برگرفته از نشریه آزاد آزربایجان، شماره ۲، مهر ۱۴۰۳
بدون شک زبان یکی از عناصر اصلی حفظ هویت و فرهنگ ملتها و جوامع بشری می باشد و حق آموزش و تحصیل به زبان مادری نیز به عنوان یکی از ابتداییترین و بنیادیترین اصول حقوق بشری در جهان شناخته میشود. اما هنوز در برخی کشورها این حقوق اساسی انسانها نقض شده و سیاستهای تبعیض آمیزی از طرف دولتهای آنان بطور سیستماتیک برای محو زبان مادری ملل و اقلیتهای تحت ستم درحال اعمال شدن است. کشور ایران هم جز کشورهایی است که در آن از زمان تشکیل حکومت سلطنتی پهلوی تا بحال بطور سیستماتیک سیاستها و برنامههایی برای نسل کشی زبانی و فرهنگی سایر اقوام ایرانی غیرفارس، تدوین شده و به اجرا گذاشته میشود.
زبان مادری و حق تحصیل آن در جامعه ؟
آری این سوالی است که بیش از یک قرن است در ذهن شهروندان غیر فارس این جغرافیا ایجاد شده است .
اینکه چرا شهروندان سایر ملل غیر فارس در این جغرافیا نمی توانند به زبان مادری خود تحصیل کرده و زبانشان که نشانه هویت ملی و فرهنگی آنها است به رسمیت شناخته نمی شود ؟
اما به راستی مشکل کجاست ؟
آیا ایراد در مرکزگرایی و تمامیت خواهی تفکر حاکم است و یا خیر ما ملل غیر فارس زیاده خواه هستیم ؟
برای پاسخ به این سوالات ابتدا باید زبان مادری و تحصیل به آن را در قوانین بینالمللی و سایر کشورهای جهان جستجو کنیم .
کشورهای مختلف و به ویژه سازمان های بین اللملی در اسناد و قوانین مختلف بر اهمیت زبان مادری تاکید نموده اند و حفظ آن را به کشورهای مختلف گوشزد کرده اند. برای نمونه ماده ۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ۱۹۹۶ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مقرر می دارد در کشورهائی که اقلیت های نژادی، مذهبی و یا زبانی وجود دارد، افرادی که متعلق به این اقلیتها هستند را نباید از حق تشکیل اجتماعات با اعضای گروه خود و نیز بهره مندی از فرهنگ و کاربرد زبان خودشان، محروم نمود. همچنین مطابق ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک ۱۹۸۹ مجمع عمومی سازمان ملل در كشورهايي كه اقليتهاي بومي، مذهبي یا زباني یا افرادي با منشاء بومي وجود دارند ، كودك متعلق به اين گونه اقليتها یا كودكي كه بومي است نبايد از حق برخورداري از فرهنگ خود، برخورداري از مذهب خود و اعمال آن یا استفاده از زبان خود به همراه ساير اعضاي گروهش محروم شود.
در جایی دیگر و در ماده ۵۲ اعلامیه جهانی حقوق زبانی مصوب ۱۹۹٦ نیز به حمایت از زبان ملتها و تکالیف دولتها تاکید شده است. یکی از اسناد مهم دیگر که توسط یونسکو تهیه شده است، منشور زبان مادری است که مطابق آن همه شاگردان مدارس باید تحصیلات رسمی خود را به زبان مادری خود آغاز کنند .
زبان مادری و حق آموزش آن از چنان جایگاه والایی در جهان برخوردار است که ۲۱ فوریه یعنی سالروز تظاهرات صلح آمیز دانشجویان شهر داکا پایتخت بنگلادش که در آن زمان پاکستان شرقی نامیده می شد و هنوز از پاکستان مستقل نشده بود ، و در تظاهراتی مسالمت آمیز خواستار ملی شدن زبان بنگالی به عنوان دومین زبان پاکستان (پس از زبان اردو) شدند و سپس تظاهرات آن روز به شدت از سوی پلیس سرکوب شده و در جریان تیراندازی پلیس، تعدادی از دانشجویان نیز کشته شدند ، روز جهانی زبان مادری نامیده شده است.
با بررسی قوانین حاکم در عرصه بین الملل متوجه میشویم که در دنیا این حق به رسمیت شناخته شده است و اساسا مطالبه آن به هیچ وجه و در هیچ کجای دنیا جرم انگاری نشده است .
بلکه همه دولتها موظف هستند که برای تقویت و آموزش زبان مادری کلیه منابع، مواد و وسایل لازم را تولید و توزیع نمایند زیرا تدریس به زبان مادری وسیله ای برای برابری اجتماعی شمرده می شود .
اما متأسفانه تدریس به زبان مادری در ایران به عنوان یک حق شهروندی اجرائی نمی شود و صرفا در این رابطه یک مستند حقوقی طبق اصل ۱۵ قانون اساسی وجود دارد که خود این اصل نیز به هیچ وجه مطابق با استانداردهای حقوق بشری (حق آموزش به زبان مادری) نبوده و دامنه حقوق زبانی و استفاده از زبان مادری را به شدت کاسته است ، با این وجود حتی تا این حد نیز تاکنون این اصل اجرا نشده و از طرف مقامات ذیصلاح نادیده گرفته شده است و حتی فعالانى که در راستای تحقق این اصل تلاش می کنند از طرف ماموران امنیتی و مقامات قضائی در امان نبوده و با بازداشت و حبس مواجه می شوند .
محدودیت زبان مادری در جغرافیای ایران محدود به جمهوری اسلامی نشده و هر دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران با تدوین دستور العملها، سیاستها و برنامههایی در جهت آسمیلاسیون منفی اقوام ساکن در ایران و نابودی زبان مادری آنان اقدام کرده و با توسل به قدرت نیروهای نظامی و امنیتی و با استفاده از بودجه و امکانات کشور، زبان فارسی را به جای زبان مادری به آنان تحمیل کرده و در کشور توسعه دادهاند.
در نتیجه این سیاستهای تبعیض آمیز در حال حاضر اکثریت مردم ایران یعنی دهها میلیون شهروند ایرانی غیر فارس اعم از ترک، کرد، عرب، بلوچ، لر، گیلک و تالش از داشتن حق تحصیل به زبان مادری خود محروم هستند و از تبعیض و ستم مضاعف ملی رنج میبرند .
اما متأسفانه در یکصد سال گذشته این عنصر اصلی انسان و جوامع بشری از ملل ساكن در این جغرافیا سلب شده و آموزش و تحصیل به زبان مادری که در دنیا به عنوان یکی از ابتداییترین و بنیادیترین اصول حقوق بشری شناخته شده است نقض شده و سیاستهای تبعیض آمیزی از طرف دولتهای مستقر بطور سیستماتیک برای محو زبان مادری اعمال شده و می شود.
با بررسی تمامی موضوعات فوق به این نتیجه می توان رسید که اجرای سیاستهای تبعیض آمیز و غیرانسانی دولتهای حاکم در ایران در طول یک قرن اخیر علیه زبان، هویت و فرهنگ قومیتها میتوان هیچ گونه توجیه حقوقی و اخلاقی نداشته و نقض آشکار حقوق بشر میباشد .
چراکه از بین رفتن یک زبان، فقط به این معنی نیست که ممکن است دیگر عده ای با زبان از بین رفته صحبت نکنند، بلکه به معنی از بین رفتن هویت، فرهنگ، عقاید یک ملت و حتی از بین رفتن خود آن ملت است .
در انتها با یادآوری نقض تمامی این حقوق توسط تفکرات حاکم در جغرافیای ایران بار دیگر این سوال را مطرح کرده و پاسخ را به شما مخاطبان واگذار می نماییم ؛ آیا ما ملل غیر فارس ساکن در جغرافیای ایران که اکثریت مطلق را تشکیل می دهیم زیاده خواه هستیم و یا خیر تفکرات حاکم سیاستی غیر انسانی و در تناقض با حقوق بین الملل در پیش گرفته است؟