجه بی سر و ته مغولی و لهجه 50 ام فارسی و عربی و روسی را می خواهند به زور توی پاچه آذری های ایرانی بکنند. جالب است این مدعیان آزادی زبان و بیان مغولی در چند کشورک جعلی برساخته بر اراضی باستانی ایران هم، خودشان آزادی زبان مادری را رعایت نمی کنند. 30 میلیون کرد در ترکیه، 2 میلیون عرب و 2 میلیون ارمنی در ترکیه، 15 میلیون تاجیک در ازبکستان و 2 میلیون لزگی و تالشی و چرکسی و گرجی در آظربایجان و … .
زبان مادری این ها کو؟
چین در اویغورستان (ایالت سغدی ایران باستان) چینی های هان و روسیه در مناطق محدود ترک نشین خود روس ها را جایگزین کرده اند و اغلب زبان های ترکی در این مناطق رو به انقراض و نابودی هستند به جز یکی دو منطقه مانند تاتارستان چون جمعیت بیشتری دارند. هویت ترکی در اقلیت های ترک ساکن یونان و بلغارستان و آلمان تحت فشار و توهین و تحقیر و انکار هستند و این مردمان تنفر شدیدی از ترک ها دارند که خوی وحشی گری عثمانی در این تنفر عمیق و ترک ستیزی بی تاثیر نیست.
1- تمامی مقامات رده بالای استانی و مراکز حساس نظامی، ارتش، فرمانداری ها، شهرداری ها، شوراهای شهر، نمایندگان مجلس، مراکز آموزشی، دانشگاه ها و آموزش و پرورش باید از مناطق دیگر و غیر بومی استفاده شود. این ها سابقه خیانت زیاد دارند.
2- در چهار استان آذ شرقی و غربی، اردبیل و زنجان باید تمامی ماهواره ها جمع و مجازات زندان اعمال شود (فقط در این چهار استان).
3- مجازات مرگ برای تجزیه طلبی (همانند چین)(اعدام با شلیک مستقیم به سر تا حساب بقیه توله های عثمانی و اسراییل دستشان بیاید).
4- 50 تا 100 هزار معلم و مربی مهدکودک و دبستان تماما از مناطق کرد و فارسی زبان در تبریز استخدام شوند.
5- ساخت 200 هزار واحد مسکونی برای اسکان 800 هزار نفر فارسی زبان و تجار کرد و ارمنی از سراسر ایران (یک طرح ضربتی 5 تا 10 ساله) – ارامنه و کردها و فارسی زبانان باید حداقل نیمی از جمعیت شهر را تشکیل دهند. تغییر بافت جمعیتی از صرفا ترک به چند قومیتی باید اجرا شود.
6- حتی اگر این اقدامات انجام نشود با نابودی دریاچه ارومیه مهاجرت وسیعی از این شهر رخ می دهد ولی باز هم شهر تک قومی می ماند پس رعایت موارد فوق و امثال آن برای برقراری ایران لازم است.
شرف چیزی نیست که پان ترکهای اسراییلی داشته باشند بنابراین راهی جز این نمی ماند».
چند قومی کردن تبریزتجزیه ایران
https://lovelyiranian.wordpress.com/2015/06/page/5/
همان گونه که از متن فاشیستی- راسیستی ضدبشری بالا مشخص است، فاشیسم راسیست ضد بشر فارس از این که به آنها «شوونیست» بگوییم هیچ ابایی ندارند و شنیدن این کلمه برایش «معمولی» و «عادی» (تبدیل به عادت) شده است. ابتدا نگاهی به معنی ابتدایی و اصلی اصطلاح سیاسی «شوونیسم» بکنیم: شوونیسم، به فرانسوی Chauvinisime به معنی میهن پرستی افراطی و متعصبانه است. این واژه از نام نیکولا شوون گرفته شدهاست، یک سرباز تحت فرمان ناپلئون بناپارت، که مداح، فدایی و هوادار بسیار پرحرارت ناپلئون بودهاست و حتی بعد از عزل ناپلئون در 1815 م. اغلب در لباسی با نماد او مشاهده میشدهاست. خوب در سیاست و نظام اصطلاح شناسی سیاسی در عصر امروز شوونیسم بودن یک ملت نه تنها بد نیست بلکه به صورت آشکار یا نهان توسط دیگر ملتها ستوده می شود.
البته نظر ما هم از دیرباز همین است که ما شوونیسم فارس نداریم بلکه فاشیسم فارس داریم. چرا که شوونیسم به دلیل داشتن بار معنایی وطن پرستانه، خواه ناخواه در قرائتهای مختلف از منظرهای مختلف، بار معنایی مثبت دارد، نه منفی؛ ولی فاشیسم و راسیسم در کل جهان مورد تنفر همه است. من، اوجالان ساوالان سالهاست از اصطلاح سیاسی موثر «فاشیسم راسیست فارس» بهره می برم و سالهاست که عقیده مندم که شوونیست نامیدنِ فاشیسم راسیست فارس ایران نارسا و حتی غلط است. چون شوونیست بودن، یعنی ناسیونالیست افراطی بودن، فاشیسم راسیست فارس که اقلیت است، از اساس و بنیان «جعلی» و «دروغ» است و فاشیستهای راسیست فارس در کل تاریخ هیچ کاری به جز خیانت و خباثت و رذالت به آزربایجان و ایران انجام نداده است. این که می گوییم «فارس» جعلی است، و دروغ برای این که اولاً ایران اصلاً و اساساً کشور ایران، در وهلۀ اول سرزمین تورکها و در وهلۀ دوم سرزمین غیرفارسها است، نه فارسها. همان گونه که بارها نوشته ام و لازم است هزاران بار هم بنویسیم و روی این نکته مهم تاکید کنیم: ایران از دوازده هزار سال پیش سرزمین مادری ما تورکان و سرزمین تاریخی تورکان سومر، ایلام، سوبار، کومان، کنگر، لولوبی، ماننا، قوت (کوت/ کوتی)، ساقا (ساکا/ سکا)، اورارتو، هون، اوغوز، قیپچاق، خلج بوده و هنوز هم ملت تورک پرجمعیت ترین ملت ایران هست. مدرک و سندی که داریم اینها هستند: شاهد باستان¬شناختی زنده ما محوطۀ باستانی شهر یئری şəhər yeri با مجسمه¬های داش بابا و بالبال به قدمت 9000 سال است؛ مجسمه های تراشیده شده از سنگ (داش بابا/ بالبال) که قدمتشان به بیش از 9000 سال پیش می رسد در «شهر یئری» نزدیکی خیاو (مشکین شهر جعلی). سند دیگر تپه های تاریخی بسیار کهن دیگر موسوم به تپه اوزبکی، یک محوطۀ باستانی بسیار کهن نه هزار ساله در استان جعلی البرز کنونی و در نزدیکی شهرستان نظرآباد است. شهرستان نظرآباد نیز در نزدیکی ساوجبلاغ واقع¬شده¬است. ترکی ساوجبلاغی، یکی از شاخههای ترکی آذربایجانی، زبان غالب اهالی ترک شهرستان نظرآباد است. محوطۀ باستانی مورد نظر ما تپه های موسوم به ازبکی (اوزبکی/ اؤزبکی) است. اؤزبکی محوطه باستانی گستردهای حدود 100 هکتار و دارای تپههای ارزشمندی همچون «یان تپه»، «جیران تپه»، «دوشان تپه»، «گوموش تپه»، «مارال تپه» و «تپه مرتفع اؤزبکی» است (به اسمها دقت شود: همگی تورکی هستند). گوموش تپه در شمال غربی جیران تپه قرار دارد و سفالهای این تپه بیشتر از نوع سفالهای دورههای اول و دوم در تپه سیلک کاشان، چشمه علی، ری و قره تپه شهریار است. وجود بقایای معماری عظیم از هزاره اول و دوم پیش از میلاد و گورستانهای همزمان با آن در این دوران در جیران تپه، محوطه اؤزبکی را به یکی از نادرترین محوطههای شناخته شده عصر آهن مبدل میکند. در کاوشهای این محوطه باستانی، مشخص شد اؤزبکی دربرگیرنده 9 هزار سال بقایای فرهنگی پیش از تاریخ و اوایل دوران تاریخی تورکان، از نیمه اول هزاره هفتم تا نیمه نخست هزاره اول پیش از میلاد مسیح یعنی دوران مادها است. این تپۀ باستانی به وضوح نشان دهندۀ قدمت 9000 سالۀ حضور ترکان و تمدنهای باستانی ترک در ایران و آذربایجان است. (برای شرح ر.ک. سایتهای اینترنتی مربطو به گوموش تپه و تپه اوزبکی و شهر یئری). اینها فقط دو نمونه از دهها نمونه قدمت تمدن پروتوتورک (تورک باستان) در ایران است که متعلق بودن کل ایران را به تورکان اثبات می کند. سند زندۀ دیگر کثرت مطلق تعداد انسانهای تورک اعم از آزربایجانی و غیرآزربایجانی در سرتاسر ایران است که برای همگان متقن و مسلم است و نیازی به توضیح واضحات نیست.
فارسها که در ایران نسبت به 70 درصد غیرفارس اقلیت محسوب می شوند، کشوری ندارند که ناسیونالیست و شوونیسم باشند یا نباشند. فارسهای فاشیست راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد غیرفارس و ضد بشر (با تاجیکهای غیرفاشیست ایران کار نداریم)، که در ترمینولوژی حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران و حرکتهای ملی ملل غیرفارس ایران به عنوان «پانفارسیست» و «پان ایرانیست» مشهور هستند، متاسفانه تعدادشان در داخل ملت تاجیک ایران، که از ملت تورک از نظر تعداد کمتر هستند، بسیار زیاد و اکثریت ملت تاجیک ایران را تشکیل می دهند، در طول تاریخ ننگین 200 سالۀ اخیرشان نشان داده اند که به جز خیانت و نیرنگبازی و مکر و خدعه و رذالت و جنایت و از پشت خنجر زدن به ملل تورک، عرب و غیرفارس ایران و منطقه و جهان هیچگونه قابلیتی برای دفاع از ایران ندارند. تازه در صد و بیست سال اخیر (بعد از انقلاب صلیبی مشروطه) توسط جنایات استعمار صلیبی انگلیس به قدرت رسیده اند نه به خاطر عرضه و توانایی و لیاقت و شایستگی خودشان. ثانیاً ایران بعد از انقلاب مشروطه، به یمن خیانتها و جنایتها و خباثتهای فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد عرب و ضد غیرفارس و ضد انسان فارس، «یک کشور نیست، بلکه یک پروژۀ سیاسی- استعماری مغرضانه و نژادپرستانه فاشیستی ضد تورک، ضد عرب و ضد انسان است که هدف غایی و اصلی اش، طبق ایدئولوژی فاشیستی- راسیستی صلیبی ضد تورک و ضد عرب پانفارسیسم و پان ایرانیسم نابود کردن ملل تورک و عرب در داخل ایران و کل منطقه و کل جهان است» در حالی که «بیش از ده هزار سال است که اجداد ما تورکها در کل ایران ساکن بوده و هنوز هم هستیم و هیچ وقت آن گونه که این قوم فاشیست راسیست به نسل کشی ملت تورک آزربایجان و ملل غیرفارس ایران پرداخته اند، نپرداخته ایم» و برای همین فاشیستهای راسیست فارس «وطنی ندارند» که «ناسیونالیست و شوونیست» هم باشند. «وطن، چه آزربایجان باشد و چه ایران، مال ما تورکان و غیر فارسها» است و «فارسها» همان «تاجیکهای مهاجر از هندوستان و پاکستان و افغانستان و تاجیکستان کنونی» هستند که به دلیل سرسپردگی وسیع و عمیق نخبگان ملا-سید و غیرملا-سیدشان به استعمار صلیبی، توسط استعمار صلیبی انگلیس، بعد از نوشته و چاپ شدن کتاب سرتا پا و پا تا سر جعلی «تاریخ ایران» توسط سر جان ملکم مأمور کارکشتۀ کمپانی هند شرقی و استاد اعظم لژ فراماسونری در لندن به اسم «پارس» نامیده شده و با جعل تاریخ و برجسته کردن نژادپرستانه امپراتوری پارسی هخامنشی، «کل ایران» ملک طلق و ارث آبای این فارسهای حقیر خائن و خبیث و جانی بی نام و نشان معرفی شد، برای همین اینها وطنی ندارند که ناسیونالیست یا شوونیست شوند و صاحب وطن ما تورکها هستیم. ناسیونالیست واقعی در ایران ما تورکهای آزربایجان و کل ایران هستیم: این ما تورکها بودیم که در طول تاریخ در مقابل حملۀ اعراب، حملۀ مغول، حملۀ پرتقالیها، حملۀ افغانها، حملۀ روسها، حملۀ انگلیسها و در این اواخر حمله عراقیها با تقدیم هزاران و بلکه میلیونها جان «ایران» را حفظ کردیم. این ما تورکها بودیم که در قالب لشکر خوارزمشاهیان تورک در مقابل شمشیر مغولها ایستادگی کردیم و تا پای جان جنگیدیم و قطعه قطعه نسل کشی شدیم (تورکهای خوارزمشاهی) و تاجیکها در «شیراز» و «اصفهان» زنان و دخترانشان را علاوه بر کل ثروتها و دارایی شان به مغولها پیشکش کردند و جان سالم به در بردند؛ این تورکان قیزیلباش آزربایجان بودند که در مقابل توپهای پرتغالیها تکه تکه شدند و خلیج گمبرون (قوم بورون) و بندر گمبرون (خلیج جعلی فارس) را حفظ کردیم. این پدران ما تورکهای غیور و تاریخ آفرین تورک آزربایجان بودند که در مقابل توپهای روسها تکه تکه شدند و تا آخرین قطره خونشان برای حفظ آزربایجان جنگیدند و در همان موقع پدران ملا-سید و غیر ملا-سید تاجیک این اراذل و اوباش احقر ارذل فارس دسته به دسته به نوکری استعمار صلیبی روس، انگلیس، فرانسه و هلند درمی آمدند و در لژهای مخوف مخفی فراماسونری مفعول می شدند و آموزشهای ایدئولوژیک نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد آزربایجان می دیدند تا با خیانت به ما تورکان آزربایجانی و قشقایی و خوراسانی حاکمیت تورک قاجار را تضعیف و نابود کنند و ایران را ملک طلق و ارث آبای «پارس» تلقی کنند و آن قدر این دروغ بزرگ گوبلزی «ایران= پارس» را در سخنان نژادپرستانه و نوشته ها و کتابها و مقالات پرتعدادشان «تکرار» کنند و تکرار کنند و تکرار کنند که همه باورشان شود که کل ایران سرزمین فارسها و ارث آبای آنهاست و همه غیرفارسها، مخصوصا تورکها و عربها مهاجر و غیربومی هستند!!! آری این تاجیکهای احقر ارذل خائن خبیث جانی ایران که در نوکری و خیانت و خباثت و جنایت و رذالت و سرسپردگی به استعمار صلیبی ضد تورک، ضد عرب و ضد بشر غرب، گوی سبقت را از کل ارذل و اوباش جهان ربوده اند، استعمار صلیبی انگلیس اسم اینها را «پارس» گذاشته و هم اسمشان جعلی و دروغ است و هم تاریخشان جعلی و دروغ است و هم هویتشان جعلی و دروغ است، «وطنی» ندارند که ادعایی هم داشته باشند و بخواهند برای حفظ کردنش (؟) نقشه هم بکشند و «راهکار» هم ارائه دهند.
آری! این اقلیت نژادپرست مغرض را باید فقط و فقط و فقط «فاشیستهای راسیست فارس» نامید و بس و فقط همین نامها: «فاشیسم فارس»، «راسیسم فارس» (همان نژادپرستی فارسی یا نژادپرستی ایرانی) و «فاشیسم راسیست فارس» برایشان برازنده است. فاشیستها و راسیستهایی که خود زادۀ استعمار صلیبی و نوکر استعمار صلیبی و استعمارگر هستند و با سلاح به سوی ما انسانهای غیرفارس می آیند تا ما را بکشند و نابود کنند، باید بی هیچ ملاحظه و واهمه ای نابود کنیم و به این کار خودمان در کل عالم افتخارها بکنیم. همان گونه که در طول تاریخ ملل دیگر همین کار را کردند. نکته خیلی عجیب این که قدرتهای جهانی انگلیس، آمریکا، فرانسه و شوروی (روسیه و ملل تورک تحت ستم تحت سلطه اش) بالاتفاق فاشیستهای راسیست هیتلری و غیرهیتلری را بدون هیچ ملاحظه ای کشتند و نابود کردند، اما آشکارا از فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد عرب و ضد بشر فارس- کورت حمایت گسترده می کنند و می کوشند ایران را سرزمین پارسها بدانند و به دنیا معرفی کنند! فاشیسم راسیست مسلح فارس- کورت که برای کشتن ما آماده و آمده است، را باید بکشیم و از هم اکنون خود را آمادۀ آمدن آنها کنیم. هر کسی که این «دفاع مقدس و انسانی» را برای ما ایراد گرفت یا خائن مغرض نژادپرست ضد تورک و ضد آزربایجان است و یا ابله. پس لزوم مسلح شدن و آماده شدنمان برای مقابلۀ نظامی با این فاشیسم راسیست خطرناک متحد فارس که همان گونه که آوردیم در پی نسل کشی ما با همکاری فاشیسم راسیست تروریست توسعه طلب اشغالگر کورت است، باید مسلح شویم و از برادران تورک خودمان در تورکیه و آزربایجان بخواهیم که در مقابل این فاشیستهای راسیست ضد بشر از هیچ کمکی مضایقه نکنند چون وقتی ما را نابود کنند، می توانند آزربایجان و تورکیه را نیز نابود کنند.
در مورد حمایت بی دریغ استعمار صلیبی جهانی و قدرتهای صلیبی انگلیس، آمریکا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین که در جنگ جهانی دوم بساط فاشیستها و راسیستهای هیتلری و موسولینی و غیره را در هم پیچیدند، سالهای سال است از فاشیستهای راسیست «روس- چین- فارس- کورد- ارمنی» که در پی نابودی ملت تورک آزربایجان و ملت عرب در آسیای میانه، آسیای غربی و خارومیانه هستند و مخصوصا از سه عنصر فاشیست راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان «فارس- کورت- ارمنی» حمایت جدی می کنند و راضی نیستند که هیچکدام از این سه عنصر فاشیستی راسیستی ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد بشر تضعیف شوند و به حق خودشان قانع و راضی باشند و کمتر به تورک کشی و عرب کشی بپردازند؟ اینها را باید همین قدرتها جواب دهند. یک بام و دو هوا که نمی شود: هم «ظاهرا» در پی ثبات در منطقه هستند و هم از این سه عنصر فاشیست راسیست بر هم زننده ثبات و آرامش منطقه حمایت می کنند!
بارها گفته ایم و نوشته ایم و باز هم می گوییم و می نویسیم و اگر لازم باشد هزاران بار هم خواهیم گفت و خواهیم نوشت که حاکمیت کشوری به نام ایران در صد سال اخیر، چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی، حاکمیت اقلیت فارس بر اکثریت غیر فارس (تورک، تورکمن، عرب، بلوچ ، لر و غیره) بنا شده است ذاتاً نمی تواند بدون استبداد و دیکتاتوری و فاشیسم و راسیسم باشد؛ چون ذات و ماهیت آن، حاکمیتِ سیاسی، فرهنگی، زبانی، اقتصادی، اجتماعی یک قوم کم جمعیت فاشیست راسیست (فارس) بر میلیونها انسان ملل دیگر (تورک، تورکمن، عرب، بلوچ ، لر و غیره) است، باید فلسفۀ وجودی اش و اصل و اساس وجودش اساساً بر یک «دگم» یا یک «ایدئولوژی فاشیستی- راسیستی» تکیه کند. این دگم یا ایدئولوژی فاشیستی- راسیستی که در دویست سال اخیر و بر مبنای کتاب فاشیستی- راسیستی ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان «تاریخ ایران» استاد اعظم فراماسونری و مقام ارشد کمپانی هند شرقی استعمار صلیبی انلیس، یعنی سرجان مَلکُم نوشته شد و توسط خیل متفکران فاشیست- راسیست پانفارس- مانقورت فراماسونی چون میرزا آقاخان کرمانی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا مَلکَم خان ارمنی، میرزا زین العابدین مراغه ای، میرزا عبدالرحیم تبریزی طالبوف، حسن تقی زاده، علی اکبر دهخدا، جلال الدین میرزا قاجار، سیدجمال الدین اسدآبادی و غیره تئوریزه شد، فارس پرستی افراطی ضد عرب و ضد تورک (با استراتژی پایه و بنیادین نژادپرستانۀ تورک ستیزی و عرب ستیزی) در پوشش و لعاب زیرکانۀ ایران پرستی و وطن پرستی بوده و هست که ثمرۀ کوششهای شیطانی دهها و صدها لژ فراماسونری در ایران از دویست سال پیش تا کنون است. این دگم اساساً روی دو پتانسیل و قوه مایه بنا نهاده شده است: دگم نژادپرستی آریایی هخامنش پرست کوروش پرستانه که اساساً بر پایۀ پرستش بیمارگونۀ نژاد پارس (فارس) است؛ بهتر است آن را «پهلویسم» بخوانیم؛ چون در 57 سال سیاه و ضدبشری حاکمیت پهلوی، تنها الگوی سیاسی حاکم بر ملتهای ایران بود و دگم تشیع مجوسی شعوبی پارسی که اساساً سازمانهای مخوف فراماسونری صلیبی تشکیلات سرّی و مخوف خود را وامدار اسماعیلیه و این دگم منحوس هستند و با آن از هر جهت همذات پنداری و این همانی دارند که الگوی حاکم بر ملتهای ایران در 40 سال اخیر و در قالب حاکمیت سیاه و ضدبشری جمهوری اسلامی ایران است.
خوب، استعمار صلیبی غرب و قدرتهای صلیبی انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه، آمریکا، اسرائیل و به تازگی چین از روی کار آوردن و حفظ فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان تروریست فارس در ایران و تقویت فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان تروریست کورت در ایران و منطقه و تغذیه ایدئولوژیک این دو الگو، پارادایم و گفتمان به شدت فاشیستی- راسیستی اهداف مهمی در ایران و کل منطقۀ خاورمیانه دنبال می کنند: ایجاد بحران دائمی و کشت و کشتار تورکان و عربها برای اشغال سرزمینهای عربها و تورکان به منظور غارت و چپاول نفت، گاز، معادن ارزشمند مس، طلا و دیگر مواد ارزشمند معدنی و مخصوصا عتیقه ها و آثار تاریخی ارزشمند چندین هزار ساله در آزربایجان جنوبی اشغال شده و ایران و کل منطقه خاورمیانه از یک سو و فروش اسلحه و تسلیحات جنگی که بازاری ارزشمند و پرسود برای استعمار صلیبی غرب از دیرباز بوده و هست. استراتژی فاشیسم راسیست فارس چه در دوران پهلوی که محمدرضا پالانی را استعمار صلیبی غرب، در رأسش آمریکا به عنوان «ژاندارم منطقه» تبدیل کرده بود و چه اکنون که جمهوری اسلامی ایران به یمن حمایتهای بی دریغ همین استعمار صلیبی ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان به قدرتی ضدبشری نه تنها در ایران بلکه در منطقه خاورمیانه تبدیل شده است؛ یعنی استراتژی پایۀ پانفارسیسم و پان ایرانیسیم چه با ایدئولوژی آریانیسم پهلوی و چه تشیع شعوبی مجوسی پارسی (تشیع ایرانی، تشیع آریایی) «احیای امپراتوری فاشیستی- راسیستی ضد بشری موحش هخامنشی» است. امپراتوری دروغ صلیبی ساخته و یهودی پرورده ای که هم پهلویسم رضا و محمدرضا پالانی و هم خمینیسم خمینی سیک هندی مامور انگلیس و خامنه ای پارس مفعول فراماسون دنبالش بوده و هستند و جالب این که نوک تیز حملات فکری و نظامی این الگوی فکری، این پارادایم فاشیستی- راسیستی موسوم به پان ایرانیسم و پان فارسیسم «فعلا» و «در وهلۀ اول» به غرب ایران اهریمن زده و جهان عرب یعنی خاورمیانه متوجه بوده و هست و با کمک عنصر ضد بشر کورت در کشورهایی چون عراق، سوریه، لبنان و یمن به کار شیطانی و شوم عرب کشی و تورک کشی مشغول است. اگر این نقشۀ شوم شیطانی ایجاد امپراتوری فاشیستی- راسیستی ضد بشری موحش هخامنشی ایرانی- پارسی موفق شود، که با کمک و یاری روسیه و چین (دو قدرت بزرگ صلیبی ضد تورک وضد عرب و ضد اسلام و ضد انسان صلیبی) متاسفانه علی رغم حق خواهی میلیونها انسان ضد فاشیسم و ضد راسیسم تورک و عرب در ایران و خاورمیانه تا کنون موفق هم بوده است، بعد از رسیدن این امپراتوری شوم شیطانی پارسی- ایرانی به سواحل مدیترانه و دریای سرخ، بی شک متوجه شمال و شرق، تورکیه، آزربایجان، آسیای میانه و جهان تورک خواهدشد.
اینها را علاوه بر متفکران تورک و غیرفارس ایران، بلکه باید تئوریسینهای استراتژیست جهان عرب و جهان تورک مخصوصا تئوریسینهای استراتژیست عربستان و تورکیه و آزربایجان باید بخوانند و بدانند هدف دشمن خونی جهان تورک و عرب، یعنی فاشیسم راسیست فارس ایران از تحرکات مذبوحانه شیعی مجوسی شعوبی فارسی شان در کشورهایی چون یمن، سوریه، عراق، فلسطین، لبنان و آزربایجان چه بوده و هست. متاسفانه در داخل جهان عرب و جهان تورک با تحلیل گرانی به واقع «احمق» سروکار داریم، آخر هیچکدام از این تحلیل گران مانند ما حق طلبان و آزادیخواهان و استقلال طلبان تورک آزربایجان در داخل ایران و در درون پارادایم استعماری صلیبی فاشیسم راسیست فارس نیستند که ماهیت حقیقی این فاشیسم راسیست فوق العاده خطرناک ضد بشر و اهداف غایی آن را به طور دقیق و عمیق آنچنان که ما درک و تحلیل می کنیم، درک و تحلیل کنند. بنابراین روباه فارس و شغال کورت، گرگهای تورک و شیرهای عرب احمق را مدتهاست می فریبند. این را به آن دسته نویسندگان و تحلیل گران عرب ایران و منطقه خاورمیانه و تحلیل گران تورک تورکیه نوشتم که نه تنها از اهداف استراتژیک ارزشمند و حیاتی عملیات «چشمۀ صلح» تورکیه قهرمان باخبر نیستند، بلکه احمقانه به نفع فاشیسم متحد ضد عرب و ضد اسلام فارس- کورد قلم می زنند و پشت تورکیه را که عملا نقش ناحی قهرمان جهان عرب و تورک (جهان اسلام) را بازی می کند، خالی می کنند. این تحلیل گران حقیقتاً «ابله» و «احمق»، عفوم کنید چون کلمات دیگری لایق و شایسته اینها نیست، باید در کلاس درس ما متفکران تئوریسین و استراتژیسیت جهان تورک، یعنی حرکت ملی آزربایجان بنشینند و درس استعمار ستیزی و صلیبی ستیزی یاد بگیرند. باری، پیداست که فاشیسم راسیست ضد عرب و ضد تورک و ضد اسلام و ضد انسان فارس ایرانی اولویت نابودی را به جهان عرب داده است و بعد از نابودی جهان عرب بی هیچ شکی متوجه تورکیه و آزربایجان و اؤزبکستان و تورکمنستان و قزاقستان و اویغورستان، یعنی جهان تورک (توران) خواهدشد. بنابراین به نفع جهان عرب و جهان تورک است که این فاشیسم راسیست به شدت خطرناک و ضد بشر و خونخوار ایرانی (پارسی) با شاخۀ مهمش فاشیسم راسیست تروریست کوردی به هر طریقی که شده، نابود شود وگرنه نابودی جهان عرب و جهان تورک حتمی است. حال تئوریسینهای به اصطلاح عقل کل تورکیه و عربستان به جای خواندن این سطور و ترجمه ان بروند دنبال تحلیهای آبکی و از ایران و پان ایرانیسم تمجید کنند و بگویند و بنویسند: شیعه یعنی ایران و ایران تنها کشوری است که از پنج هزار سال پیش تا کنون جمعیتش دست نخورده و «پارس» مانده است و ...!!!. زهی بلاهت! زهی حماقت! زهی خریت!
فاشیسم راسیست جهنمی و شیطانی فارس ایرانی درست همانند زمان هخامنشیان و مخصوصا کوروش که ابتدا به لیدیه، بابل و مصر لشکرکشی نظامی کرد و یهودیان را از اسارت بابل نجات داد، در ابتدای جهان گشایی فاشیستی- راسیستی اش برای احیای امپراتوری پارسی هخامنشی که منتهای آمال فاشیستهای فارس حاکم، چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی ایران است، قصد اشغال خونین نظامی سرزمینهای تورکان و عربها در خاورمیانه دارد. ناگفته پیداست که قصد فاشیسم راسیست صلیبی فارسی- ایرانی درست بر خلاف آنچه فاشیستهای راسیست ملا- سید حاکمیت تشیع شعوبی مجوسی فارسی ایران (جمهوری اسلامی ایران) مزورانه و ریاکارانه از خمینی تا خامنه ای مدعی آن هستند و شوهای پروپاگاندایی مزخرف بی شماری برای گول زدن جهان تورک و عرب و کل عالم اسلام نوشته و اجرا می کند، هرگز و هرگز و هرگز نابودی اسرائیل نبوده و نیست و «اسرائیل ستیزی» صوری و ریاکارانه فاشیسم راسیست مذهبی تشیع شعوبی مجوسی فارسی چیزی جز یک «بازی مکارانه استعماری برای فریب افکار عمومی جهان تورک و عرب و کل عالم اسلام» نبوده و نیست. 13 سال پیش این را من، اوجالان ساوالان در مقالاتم می نوشتم. ولی کو خوانندۀ خوب که بخواند و دنبال ایده را بگیرد و به زبانهای تورکی، عربی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، روسی و غیره ترجمه کند و موج مبارزه با فاشیسم راسیست فارس ایرانی به راه بیندازد. بخوانید مقاله « گفتمان ایران و ایرانی یک ایدئولوژی یاوه و پوسیده» از این کتاب من «تبرهای مقدس بیداری بر ریشه های شوم نژادپرستی ضد تورک ایرانی» که در سایت بی نظیر آذوح منتشر شده است:
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=2115
آری، 13 سال پیش ما فعالان حرکت مقدس ضد استعماری، ضد فاشیسم و ضد راسیسم فارس آزربایجان به خوبی به حقیقت، ذات و ماهیت پلید فاشیسم راسیست فارس ایران در هیأت جمهوری اسلامی ایران که در پی احیای امپراتوری پارسی هخامنشی است، اشاره کرده ایم و خوب می دانیم که این تظاهر افراطی به اسلام و مخصوصا تشیع برای فاشیستهای راسیست نوشعوبیان مجوسی پارسی، یعنی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، چیزی جز بازی نیست و جالب این که فاشیسم راسیست فارس از تشیع شعوبی مجوسی پارسی ایدئولوژی استعماری صلیبی ضد تورک و ضد عرب و ضد اسلام و ضد انسانی ساخته است و تحت عنوان همین ایدئولوژی اهداف شوم و شیطانی ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان خود را پیش می برد: ایجاد و تقویت احزاب و گروههای به شدت ایدئولوژیک خطرناک شیعی شعوبی مجوسی پارسی در لبنان (حزب الله لبنان)، عراق (حشد الشعبی)، یمن (انصار الله یمن و حوثیها)، جمهوری آزربایجان یا همان آزربایجان شمالی (شیعیان افراطی ناردالان و ناردالانیسم) و غیره که همگی به غلط ذیل عنوان تقویت «هلال شیعی» نامگذاری و ترمینه می شوند، در اصل گسترش امپراتوری فاشیستی- راسیستی پارسی- ایرانی است که هدف غایی اش نابودی عناصر تورک و عرب و تقویت اسرائیل و کمک به سلطه هر چه بیشتر پارادایم استعماری صلیبی ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان در کل منطقه است، که بی هیچ شکی به خاورمیانه و غرب ایران اهریمن زده منحصر نخواهدماند و به سوی شمال و شرق نیز متوجه خواهدشد و کل جهان تورک (توران) را تهدید به نابودی خواهدکرد. اینجا ذکر نکته ای ضروری است که ما فعالان حرکت ملی به هیچ وجه یهودستیز واسرائیل ستیز نیستیم بلکه به ایده تشکیل کشورهای مستقل یهودی و فلسطینی و ایجاد دوستی پایدار بین یهودیان اسرائیل و اعراب فلسطینی اعتقاد داریم. چیزی که فاشیسم راسیست ریاکار فارس ایران (تشیع شعوبی مجوسی پارسی جمهوری اسلامی ایران) هرگز آن را نمی خواهد. البته خود پان فارسها و پان ایرانیستهای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در نوشته ها و تحلیلهایشان بی هیچ محابایی از ماهیت اصلی فاشیسم راسیست پارسی- ایرانی این چنین یاد کرده و می کنند:
https://www.farsnews.com/news/13960128001712
در اینجاست که ما فعالان تئوریسین و استراتژیست حرکت مقدس ملی حق طلبانه و آزادیخواهانه و اومانیستی و دموکراتیک و ضد فاشیسم راسیست پارسی- ایرانی ملت تورک آزربایجان جنوبی و کل ایران، یعنی حرکت ملی آزربایجان به جای این دیسکورس و پارادایم به شدت ضد بشری پارسی- ایرانی که با هدف نژادپرستانۀ ضد بشری فاشیستی نابودی ملل تورک و عرب در پی احیای امپراتوری ضد بشری پارسی- هخامنشی در کل خاورمیانه و آسیای میانه و جهان هستند، الگوی فکری، جهان بینی و پارادایم و دیسکورس «تورانی» را پیش روی جهان تورک، جهان عرب، جهان اسلام و جهان انسان می گذاریم: الگوی تورانی به هیچ وجه به دنبال احیای امپراتوری فاشیستی- راسیستی هخامنشی پارسی- ایرانی تحت ایدئولوژی فاشیستی- راسیستی تشیع شعوبی مجوسی پارسی نیست، بلکه بالعکس ذاتا و ماهیتا مخالف و متضاد و دشمن آن است. الگوی اومانیستی دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر تورانی متوجه غرب ایران اهریمنی خاورمیانه و جهان عرب نیست بلکه اگر و این «اگر» خیلی مهم است: اگر با کمک و همیاری جهان تورک و جهان عرب و جهان غرب و جهان انسانیت، حرکت ملی آزربایجان جنوبی (اشغال شده توسط فاشیسم راسیست فارس ایران) به پیروزی برسد و آزربایجان جنوبی به استقلال برسد و با آزربایجان شمالی و تورکیه کنفدراسیون کشورهای تورک را تشکیل دهد و یا این سه کشور به هم بپیوندند، الگوی تورانی به قدرت سیاسی می رسد و نوک تیز حق طلبی این الگو به سوی شمال و شرق، یعنی آسیای میانه و روسیه و چین خواهدبود. البته حرکت سیاسی الگوی تورانی بر خلاف الگوی ایرانی هرگز نظامی، مسلحانه و خشونت آمیز نخواهدبود، بلکه همان گونه که حرکت ملی آزربایجان الگوی ممتاز آن است، سیاسی و فرهنگی و نرم خواهدبود و با حرکت نرم، مسالمت آمیز و فرهنگی- سیاسی قدرتمند ابتدا خودمان و کشور عزیزتر از جانمان آزربایجان را به قدرت بزرگ علمی، سیاسی، دمکراتیک، فرهنگی، اجتماعی، فنی و انسان دوستانه و دوموکارتیک تبدیل خواهیم کرد و سپس با نمونه کردن خودمان برای کل انسانها و ملل تحت اشغال روسیه و چین و غیره «توران بزرگ» را خواهیم ساخت. چرا که بخش مهمی از توران بزرگ توسط سه امپراتوری فاشیستی- راسیستی ایران، روسیه و چین اشغال و مردم تورک در این سه امپراتوری شیطانی نسل کشی و نابود شده و می شوند، از این رو الگوی تورانی نه تنها با الگوی عرب (جهان عرب) هیچ گونه جنگ و اختلافی ندارد، بلکه می تواند با رعایت اصل احترام متقابل با جهان عرب و خاورمیانه دوستی و برادری کند. ولی امپراتوریهای صلیبی فاشیستی- راسیستی ایران، روسیه و چین باید تجزیه و تضعیف شوند. باید همین جا تاکید و تصریح کنیم که ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران هرگز مخالف و دشمن زبان فارسی، زبان روسی، زبان چینی و ملل فارس، روس و چینی نیستیم، بلکه می خواهیم فارسستان واقعی، روسیه واقعی و چینی واقعی با فروپاشی سه امپراتوری شیطانی ایران، روسیه و چین تشکیل شود و عناصر فاشیست راسیست ذاتا ضد تورک ایرانی (فارس)، روس و چینی به حق واقعی و حقیقی خودشان قانع باشند و در پی اشغال کل جهان تورک و جهان عرب یعنی آسیا و آفریقا نباشند. در این هدف مقدس، والا و انسان دوستانه همان گونه که بارها نوشته ایم و باز می نویسیم دست استمداد و یاری طلبی ما به سوی جهان تورک، جهان عرب، جهان غرب و جهان انسانیت دراز است و این گونه مقالات را ما تئوریسینها و استراتژیستهای ملت تورک آزربایجان و کل ایران به این دلیل به زبان فارسی می نویسیم که کل جهان بخواند و بداند که «ایران فارس نیست» بلکه در امپراتوری فاشیستی راسیستی ایران، بزرگترین و پرجمعیت ترین ملت، بی هیچ شکی ملت تورک آزربایجان و کل ایران نیزهست و دارای اکثریت مطلق هم هست که حرکت ملی حق طلبانه و آزادیخواهانه و استقلال طلبانه انسان دوستانه و دموکراتیک آزربایجان را ایجاد کرده و به پیش می برد.
آری! بر اساس دلایل متقن و پرمغزی که ذکر کردیم بی شک در ایران و تا حدودی «متاسفانه» در افغانستان و تاجیکستان ما با «شوونیسم فارس» سر و کار نداریم، بلکه با «فاشیسم راسیست فارس» سر و کار داریم. البته پیش از ما این فعالان حرکت ملی آزربایجان، به درستی به لزوم تغییر نظام اصطلاح شناسی (ترمینولوژی) حرکت ملی آزربایجان در نامیدن دشمن خود از «شوونیسم فارس» به «فاشیسم فارس» پی برده بودند؛ شخص من، اوجالان ساوالان در کتابها و مقالات پرتعدادم بیشتر از همه فعالان حرکت ملی از ترمین درست تر و موثرتر «فاشیسم فارس» یا «فاشیسم راسیست فارس» بهره بوده ام ؛اما بعد از من، این مقاله های ارزشمند نشان می دهد که نسل جدید حرکت ملی آزربایجان، یعنی نسلی که بعد از بزرگانی چون دکتر جواد هیئت، پروفسور محمدتقی زهتابی، دکتر محمدعلی فرزانه به صحنه مبارزۀ حق طلبانه و آزادیخواهانه حرکت ملی آزربایجان آمده اند، از ماهیت اصلی فاشیسم راسیست فارس آگاه شده اند و به جای ترمین نارسا و ضعیف «شوونیسم فارس» از ترمین درست و موثرتر «فاشیسم فارس» بهره می برند. این مقاله ها نشان می دهد که حرکت ملی آزربایجان از نظر تئوریک بسیار قدرتمندتر از گذشته شده است؛ از این طیف مقالات، برای نمونه می توان موارد زیر را فقط به عنوان چند نمونه از دهها مورد نام برد:
وقتی شونیسم تبدیل به فاشیسم می شود- یحیی جعفری
http://www.gunaz.tv/?id=4&vmode=1&sID=3187&lang=2
فاشیسم فارس سخن میگوید! - علی رضا اردبیلی
http://www.tribun.one/polemik-dialog/dialog-rasism/213-1389-02-24-19-37-00
چقدر از تاریخچه فاشیسم در ایران اطلاع داریم؟- اورمولو تایماز
خطر فاشیسم در ایران- محمدباقر سپهر
فاشیسم فارس* رودروی ملت تورک آذربایجان- ائلخان تورک اوغلو
http://diranish.blogspot.com/2007/05/blog-post_27.html
گندکاری فاشیسم و توهین دوباره به ترک های آزربایجان اینبار از شبکۀ دو - محمدرضا لوایی
https://iranglobal.info/node/51304
علل فاشیستی بودن طرح “بسندگی زبان فارسی” و راههای مقابله با آن- اومود دوزگون
اتحاد شوم تروریسم کرد و فاشیسم ارمنی - رسول سواران
https://www.cloob.com/u/babaktabrizi/84117935
تبریز فاتحه فاشیسم فارس و ایرانشهری را خواند - علی مهدوی
نمونه ای از ادبیات فاشیستی اوپوزیسیون به اصطلاح مبارز خارج از کشور - ضیاء صدرالاشرافی
محمدرضا مختاری- اصلاحات و فاشیسم
فاشیسم فارس گرا و تبعات حضور آن در جامعه
https://param21.blogsky.com/1389/04/18/post-1/
و البته ذکر این نکته لازم است که بر خلاف مانقورتهای فاشیست راسیست پانفارس پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد عرب موسوم به «آذریها» از جمله جواد طباطبایی و سالار سیف الدینی (وارثان شوم میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا عبدالرحیم تبریزی طالبوف و میرزا زین العابدین مراغه ای) که خائن ترین خائنان به ملت تورک آزربایجان و کل ایران و کل جهان بوده و هستند و در کار تئوریزه کردن یا دفاع از گفتمان و پارادایم فاشیسم راسیست فارس ایرانی (ایرانشهری) بوده و هستند، از میان متفکرین فارس و غیر تورک ایران انسانهایی اومانیست دموکرات باوجدان و باشرف بوده اند که حق را نوشته اند و بحق، فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد عرب و ضد انسان فارس ایرانی را محکوم کرده اند و هشدار داده اند که ادامه نژادپرستی فاشیستی از نوع فارسی- ایرانی سبب فروپاشی ایران و بدبختی ابدی ملت فارس خواهدشد. به قول علیرضا اردبیلی، فعال ملی آزربایجانی که در مقاله ارزشمندش «دعوت به برخورد جدی با مسئله ملی در ایران» خوب نوشته است: «جنبش ملی آذربایجان نیز هیچ توجهی به تعلق اتنیكی نویسندگان و گویندگان پیامها و شعارها نداشته است و تنها به مضمون پیام توجه كرده است. با این معیار است كه نظرات غیرتوركهایی چون جلال آل احمد، مهرزاد بروجردی، ناصر فكوهی، صادق زیباكلام، فرج سركوهی، آرش نراقی، آرش دكلان، مجید محمدی، كامران متین، رضا مرادی غیاث آبادی، مهرانگیز كار و بسیاری غیرتورك دیگر از این سلسله را به نظرات هموطنان توركی چون جواد طباطبایی و محمد علی موحد ترجیح می دهند. لذا تورك بودن یا نبودن آقای کوروش اعلم ربطی به موضوع ندارد. به بیان دیگر: ای برادر تو همان اندیشه ای! (و نه تعلق اتنیك)».
هرچند که من، اوجالان ساوالان، بر خلاف علیرضا اردبیلی، فردی بسیار دقیق در حد میکروسکوپ هستم، برای همین با خلوص نیت شخصیت هزارچهرۀ بسیار خطرناک کوردپرست انگلوفیلی چون «صادق زیباکلام» نمی توانم موافق باشم، اما بی هیچ شک و تردیدی امثال رضا مرادی غیاث آبادی و ناصر فکوهی جزو معدود متفکرین عاقل و دوراندیش و منصف فارس هستند که در کتابها، مقالات و سخنرانیهای پرتعدادشان خطر فاشیسم راسیست فارس و خطر گفتمانهای ضدبشری نژادپرستانه فاشیستی ضد تورک و ضد عرب و ضد انسان ایرانی چون «ایرانشهری» امثال جواد طباطبایی را گوشزد کرده و می کنند و افسوس که در جامعه بسته نژادپرست و خودشیفتۀ فارس ایرانی چشمهای باز و گوشهایی شنوا اندک هستند، مگر آن که شخص خیلی خیلی منصف و باوجدان و باشرف باشد یا که متفکر غیرفارس و منصف باشد و آن قدر هوش و وجدان داشته باشد که به دمدمه و وسوسه پان ایرانیستهایی چون جواد طباطبایی نخوابد. برای نمونه علاوه بر اسامی که علیرضا اردبیلی ذکر کرده است، ناصر پورپیرار، عبدالله شهبازی، فرهاد قابوسی، محسن رنانی، یوسف اباذری، اصغر زارع کهنمویی (از روستای کهنموی اوسکو) از متفکران ضد فاشیست فارس ایرانی هستند که از میان آنها تنها اصغر زارع کهنمویی تورک آزربایجانی است. از میان نوشته ها و سخنرانیهای ایشان می توان به اینها اشاره کرد:
قتلِ زبانِ مادری و تخریب توسعه در ایران / محسن رنانی
https://www.asriran.com/fa/news/512362
چقدر فاشیست هستیم؟- رضا مرادی غیاث آبادی
https://azdemokrasi.wordpress.com/2010/12/26/fashist/
https://www.facebook.com/Ghiasabadi.com.PersianStudies/posts/819139171516707/
پانایرانیستها و مفسدان اقتصادی، نتایج دهها سال تلاش نخبگان و مردم برای آزادی، عدالت و استقلال را از بین میبرند- ناصر فکوهی
استاد دانشگاه ایران: برخی از مسئولان دنبال «پان ایرانیسم» هستند- دکتر ناصر فکوهی
http://oyrenci-sesi.info/yeni/?p=24732
ایرانشهری بزک ایدئولوژیهای فاشیستی-مصاحبه ناصر فکوهی با روزنامه فرهیختگان
ویژگیهای اصلی فاشیسم راسیست فارس ایران
همان گونه که رضا مرادی غیاث آبادی در مقالۀ ارزشمندش «چقدر فاشیسم هستیم؟» نوشته است: « فاشیسم (Fascism) بخودی خود یک مکتب غالی برای باورمندان بدان نیست؛ بلکه یک مکتب واسط سیاسی برای اعمال سلطه و تثبیت ایدئولوژی و حاکمیت دلخواه است. فاشیسم تأثیرگذارترین و پرنفوذترین جنبش سیاسی اروپا در فاصله بین دو جنگ جهانی بود. مفاهیم نظریِ فاشیسم را جووانی جنتیله (Giovanni Gentile) با اقتباس و ترکیبی از نظریات مکاتب سیاسیِ پیشین وضع کرد و بنیتو موسولینی (Benito Mussolini) آن را در سالهای 1301 تا 1322 ایرانی (1922 تا 1943 میلادی) در ایتالیا به مرحلۀ اجرا در آورد. این در حالی بود که اشکال دیگر فاشیسم در آلمان نازی (آدلف هیتلر)، اسپانیای عصر فرانکو، یونان و بسیاری از دیگر کشورهای اروپای شرقی و شمالی تا اندازهای به اجرا در آمد و یا به مرحلۀ اجرا نزدیک شد. در نظریۀ فاشیسم، ایدههای ناسیونالیسم و نژادپرستیِ مبتنی بر آریاییگرایی و سامیستیزیِ کنت دوگوبینو و چمبرلن، قساوت ماکیاولی، قهرمانپروری فردریش نیچه و محرکهای تاریخی و اسطورهای ژرژ سورل با یکدیگر ترکیب شدهاند. این نظریهها به شکلی دیگر در مکتب نازیسم که شاخهای از فاشیسم بشمار میرود، بسط یافت و با اتکای بر نژاد پاک آریایی و سامیستیزی، یکی از خشونتبارترین فاجعههای تاریخ بشری را بوجود آورد. هدف سیاسی فاشیسم، استقرار و سلطه یک نظام خودکامه غیر پارلمانی و متکی به تمرکز قدرت در دولت بوده است که با برانداختن سوسیالیسم و آزادیهای فردی همراه باشد. فاشیسم در جوامعی آمادگی بیشتری برای استقرار و گسترش دارد که ابتذال و جهل و خرافه گرایی جای خرد و تعقل و شک ورزی را گرفته باشد (دقیقا مثل ایران در سدۀ اخیر)».
https://azdemokrasi.wordpress.com/2010/12/26/fashist/
https://www.facebook.com/Ghiasabadi.com.PersianStudies/posts/819139171516707/
در بررسی چگونگی تکوین و پیدایش فاشیسم راسیست فارس ایران در دویست سال اخیر، درمی یابیم که نطفۀ این فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد عرب و ضد بشر در ایران، در اروپا و انگلیس و توسط سرجان ملکم، افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی انگلیس و استاد اعظم لژ فراماسونری لندن و کتاب معروفش The History of Persia (تاریخ پارس که قلم به دستان فاشیست فارس عمدا آن را «تاریخ ایران» ترجمه می کنند تا توهم پارس بودن کل ملل ایران را القا کنند) نوشت و در سال 1815م. در لندن چاپ کرد، بسته شد. بعد از سرجان ملکم انگلیسی، ژوزف (جوزف) آرتور دو گوبینو Arthure de gobineau J. فرانسوی (1816-1882م.) که در كتاب خود به نام «بررسی در باب نابرابری نژادهای انسانی» (1853-1855م.) نوشت، افسانۀ «نژاد آریا/ آریان» و «برتری نژاد آریایی» را كه در آن ایام در حال رواج بود، در کتابش ترویج کرد. این دو گوبینو همان نویسنده کتاب نژادپرستانۀ «تاریخ پارسیان دورۀ باستان» (ترجمه شده به نام «تاریخ ایرانیان دورۀ باستان» (؟) است. همان گونه که پیش از این در کتاب خودمان:
ایران یا اَرَن؟ بررسی تحلیلی تاریخ استعمار ملت آزربایجان- اوجالان ساوالان
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697
نوشته ایم، بعدها در دوران پیدایش نازیسم در آلمان خیل نویسندگان پانفارس- مانقورت فراماسون ایران که به صورت برنامه ریزی شده ای با هدایت تشکیلاتی لژهای فراماسونری اروپایی، به آلمان مهاجرت کرده بودند و به منظور «تئوریزه کردن فاشیسم راسیست فارسی- ایرانی» و « تمهید مقدمات و مقدمه چینی برای اسقاط حاکمیت تورک قاجار (احمد شاه) و به قدرت رساندن فاشیسم راسیست فارس» در برلین آلمان به سر می بردند، ایدئولوژی نژادپرستانه و فاشیستی برتری نژاد ایرانی (آریایی) بر نژادهای تورک و عرب را با الهام گیری از نظریات نژادپرستانه آریایی پرست آلمانیها و شخص هیتلر تئوریزه کردند: « در فاصلۀ بین جنگ جهانی اوّل و دوم که در اروپا از سال 1933م. 1312ه.ش. که آدلف هیتلر به قدرت می¬رسد، رضاخان پالانی توسّط بعضی از شناخته شده ترین تئوریسینها و ایدئولوگهای نژادپرست فارس- مانقورت ایرانی مقیم برلین از مدتّها قبل از آن و در زمان حاکمیّت احمدشاه قاجار، در برلین آلمان با تفکّرات نوستالژی بیمارگونه و خیالی برتری نژاد آریایی و عظمت نژاد ایرانی و پارسیان و هخامنشیان و ساسانیان به تمام ملل جهان آشنا شد و این خود نشان می¬دهد که این مأموران زبدۀ فراماسون استعمار از مدّتها قبل از به حاکمیّت رسیدن رضاخان با تئوریزه کردن و ایدئولوژیزه کردن تفکّر نژادپرستی پارسی-آریایی در صدد تمهید مقدّمات برای گرفتن حاکمیّت ایران از دست تورکان و غصب آن به دست پانفارسهای نژادپرست ضد تورک و ضد آزربایجان بودند: مأموران فراماسونر و خطرناکی چون «سید حسن تقی زاده» مانقورتِ فراماسون نژادپرستِ فاشیست فارس پرست ایرانچی تبریزی خائن به آزربایجان، مؤسس مجلّه «کاوه» (1916-1924م. 1295-1303ه.ش.) در برلین آلمان چاپ می¬کرد و فاشیستهای راسیست فراماسون فارس- مانقورت چون محمد قزوینی مانقورت قزوینی (علامه پان ایرانیستهای فاشیست فارس. کدام علامه؟!)، محمدعلی جمال زاده، حسین کاظم زاده ایرانشهر مانقورت، رضا تربیت مانقورت تبریزی، اسماعیل امیرخیزی مانقورت فاشیست راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان پانفارس تبریزی، ابوالحسن حکیمی در آن قلم می زدند و مغز و ذهن انسانهای از همه جا بی خبر تورک و غیرتورک ایران را با افکار ضد بشری ضد تورک، ضد عرب و ضد انسان پارسی- ایرانی- آریایی می آلودند. «حسین کاظم زادۀ ایرانشهر» مانقورت نژادپرستِ فاشیست فارس پرست ایرانچی خائن به آزربایجان تبریزی که مجلۀ «ایرانشهر» را در سالهای 1922-1925م. (1301-1304ه.ش. سال آغاز سلطنت رسمی رضاخان پالانی بر ایران) در همان برلین آلمان منتشر می¬کرد و مشفق کاظمی، محمدعلی جمال زاده و احمد فرهاد مجلّه «فرنگستان» را در همان برلین چاپ و منتشر می کردند. سید حسن تقی زاده مانقورت فراماسون، مجلۀ کاوه را با همکاری محمدعلی فروغی (فراماسون یهودی همان کسی که بعد از آن استاد مغزآلایی رضا پالانی و تئوریسین اصلی پهلویسم شد)، محمد قزوینی و محمدعلی جمال زاده تأسیس کرد و این اشخاص یا بهتر بگوییم مأموران فراماسون رسمی استعمار غرب، که بعد از آن در زمان به حاکمیّت رسیدن رضاخان، به مرشدان و پیشکسوتان سطح بالای روشنفکری و دانشگاهی ایران بدل شدند یا به مقامات و منصبهای بالا در حاکمیت رضا و محمدرضا پالانی رسیدند، افکار نژادپرستانه فاشیستی راسیستی میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا زین العابدین مراغه ای، میرزا ملکم خان ارمنی، سیدجمال الدین اسدآبادی و میرزا عبدالرحیم نجارزاده تبریزی (طالبوف) را، تحت تأثیر ناسیونالیسم نژادی آلمانی (پان ژرمنیسم که هیتلر و همفکرانش تحت تأثیر آن حزب نژادپرست ناسیونال- سوسیالِ «نازی» را به وجود آوردند) تبلیغ می¬کردند. «حسین کاظم زادۀ ایرانشهر» در مجلۀ «ایرانشهر» از همکاری امثال محمد قزوینی، عباس اقبال آشتیانی، صادق رضازاده شفق مانقورتِ تبریزی، غلامرضا رشید یاسمی کُرد، ابراهیم پورداوود گیلک، و مشفق کاظمی بهره ها می برد تا این که توانستند اصطلاح «ایران آریایی» را در نظام اصطلاح¬شناختی رسمیِ سیاسی-فرهنگی و علمی ایران نهادینه کنند. در مجلّه نامۀ فرنگستان نیز علاوه بر مأمورانی که ذکر شد، غلاحسین فروهر، پرویز کاظمی، علی محمد شیبانی، علی اردلان، تقی ارانی، مرتضی یزدی، وهاب مشیری، رضی اسلامی، ابراهیم مهدوی، علی نورزو، حسن نفیسی و مشرف الدّین نفیسی قلم می¬زدند (ر.ک. کثرت قومی و هویّت ملّی ایرانیان، صص55-57). حاصل تلاش این نژادپرستان خطرناک این بود که رضاخان 9 سال پس از غصب حاکمیّت ایران با صدور بخشنامه ای به تمام سفارتخانه های خارجی در تهران اطلاق رسمی نام ایران را بر این کشور به تمام جهان اعلام کرد. (پیداست که رضا پالانی و معلمانش فکر می کردند که کلمات ایران و آریان یکی هستند و ایران یعنی سرزمین آریانها وگرنه در کتاب خودمان «ایران یا ارن« با دلایل متقن اثبات کرده ایم که ایران، کلمه ای تورکی است) در مورخۀ 3/10/1313 مصادف با 23 دسامبر سال 1934م. رژیم نژادپرست و ضدّ تورک و ضدّ عرب و ضدّ لُر و ضدّ انسانِ پهلوی به سرکردگی رضاخان جانی برای همراهی و همدلی با آلمان نازی هیتلری و ایجاد اصطلاح جعلی «ایران آریایی» و توهّم «مولد و منشأ بودن ایران برای نژاد جعلی آریایی» در نزد کشورهای جهان، با صدور بخشنامه¬ای از طرف وزارت خارجه به کلّیّه سفارتخانه¬های خارجی در ایران تبدیل رسمی اسم «پرسیا» به «ایران» را خواستار شد».
خوب حالا بر اساس مقالۀ رضا مرادی غیاث آبادی، ببینیم که فاشیسم چیست و چه ویژگیهایی دارد تا بفهمیم که چرا باید از ترمین و اصطلاح سیاسی «فاشیسم فارس» یا بهتر و دقیق تر «فاشیسم راسیست فارس» بهره ببریم:
روشهای فاشیسم برای کسب سلطه مطلق سیاسی
1– باور به نظریه نژاد یا قوم برتر، توسعه مفاهیم و تعلقات نژادی. تلاش برای ترویج اختلافهای قومیتی و برترانگاریِ نژادی پیش از دستیابی به قدرت؛ و دستیازیدن به خشونتهای نژادی و قومیتی، کشتار و قتلعامهای دستهجمعی پس از دستیابی به قدرت.
خوب این ویژگی به صورت آشکار در فاشیسم راسیست فارس ایران در سدۀ اخیر چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی ایران دیده می شود. باور نژادپرستانه و فاشیستی به برتری نژادی ایرانیان (پارسها) به تورکان و عربها از اساس فاشیسم راسیست فارس ایرانی از 200 سال پیش تا کنون است که ذهن و فکر و قلب میلیونها انسان را در ممالک محروسه قاجار و کشور جعلی ایران آلوده کرده است. شورش فاشیسهای فارس ملا-سید و غیرملا-سید علیه حاکمیت قاجار تحت القائات نژادپرستانه فاشیستی میرزا فتحعلی آخوندزاده مانقورت تبریزی (اصالتا اهل روستای خامنه از توابع تبریز)، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم خان ارمنی استاد اعظم فراماسون و موسس اولین فراموشخانه در ایران، میرزا زین العابدین مراغه ای، مانقورت ضد تورک و ضد آزربایجان مراغه ای و میرزا عبدالرحیم نجارزاده تبریزی (طالبوف) ، مانقورت ضد تورک و ضد آزربایجان تبریزی، میرزا علی اکبر دهخدا مانقورت قزوینی، میرزا آقا تبریزی مانقورت و حسن تقی زاده مانقورت تبریزی بود. این شورش خیلی بیشتر از آن که مقصود و هدف انسان دوستانه و قانون طلبانه و عدالت خواهانه داشته باشد، قصد و غرض نژادپرستانه ضد تورکی پارس پرستانه داشت. همان گونه که در این مقاله و تمام کتابها و مقالاتمان نوشته ایم ریشه همه این فاشیستهای راسیست کتاب «تاریخ پارس» سر جان ملکم بود که در آن برتری نژاد پارسی ایرانی آریایی را به نژادهای عرب و تورک تاکید کرده بود و استعمار سیاه انگلیس با دهها لژ مخفی فراماسونری همین ایده های نژادپرستانه را در ذهن و دل ملل ایران تزریق می کرد. با این وصف قدمت نژادپرستی پارسی در ایران از قدمت ان در آلمان و ایتالیا زیادتر است و این خیلی عجیب است. البته طبق آنچه در کتاب «ایران یا ارن» خودمان نوشته ایم، همه باید بدانیم که فاشیسم راسیست فارس، در شکل کهنش به صورت تشیع شعوبی مجوشی پارسی سابقه ای 1400 ساله دارد ولی همین نژادپرستی ضد تورک و ضد عرب پارسی در شکل نوشعوبی اش در ایران سابقۀ حداقل 200 ساله دارد.
دربارۀ موضوع مهم «دستیازیدن به خشونتهای نژادی و قومیتی، کشتار و قتلعامهای دستهجمعی پس از دستیابی به قدرت» جنایتهای رضا پالانی بعد از دستیابی به قدرت در حق ملل ساکن در ایران مخصوصا ملت تورک آزربایجان و کل ایران معرف همه است. این جنایات، خیانتها و خباثتها را در کتاب «خیانتهای رضا شاه پهلوی به ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران» خودمان به تفصیل ذکر کرده ایم و خواننده را به خواندن این کتاب دعوت می کنیم:
https://app.box.com/s/ifvsp11i6m0qcilmzoz8elucqr41yk60
2– ادعای کشوری بزرگ و باشکوه در دوران باستان و سرزمینِ نژادی مشترک. وعدۀ احیای آن کشور بزرگ و تبلیغاتِ ملیگرایانۀ مبتنی بر نژاد و تبار و فرهنگ یکسان با کشورهای همسایه پیش از تصرف قدرت؛ و ادعاهای ارضی، هجوم نظامی و نسلکشی پس از تصرف قدرت.
این مورد نیز چه در حاکمیت پهلوی و چه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران معرف همه است: فاشیسم راسیست فارس، چه در لباس پهلویسیم و چه در لباس ملا-سیدهای تشیع شعوبی مجوسی پارسی آرزو و هدف «احیای ایران (پارس) بزرگ دوران هخامنشی» را دارد و همواره و همیشه خواب امپراتوری ضد بشری پارسی هخامنشی را می بیند و در رویای برپاداشتن آن می سوزد و می گدازد. تبلیغات پرهزینۀ ایدئولوژیک تشیع شعوبی مجوسی پارسی ایرانی در عراق، سوریه، لبنان، یمن، کشور مستقل و پرافتخار آزربایجان (آزربایجان شمالی) و کل جهان و تجاوزات و مداخله های نظامی خونین جمهوری اسلامی ایران علیه ملل عرب و تورک در کشورهای عراق، سوریه، لبنان و یمن و تورک کشی و عرب کشی گسترده و وحشیانه (مسلمان کشی گسترده این حاکمیت صلیبی شیطانی که تا کنون حتی خون از بینی یک یهودی بیرون نریخته است) تنها در این زمینه موضوعیت پیدا می کند. هدف فاشیسم راسیست فارس در سدۀ اخیر در ایران، کل منطقه و کل جهان یک چیز بیشتر نیست: کشتار و نسل کشی وحشیانه ملتهای تورک و عرب و اشغال سرزمینهای تورکان و عربها به منظور ایجاد امپراتوری بزرگ پارسی از ماورای جیحون (توران باستان) تا سواحل مدیترانه. در این راه شوم و شیطانی امپراتوریهای ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان، روسیه و چین به فاشیسم راسیست فارس کمک نظامی و مالی و قدرتهای صلیبی غربی چون انگلیس، آمریکا، فرانسه، آلمان و غیره کمکهای معنوی و فرهنگی می رسانند: هدف تنها یک چیز است: نابودی و نسل کشی کامل عناصر تورک و عرب و جایگزین کردن عناصر صلیبی فارس- کورت- ارمنی به جای تورکان و عربها. حاکمیت پهلوی از طرف استعمار صلیبی غرب به سردمداری انگلیس وظیفه داشت داخل ایران را از عناصر تورک، عرب و غیرفارس نسل کشی و تصفیه نژادی کند (نسل کشیهای موحش رضا پالانی و نسل کشی موحش ملت تورک آزربایجان در سال 1325 توسط محمدرضا پالانی) همگی حکایت از یک هدف و برنامه فاشیستی- راسیستی موحش صلیبی دارد و حاکمیت ایران در سده اخیر فقط عروسک خیمه شب بازی در دستان استعمار صلیبی ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان بوده است و بس. حاکمیت پانفارسها در سده اخیر، چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی، بر خلاف ادعایش هیچگونه آزادی و استقلال نداشته فقط آلت دست صلیبیان غربی بوده است و بس و اهداف شوم و شیطانی نژادپرستانه ضدبشری استعمار صلیبی غرب را در ایران و منطقه پیاده کرده است و بس.
3– باور به یک مکتب یا ایدئولوژیِ دینی یا ناسیونالیستی. تبلیغِ آشتیجویانۀ آن مکتب پیش از رسیدن به قدرت؛ و اجبار بر باوراندنِ آن مکتب و حذف و نابودی ناباورانِ به آن پس از رسیدن به قدرت.
ایدئولوژی فاشیستی – راسیستی ایران پارس آریایی اساس و بنیان فاشیسم راسیست فارس در سده اخیر بوده و هست. شاید خواننده بگوید : پس اسلام چه؟ پس تشیع چه؟ پاسخ ما این است: با توجه به این که یکی از ارکان فراماسونری صلیبی غرب در ایران از 200 سال پیش تا کنون ملا- سیدهای تشیع شعوبی مجوسی پارسی بوده و هست و موضوع به عضویت درآمدن کثیری از ملا- سیدهای شیعه را در لژهای فراماسونری متعدد در کتاب «ایران یا ارن» خودمان با سند و مدرک و ارجاعات و رفرنسها به منابع معتبر مثل «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» از «اسماعیل رائین» اثبات کرده ایم، باید خاطرنشان کنم که این تشیع نبود که به مرض نژادپرستی شعوبی مجوسی فاشیستی پارسی مبتلا گشت، بلکه نژادپرستی شعوبی مجوسی پارسی بود که قرنهاست به جلد و پوشش مناسب تشیع درآمده است. البته در این جا لازم به ذکر است که تشیع به عنوان یک مذهب ایدئولوژیک سیاسی، و نه یک مذهب دینی پتانسیل و ظرفیتهای لازم برای احتوای فاشیسم راسیست فارس را داشته و دارد؛ برای نمونه ای زنده و تازه در خبرها می خوانیم: « ارمنستان 8 هزار شبه نظامی افغانی را برای جنگ بر سر قره باغ استخدام کرده است»
این 8 هزار شبه نظامی مزدور افغانی که از ایران اهریمنی به منطقه قاراباغ اشغال شده توسط فاشیسم راسیست تروریست ضد تورک، ضد آزبایجان، ضد تورکیه و ضد بشر ارمنی (داشناکسیون و آسالا) برای جنگیدن با سپاه تورکان مسلمان آزربایجان که هدفی جز آزادی خاک اشغال شده کشور عزیزتر از جانشان ندارند، همراه با خانواده های خودشان در منطقۀ جنگی قاراباغ ساکن شده اند، بی شک از پشتونهای سنی و هزاره ها و تورکان اؤزبک افغال نیستند، بلکه تاجیکهای دری زبان شیعه افغان هستند که تحت تعلیمات و فرماندهی فارسهای فاشیست راسیست ایران در آنجا حاضر شده اند. در همین خبر هم به این نکته اشاره شده است: «بسیاری از شبه نظامیان افغان به همراه اعضای خانواده شان از ایران به ارمنستان آمده اند که تقریبا سه میلیون نفر افغانی در رابطه با جنگ داخلی و فقر در آنجا (ایران) پناهنده هستند.شبه نظامیان افغانی به مدت 5 سال استخدام شده اند». در خبرهای فراوان قبلی هم از اعزام گستردۀ تروریستهای مزدور کورت پ.ک.ک. به قاراباغ و حتی ازدواج دختران کورت با پسران ارمنی بسیار خوانده بودیم. خوب، دوستان وقتی من، اوجالان ساوالان می نویسم که فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد تورکیه، ضد آزربایجان، ضد عرب و ضد بشر «فارس- کورت- ارمنی» یکی هستند و تشیع و اسلام برای فاشیستهای راسیست فارس چه در ایران و چه در افغانستان به این مذهب سیاسی پلید تظاهر می کنند که تا اهداف شوم استعمار صلیبی ضد تورک، ضد عرب و ضد انسان را با همکاری و همیاری برادران آیینی صلیبی خودشان به پیش ببرند، حرفی از سر تفریح نزده ام بلکه تماما فاکت و واقعیت محض است.
بنابراین برای رهایی ملت تورک آزربایجان و کل ایران از شر فاشیسم راسیست فارس باید مثل ایدز و وبا با این تشیع آلوده شده به نجاست نژادپرستی فاشیستی پارسی ایرانی بجنگیم. هم اکنون در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، نژادپرستان شعوبی مجوسی پارسی ایرانی، به لباس و عبا و قبا و عمامه و نعلین ملا- سیدهای شیعه درآمده اند؛ اما ذات و ماهیت اصلی اینها هرگز بویی از اسلام حقیقی نبرده است، بلکه فاشیست راسیست فارس ایران هستند که پشت سنگر ریش و پشم و عمامه و عبا و قبای اسلام ذات پلید ضد بشر و ضد اسلام خود را پنهان ساخته اند و از پشت سنگر ریش و عمامه به قلب تپنده جهان اسلام، یعنی جهان تورک و جهان عرب شلیک می کنند.
فاشیسم راسیست فارس در شکل پهلویسم خودش، به روی یک ایدۀ و ایدئولوژی فاشیستی راسیستی ناسیونالیستی «برتری نژادی قوم پارس به اقوام دیگر جهان مخصوصا (به توصیه استعمار صلیبی غرب برای ایجاد ضدیت نژادپرستانه میان تاجیک و تورک و عرب) به دو ملت تورک و عرب» استوار بود و کوشش اصلی آن این بود که «داخل مملکت ایران» را هر طور شده از عناصر تورک و عرب و غیر فارس خالی کند. ولی بعد از سقوط حاکمیت پهلوی ضمن پاسداشت از این نژادپرستی و تئوریزه کردن آن با احادیث و اخبار جعلی، فاشیسم راسیست فارس، شکل دینی قدرتمندی به خود گرفته است و نوک تیز حملات فاشیسم راسیست دینی پارسی- ایرانی از داخل ایران به خارج از ایران و به منطقه خاورمیانه متوجه شده است. تحریکات خائنانه خمینی که سبب شد تا صدام حسین و ارتش عراق به ایران هجوم بیاورد و یک نسل کامل قربانی اهداف صلیبی فاشیسم راسیست فارس در هیات تشیع شعوبی مجوسی پارسی و خمینی سیک هندی، مامور مخفی استعمار صلیبی پلید انگلیس شد و دخالتها و جنایتهای جمهوری اسلامی ایران بعد از جنگ ایران و عراق، در عراق، سوریه، لبنان، یمن و مخصوصا به همراه روسیه در سوریه که به قیمت نسل کشی بیش از 1 میلیون انسان مظلوم آزادیخواه عرب و تورک مسلمان فقط به منظور حفظ جانور انسانخواری چون بشار اسد در قدرت سیاسی انجام شده و می شود، همگی در این «ایدئولوژی دینی فاشیسم فارس ایران» قابل مطالعه و صورت بندی و تئوریزه کردن است.
همان گونه که گفتیم، شکل دینی فاشیسم فارس ایران از شکل ناسیونالیستی اش قدمت و قدرت زیادتری دارد و دست کم از هزار و چهارصد سال پیش و از محافل زیرزمینی و مخفی شعوبیه تا کنون امتدا داشته است و شعوبیان نژادپرست ضد عرب و ضد تورک پارس پرست، تشیع را به عنوان پوششی مناسب برای پنهان کردن ذات سیاه ضد اسلام و ضد بشرشان و نیز قالب مناسبی برای بروز عقاید نژادپرستانۀ مجوسی پارسی خودشان یافتند و تعداد زیادی از آنها، مانند سرایندگان بیش از چهل شاهنامه از جمله فردوسی طوسی، دقیقی طوسی، اسدی طوسی و دیگر نمایندگان تشیع شعوبی مجوسی پارسی چون ناصر خسرو قبادیانی، کسایی مروزی و خواجه نصرالدین طوسی همگی در راه اشاعه افسانه ها و اباطیل و اساطیر قوم پارس و عقاید فاسد نژادپرستانۀ شیطانی فارس پرستانه در راه نسل کشی فرهنگی و سیاسی تورکان و عربها و به قدرت رسیدن فاشیسم راسیست فارس کوشیده اند. در شکل کنونی اش ایدئولوژی ضد بشری تشیع شعوبی مجوسی پارسی از 200 سال پیش دست کم بعد از هجوم ملا-سیدهای تشیع مجوسی شعوبی فارسی به لژهای فراماسونری صلیبی، مخصوصا انگلیسی تا کنون در پی قبضه کردن قدرت سیاسی بوده است که در 40 سال اخیر با همکاری کامل قدرتهای صلیبی غربی مخصوصا انگلیس موفق به این کار شده است. با این فرق که در چهل سال اخیر عنصر شاه حذف شده و هیولای ایدئولوژیک ضد بشر به عنوان ولی فقیه به تخت شاهی تکیه زده است. حمایتهای بی دریغ و بی محابای فاشیستهای راسیست صلیبی جمهوری اسلامی ایران از کشورهای صلیبی ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان روسیه، چین، ارمنستان، یونان در مقابل مسلمانان شیعه مظلوم تورک آزربایجان، مسلمانان چچنستان، مسلمانان تورک اویغورستان، مسلمانان تورک تورکیه و قبرس شمالی و حمایت غیرمستقیم ریاکارانه شان از یهودسان اسرائیل با تاکتیک مکارانه «بد دفاع کردن از مسلمانان فلسطین و حمایت از گروههای جهادی تندرو فلسطینی مانند حماس و فتح» در جهت به کشتن دادن مسلمانان عرب و از جمله اهداف غایی تشیکل امپراتوری پارسی است. همان گونه که بارها گفته و نوشته ام و باز هم می گویم و می نویسم جمهوری اسلامی ایران نه تنها به هیچ وجه «مسلمان» و پیرو «اسلام» و «قرآن» نیست و نه تنها هیچ بویی از اسلام و قرآن نبرده است، بلکه بالعکس امپراتوری فاشیستی- راسیستی ایدئولوژیک شعوبی مجوسی (زرتشتی) صلیبی ضد اسلام و ضد مسلمانان است که هدف غایی اش نابودی اسلام و مسلمانان واقعی است و تنها با هدف نابودی جهان اسلام (جهان تورک و عرب) توسط استعمار صلیبی غرب ایجاد شده و 200 سال است از حمایتها و کمکهای مادی و معنوی استعمار صلیبی غرب بهره می برد. تنها چاره ملل تورک و عرب منطقه و جهان همیاری کامل با هم و تقویت حرکت ملی آزربایجان و حرکتهای ملی کل تورکها و عربهای ایران در جهت نابودی و ریشه کنی این الگوی سیاسی صلیبی شیطانی است وگرنه تا این الگو هست، جهان عرب، جهان تورک و قلب تپنده جهان اسلام در خطر نابودی کامل است.
4– کوشش برای نفی و نادیدهانگاشتن مخالفان و صاحبان اندیشههای متفاوت، به ویژه پیروان سوسیالیسم و لیبرالیسم به عنوان دو مظهر عدالت اقتصادی و آزادیهای فردی. تلاش برای مدارای ظاهری و گمنام کردن یا بدنام کردن آنان پیش از تصاحب قدرت؛ و نفی خشونتآمیز آنان پس از تصاحب قدرت.
دربارۀ سوسیالیسم و لیبرالیسم نظر حرکت ملی آزربایجان مثبت بوده و هست. اما جالب ترین نکته در مورد فاشیسم راسیست فارس ایران این است که فاشیستهای راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد اسلام و ضد انسان و درعین حال کورت پرست (؟) فارس- مانقورت از ایدئولوژی چپی و سوسیالیسم نیز دقیقا مانند تشیع شعوبی مجوسی پارسی ایرانی، برای پنهان کردن سیرت حقیقی سیاه خودشان و توجیه عقاید نژادپرستانه و فاشیستی پانفارسیستی و پان ایرانیستی ضد تورک، ضد عرب و ضد بشرشان بهره برده و می برند. در همۀ جهان سوسیالیسم در مقابل ناسیونالیسم و شوونیسم افراطی (احزاب و حاکمیتهای راستی) ایستاده و ذاتا و ماهیتا متضاد و مخالف آن است، ولی فاشیستهای راسیست چپ کمونیست فارس- مانقورت ایرانی گاها خیلی تندتر از همفکران و ایدئولوگهای راست ناسیونالیست خودشان، بر طبل نژادپرستی فاشیستی ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد عرب و ضد انسان فارسی- ایرانی می کوبند و ذات کثیف پلید سیاهشان بدتر از همفکران راستی رتسیستشان آلوده به نژادپرستی ضد تورک و ضد تورکیه و ضد آزربایجان و ضد عرب و ضد بشر پارسی- ایرانی است و جالب تر این که همین فاشیستهای ضد بشر، در عین حال که روش مسلحانه و کاملا خشونت بار مبارزان تروریست و فاشیست راسیست ضد تورک و ضد عرب کورت را همیشه و در همه حال توجیه می کنند، حق طلبان و عدالت طلبان آزادیخواه تورک آزربایجانی و غیرآزربایجانی ایران را که با روشی کاملا مسالمت آمیز و فرهنگی و نرم و انسان دوستانه در پی احقاق ابتدایی ترین حقوق بشریشان و آزادی و استقلال از فاشیسم راسیست فارس هستند، با رذالت و خباثت و خیانتی بی نظیر و بسیار بسیار بسیار تندتر و مکارانه تر و وحشیانه تر و موذیانه تر از راسیستهای فاشیست دست راستی پانفارس ایرانی تخطئه می کنند و ما فعالان حرکت ممتاز مسالمت آمیز انسان دوستانه و حق طلبانه آزربایجان را به نژادپرستی و فاشیسم متهم می کنند!!!
جالب این که به گواهی تاریخ سیاسی معاصر ملل اسیر غیرفارس ایران، یکی از بزرگترین دلایل شکست حرکتهای حق طلبانه مردمی در کل ایران در سدۀ اخیر همین کمونیستهای فارسچی- ایرانچی یا همان فاشیستهای راسیست فارس ایران هستند که مکارانه به لباس کمونیسم درآمده اند. بی هیچ شکی اینها هرگز سوسیالیست، کمونیست و مارکسیست نیستند، بلکه فاشیستهای راسیست پانفارس هستند که از سوسیالیسم و کمونیسم به عنوان پوششی موجه برای حفظ هژمونی، قدرت سیاسی و سلطۀ سیاه و نژادپرستانه فاشیسیم راسیست فارس ایرانی بر ملت تورک، ملت عرب و کل ملل غیرفارس ایران سوء استفاده می کنند. همین خیانت کمونیستهای پانفارس ایرانی سبب شد که حرکت ملی آزربایجان به رهبری پیشه وری شکست بخورد و بعد از نسل کشی ملت تورک آزربایجان، که بهتر است آن را به کشتن دادن ملت تورک آزربایجان توسط کمونیسم ایرانی بدانیم، همین کمونیستهای پانفارس سبب به هدر رفتن پتانسیل مردمی اعتراض و قیام ملی ملت تورک آزربایجان و تمامی ملل غیر فارس ایران از یک سو، و تقویت هرچه بیشتر فاشیسم راسیست فارس در پوشش تشیع شعوبی مجوسی پارسی ایران از سوی دیگر شدند و بعد از انقلاب هم شاهد بودیم که همین کمونیستهای قلابی فاشیست راسیست پارس ایرانی، هزاران هزار از جوانان معصوم و ساده دل ملت تورک آزربایجان، ملت گیلک و ملل دیگر غیرفارس ایران را با مغزشویی ایدئولوژیک از یک سو و توافق آشکار و پنهان با ملا-سیدهای فاشیست راسیست فارس جمهوری اسلامی ایران به کشتن دادند. پس برای آزادی ملت تورک آزربایجان و کل ایران از شر فاشیسم راسیست فارس باید همان گونه که با تشیع شعوبی مجوسی پارسی ایران مثل ایدز و وبا بجنگیم، درست عین آن با همین کمونیسم فاشیست راسیست فارس ایرانی نیز که ذاتا ضد تورک، ضد عرب و ضد انسان و در عین حال کورت پرست و تروریست پرور است، باید مثل ایدز و وبا بجنگیم. نکته جالب این که هیچ گروه و طیفی از پانفارسها نسبت به من، اوجالان ساوالان، شمشیر را از رو نبسته اند و تنها گروهی که با افکار من و امثال من به شدت مخالف هستند و برای مخالفت با این افکار من مقاله ها و کتابها می نویسند، همین کمونیستهای فاشیست راسیست پانفارس کورت پرست موذی خبیث خائن بالفطره و جانی تروریست تروریست پرور کورت پرست فارسچی ایران اعم از مانقورتها و پانفارسها هستند. دشمنی اینها با ملت تورک آزربایجان «ذاتی» است و از زمان اراذل هزار چهره ای چون تقی ارانی، مانقورت ارذل تبریزی تا کنون بی توقف و بی امان ادامه داشته و دارد. باز هم تکرار و تاکید می کنم، تضاد کمونیستهای مانقورت- پانفارس ایرانچی فارسچی با ملت تورک آزربایجان «ذاتی» است و کینه و دشمنی و غیظ و عقده اینها تنها به حمایت ار فاشیستهای راسیست تروریست ضد تورک، ضد عرب و ضد انسان کورت خلاصه نمی شود، بلکه ذات سیاه خائن خبیث جانی ضد خلق اینها خیلی بیشتر از ناسیونالیستهای فارس به نجاست نژادپرستی ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد تورکیه آلوده است؛ نمونه اش مجاهدین ضدخلق، نمونه اش کمونیستهایی نظیر ناصر تقوایی، نمونه اش محسن ابراهیمی مانقورت، نمونه اش کوروش عرفانی فاشیست فارس؛ کانالهای تلویزیونی کورت پرست اینها را در ماهواره به دقت نگاه کنید تا به عمق کینه و نفرت این فاشیستهای راسیست پانفارس ایرانی با ملت مظلوم و بیکار و در به در تورک آزربایجان پی ببرید.
5– تبلیغ روحیه مدارا و آشتی و تفاهم و راهکارهایی برای سعادت بشریت پیش از کسب قدرت، و بروز روحیه خشونتجویانه، متعصبانه و تمامیتخواهانه پس از کسب قدرت.
هر دو حاکمیت پانفارس پهلوی و جمهوری اسلامی ایران تمامیت خواه و قدرت طلب بوده ند و جالب این که هر دو حاکمیت با حیله و فریب سر کار آمده اند: رضا پالانی با شعارهای جمهوری خواهی و طرفداری از دموکراسی مردم را فریب داد و بعد دیکتاتوری فاشیستی راسیستی پارسی را در ایران حاکم کرد. خمینی شیاد هم در زمانی که در پاریس و نوفل لوشاتو بود، با راهنمایی مشاورانی کارشناس از قدرتهای صلیبی غربی، با شعارهای دموکراسی خواهی و آزادی به تمام اقشار مردم و به زنان و در اصل با عوام فریبی قدرت را قبضه کرد و بعد بلافاصله شروع به قلع و قمع تمامی آزاداندیشان و دگراندیشان و زنان آزادیخواه کرد.
6– تبلیغ و ترویج شکوه و اقتدار گذشتههای دور و روزگاران باستان. ارتجاع و واپسگرایی. نقل عظمت ساختگی، تاریخسازی و مناسبتسازی برای ایجاد غرور ملی و دینی کاذب. با این باور که چنین اعتقاداتی میتواند موجب جاننثاری داوطلبانۀ تودههای جاهل شود.
هر دو شاخۀ پان ایرانیسم، یعنی فاشیسم راسیست فارس مذهبی و غیرمذهبی به مرض تبلیغ و ترویج شکوه و اقتدار گذشتههای دور و روزگاران باستان و ارتجاع و واپسگرایی دچار بوده و هستند. هر دو دوران هخامنشی را دوران اوج شکوه و قدرت ایران (بخوانید قوم پارس) می شمارند. هر دو برای بقا و دوام خود به احساسات فاشیستی ملی و مذهبی دامن زده و می زنند . هر دو تمامی ملل ایران را مدام از تجزیه و نابودی ایران می ترسانند و حاکمیت خود را تنها شرط باقی ماندن ایران می شمارند. هر دو دور ایران یک خط قرمز مقدس می کشند و توده بدبخت استعمار شده ملل ایران را به کشتن می دهند. در حالی که اگر هر ملتی از ملل دربند و تحت ستم فاشیسم راسیست فارس در ممکلت کوچک خودشان زندگی کنند، بی گمان خیلی خوشبخت تر از این خواهندبود که اکنون هستند. هر دو تحت نام ایران به مناطق و استانها و شهرهای مرکزی ایران، تهران، اصفهان، یزد، شیراز، کرمان، مشهد رسیدگی میکنند و بودجه کلان ممکلت را به این شهرها سرازیر می کنند تا قوم نورچشمی فارس که از برکت تاسیس هزاران هزار کارخانه و شرکت مولد و مادر و ریشه کن شدن بیکاری، آن چنان در رفاه و آسایش زندگی کنند که حتی دختران و زنانشان در یکی از هزاران هزار کارخانه و شرکت کار می کنند و یادشان نیاید در همین مملکت اهریمن زده ایران ملتهای غیرفارس تورک، لر، تورکمن، بلوچ، کورت و غیره هم هستند و بیکاری و فقر و فساد و اعتیاد ناشی از بیکاری هم برای میلیونها انسان غیرفارس هست. فاشیستهای راسیست فارس ساکن در شهرهای تهران، اصفهان، یزد، شیراز، کرمان، مشهد چنان بی وجدان و بی شرف هستند که بیکاری و فقر روزافزون و گرسنگی و فحشا و اعتیاد و بدبختی میلیونها میلیون انسان غیرفارس تورک، عرب، لر، کورت، تورکمن، بلوچ را در شهرها و روستاهای شهرها و مناطق غیرفارس نشین می بینند و نمی بینند. اینها فقط به فکر خودشان هستند و خودپرستی نژادپرستانه چنان کور و کرشان کرده است که فقط شعارهای تمامیت ارضی ایران اهریمن زده را سر می دهند و می خواهند این رانت و این امتیاز نژادپرستانه کثیفی که استعمار صلیبی و حاکمیتهای فاشیست راسیست پانفارس ضد بشر پهلوی و جمهوری اسلامی ایران در سده اخیر به آنها داده، به هیچ عنوانی از دست بدهند. اما حرکتها و جنبشهای ملی ملل غیرفارس که با چشمهای خودشان می بینند که ملتهایشان در حال نابودی به نفع قوم نورچشمی ظالم و بی وجدان فارس است، با مبارزه ای مقدس در پی حفظ ملتشان هستند و خوب می دانند تا زمانی که این مملکت استعماری شیطانی ایران باقی است، ملتهای مظلومشان باید به سود فاشیسم راسیست فارس باید قربانی و نابود شوند. از این رو جنبشهای آزادیخواه و استقلال طلب ملل غیرفارس را فاشیستهای راسیست راستی و چپی ایران با پروپاگانداهای عوام فریبانه خودشان انگ تجزیه طلبی می زنند در حالی که نه کشور مقدسی وجود دارد و نه مرز مقدسی. وقتی که من تورک آزربایجانی می بینم که تمام ثروتهای ملی وطنم آزربایجان، اعم از معادن روزمینی و زیرزمینی و عتیقه جات و زیرخاکیهای وطنم توسط حاکمیت فاشیسم راسیست فارس چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی ایران بی محابا غارت و علاوه بر جیب استعمار صلیبی غرب باقی مانده به مناطق و شهرهای فارس نشین سرازیر می شود و فاشیسم راسیست فارس به این هم راضی و قانع نیست و سعی در نابودی کامل ملت من و نسل کشی زبانی و فرهنگی انسانهای ملتم گرفته و در حالی که به من فعال ملی هیچ تریبونی و مجالی برای بیدارسازی ملت خوابیده ام به هیچ وجه نمی دهد و رسانه ها و کتابهای مرا قدغن می کند، سانسور می کند؛ می بندد و خفقان دهشتناک ایجاد می کند تا نتوانم با انسانهای ملتم حرف بزنم و بیدارشان کنم و بهترین و غیورترین فرزندان ملتم را گرفته، شکنجه و محاکمه کرده و به زندانهای طویل المدت جهنمی محکوم می کند و هر صدای بیدارسازی را با وزرات اطلاعات، اطلاعات سپاه، پلیس فتای جهنمی فاشیستی راسیستی خودش خفه می کند و در عوض با تبلیغات گسترده و پروپاگاندا در فیلمها و سریالها و برنامه های تلویزیون ملی، فارسهای فاشیست راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد عرب و ضد بشر را نژاد برتر و زبان فارسی را زبان فرهنگ و مدنیت می کند و سبب می شود که میلیونها مادر تورک آزربایجانی به فرزندان معصوم زیر هفت سال خودشان به جای زبان مادری تورکی، زبان قاتل فارسی را یاد بدهند، و از طرف دیگر با عدم تخصیص بودجه به استانهای تورک نشین آزربایجان و دادن بودجه چهارصد برابری به استانهای نورچشمی خودش مثل استان اصفهان (چهارصد برابر چهار استان تورک نشین آزربایجان) و عدم تخصیص و تاسیس کارخانه وها و شرکتها، انسانهای ملت تورک آزربایجان را با بیکاری سیستماتیک به وضعی درمی آورد که چاره ای جز فقر و اعتیاد و خودکشی و خودسوزی و خانواده سوزی برای جوانان ارزشمندش نمی ماند، وقتی به این حجم ظلم و تبعیض در ایران اهریمنی اهریمن زده فاشیست فارسخورشده اعتراضی بکنیم یک عده پانفارس- مانقورت از شرف و وجدان تهی فورا انگ تجزیه طلبی به ما می زنند. چه کسی گفته ایران سرزمین مقدس است آن هم در سده اخیر حاکمیت اهریمنی فاشیسم راسیست فارس در حالی که میلیونها فارس نورچشمی در هزاران کارخانه مادر و شرکت در اصفهان و کرمان و یزد و شیراز و مشهد و بوشهر و عسلویه و پارس جنوبی و غیره همراه با زن و دختر و پسر و عروس و خانواده کار کنند و حقوق و مزایای چند صد میلیونی در ماه دارند و جوانان لیسانس و فوق لیسانس و دکترای منِ تورک آزربایجانی، دختر و پسر، با وجود این که سرزمین مادری شان، آزربایجان دارای ثروتهای طبیعی و خدادادی وافر و بی پایانی هست، و مس و طلا و تمامی معادن روزمینی و زیرزمینی سرزمین مادریشان آزربایجان صد سال است توسط فاشیسم راسیست فارس به نفع استعمار صلیبی غرب و به نفع قوم نورچشمی مرکزنشین فارس بی محابا و بی امان غارت و چپاول بی رحمانه می شود، از زور بیکاری و فقر و بدبختی هزاران هزار، به فقر و فساد و بدبختی و اعتیاد و خودفروشی مبتلا می شوند و میلیونها انسان تورک آوارۀ غربت شوند و سر آخر از درد و رنج و سیاه روزی حاصل از بیکاری و فقر و غربت و دوری از خانواده و وطن به خودکشی و خودسوزی و زن سوزی و بچه سوزی رو می آورند. حالا یک عده فاشیست راسیست از خدابی خبر مانقورت- پانفارس می آیند شعار می دهند ایران قلب ماست؛ ایران چشم ماست؛ ایران روح ماست؛ ایران اهورایی است؛ ایران سرزمین خود الله است؛ ایران ناموس ماست؛ خون می دهیم ولی نمی گذاریم ایران گرامی ما تجزیه شود و ... . آری ایران همه چیز فاشیستهای راسیست فارس و قوم نورچشمی ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد عرب و ضد لر و ضد کورت و ضد بلوچ و ضد تورکمن فارس است چون هر دو پستان پرشیر این ایران خانم صد سال است در دهان کثیف شماست و ما، فرزندان ناتنی همین ایران خانم داریم از دور به شیر خوردن و سیر خوردن شما فاشیستهای راسیست نگاه می کنیم و از گرسنگی می میریم. وطن اگر این است، ما نمی خواهیم. تف بر این ایران. گند بر این وطن. نه، ما فعالان حرکت ملی آزربایجان قسم خورده ایم نخواهیم گذاشت جلوی چشمهای ما ثروتهای ملی ما را غارت کرده و ملت ما را گرسنه و بی سواد و استعمارزده و بدبخت و نابود کنید. وطنمان آزربایجان برای ما مقدس است. وطنمان را آزاد و مستقل و خوشبخت خواهیم کرد.
7– تحریک احساسات میهنی یا مذهبی مردم و فریب آنان با القای روایتها و نقلقولهای مجعول، داستانها و حماسههای ساختگی به عنوان یک پدیده واقعی و راستین. با این باور که عموم مردم برای برانگیخته شدن و فداکاری کردن، نیاز به یک محرک احساسی دارند و محرکهای قوی احساسی در واقعیتها پیدا نمیشوند. و نیز با این باور که عموم مردم به دلیل کندذهنی، قادر به تشخیص دروغها از واقعیتها نیستند و تنها عدهای معدود چنین هوش و تواناییای را دارند.
این ویژگی هم در الگوی پهلویسم و هم الگوی خمینیسم فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد عرب و ضد بشر فارس دیده شده و می شود. هر دو الگوی فکری افسانه های شعوبیان مجوسی که در شاهنامه آمده است، متکی هستند. هر دو الگو با تحریک احساسات دروغین ملی و دینی مردم ادامه قدرت داده و می دهند. جالب ترین موضوع این که هر دو الگو کوروش پرست تشریف دارند. اگر در تفسیر المیزان نوشته مانقورت استاد اعظم فراماسون سید محمدحسین طباطبایی تبریزی پلید و کثیف مامور رسمی انگلیس از خاندان ضد تورک و ضد آزربایجان «طباطبایی» و تفسیر نمونه نوشته ملای فاشیست راسیست پانفارس فرماسون ناصر مکارم شیرازی و ملاهای دیگر ذیل «ذوالقرنین» را ملاحظه بفرمایید می بینید که ملا سیدهای تشیع شعوبی مجوسی پارسی در همان زمان پهلوی ذوالقرنین قران را که در آیه 83 سوره الکهف آمده است، کوروش خوانده بودند. هر دو شاخه از پانفارسیسم در پی تقدیس چهره های جنایتکار تاریخی پارسی چون کوروش فقط به دلیل پارس بودن هستند. مفسران راسیست فاشیست تشیع شعوبی مجوسی پارسی ایران آیات قرآن با شگرد اجتهاد و تفسیر در تشیع شعوبی محوسی پارسی، بازیچۀ اهداف استعمار صلیبی ضد اسلام و ضد قرآن کرده اند. هزار سال است که در ادبیات فارسی و عربی و تورکی مسلمانان نوشته اند و می نویسند «اسکندر ذوالقرنین» و این فاشیستهای راسیست ملا- سید مفعول فراماسون پارس پرست ضد تورک و ضد عرب و ضد انسان که 200 سال است از مال حرام استعمار صلیبی می خورند و شکمها را پر می کنند، به دستور اربابان صلیبی و یهودیشان می نویسند «کوروش ذوالقرنین»! همان گونه که در این مقاله و کتابمان «ایران یا ارن» به تفصیل بررسی و ذکر کردیم تشیع در 200 سال اخیر یعنی بعد از این که استعمار انگلیس پایش به ممالک محروسه قاجار باز شد و خیانتها شروع شد، آلوده به نژادپرستی فارسی ایرانی شده و نه به عنوان یک مذهب، بلکه به عنوان یک حربۀ سیاسی همه جانبه در دست استعمار سیاه صلیبی درآمده است و برای رسیدن انسانهایمان به خوشبختی و آزادی و استقلال و سعادت از شر راسیسم فاشیست ضد بشر فارس ایرانی باید این مذهب سیاسی استعمار سیاه صلیبی را از بیخ و بن سوزاند و نابود کرد.
8– قهرمانسازی و قهرمانپروری، ترجیحاً از یک شخصیت کهنِ دینی یا میهنی یا تاریخی. با این باور که اکثر مردم به دلیل ضعف شخصیت و زبونی مفرط نیاز به یک «شخصیت برتر» و قابل ستایش دارند تا جبران کمبودها و حقارتهای آنان را بنماید.
فاشیسم راسیست فارس چه مذهبی و چه غیرمذهبی به قهرمانان پوشالی یا بهتر بگوییم به «خداوندگارانش» متکی است: کوروش، داریوش، خشایارشا و غیره از یک سو و علی و حسین و رضا و غیره از سوی دیگر. فاشیستهای راسیست فارس که در پی شکست از اعراب و تورکان و نوکر عرب و تورک شدن در طول هزار سال آزگار عقده حقارت تاریخی و کینه ای بی پایان از ملتهای تاریخساز تورک و عرب دارند، حال که در این سدۀ سیاه با خیانت، خباثت و جنایت استعمار صلیبی انگلیس و روس حاکمیت بر کل ملل ایران به چنگشان افتاده، نمی خواهند این فرصت تاریخی را به همین راحتی از دست بدهند و تا می توانند هاله قداست دور برخی از شخصیتهای دروغین و تاریخی می کشند. اینها سیرت حقیقی سیاه نژادپرست فاشیست خودشان را پشت پادشاهان دروغین هخامنشی و قهرمانان راستین عرب پنهان می کنند. شخصیتهای تاریخی عرب را بهانه ای برای فریب عالم اسلام و پیشبرد اهداف شوم و شیطانی ضد عرب و ضد تورک و ضد اسلام و ضد اسلام کرده اند.
9– دشمنتراشی. با این باور که القایِ وجود تعدادی دشمنان فرضی میتواند موجب واهمه تودههای فریبخورده از آیندهای مبهم و تیرهوتار شود، و چنین تصوری را ایجاد کند که دشمنانی خطرناک قصد تملک یا نابودیِ همۀ داراییهای مادی و معنوی آنها را دارند.
این هم مختصه مشترک رضا پالانی، محمدرضا پالانی، خمینی سیک هندی و خامنه ای مفعول فارس است. هر چهار تای اینها خود را ناجی ایران و ایرانی (بخوانید فارس) و وجود خود را مقدس و الهی و اهورایی و حافظ امنیت و استقلال ایران دانسته و می دانند. در حالی که هر چهار تایشان «مجسمه شیطان» و سمبل آشکار خیانت، خباثت، جنایت و رذالت در حق ملت تورک و کل ملتهای غیرفارس بوده و هستند، به یاری همان الله و به یمن بیداری ملل غیرفارس، بعد از آزادی از اشغال و استعمار فاشیسم راسیست فارس و استقلال ملت تورک و کل ملل غیرفارس ایران، از هر چهارتا سمبل فاشیسم راسیست فارس مجسمه هایی در همه شهرها ساخته خواهدشد و در میادین شهرها نصب خواهدشد تا انسانهای ملل غیرفارس رویشان تف و سنگ بیندازند و «رمی جمرات» حقیقی کنند. چرا که این چهار عنصر ضد بشر هر چهار تا، سمبل فاشیسم راسیست ضدبشر فارس هستند که کاری جز خیانت و جنایت و خباثت در حق ملل غیرفارس ایران و خدمت به فاشیسم راسیست فارس نکرده اند. وصیت می کنم که اگر من مُردم چنین اقدامی در آزربایجان جنوبی مستقل آینده بشود. ما حق نداریم که دشمنان خونخوار خائن خبیث جانی را که ملت مظلوم تورک ما را بی رحمانه نسل کشی کرده اند هرگز فراموش کنیم و سبب فراموشی آنها برای آیندگانمان شویم.
10– کوشش برای جلب طبقات محروم و متوسط، وطنپرستان افراطی، متعصبانِ اهل اطاعتِ کورکورانه و جوانان سرخورده و سرگردان به عنوان ابزارهای ابتدایی برای یارگیری و سازماندهی نیروها؛ و ابزارهای نهایی برای گسترش هراس در میان مخالفان و تشکیل گروههای فشار در قالب انجمنها و تشکلهای شبهفرهنگی یا شبهنظامی.
این مورد هم در الگوی پهلویسم و هم خمینسیم دیده می شود: تشکیل سازمان جوانان، حزب رستاخیز و پیشاهنگی و امثالهم توسط رضا و محمدرضا پهلوی و تشکیل بسیج توسط خمینی همه در این راستا بوده و هست.
11– تبلیغ و ترویج یک نشان یا پرچم ویژه همراه با سابقهتراشی تاریخی برای آن و نیز یک سرود همگانی. کوشش برای جلب احترام و قداستبخشی به آن نشانها. با این باور که فداییان و جاننثاران، در زیر یک نشان یا پرچم و با همراهی یک سرود، بیشتر و بهتر تسلیم و تهییج میشوند و فداکاری میکنند.
این مورد هم در سرودهای استعماری پانفارسیستی مثل سرود «ای ایران ای مرز پر گهر» و پرچم شیر و خورشید دزدیده شده از ملت تورک و سلجوقیان (قیزیل ارسلان) و امثالهم دیده می شود و نیازی به توضیح واضحات نیست.
12– مخالفت با استقلال فکریِ فردی و شک ورزی. تشویقِ اطاعت محض و مطیع بودن. همگان میباید همانگونه بیندیشند و عمل کنند که از یک سرچشمه واحد فرمان داده میشود. احترام و تکریمِ شخصیت فردی و اعطای عنوانها، صفات عالی و امتیازات ناحق به چنین اشخاص؛ و سلب حقوق مدنی و اجتماعی، سرکوب شخصیت فردی، توهین، تهمت، و سلب عناوین و امتیازات به حق از او در صورتی که به شکلی متفاوت از خواستِ رسمیِ حاکم بیندیشد.
هم الگوی پهلویسم و هم خمینیسم کاملا مخالف استقلال فکری فردی و شک اندیشی بوده و هستند. الگوی پهلویسم با شعار خداف شاه، میهن هرگونه آزادندیشی و شک ورزی و سوال مقدس دربارۀ چرایی تبعیض میان فارس و غیرفارس را می کشت و خمینی شیاد جلاد دجال سیک هندی مامور فراماسون استعمار سیاه صلیبی انگلیس نی با شعار «وحدت کلمه» تمامی آزاداندیشان، زنان آزادیخواه، تمامی دگراندیشان را کشت و نابود کرد که دیگر نیازی به تطویل مقاله نیست و همه چیز نشان از آن دارد که صد سال است که کل ملل ایران گرفتار فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد عرب، ضد آزربایجان، ضد غیر فارس و مخصوصا ضد بشر فارس شده اند و تنها راه برای انسانهای ملل غیرفارس قیام و مبارزه برای نابودی فاشیسم راسیست فارس بوده و هست.
اوجالان ساوالان- دوشنبه 6 آبان 1398- 28 اکتبر 2019- 29 صفر 1441