آنچه که در ساخت و ساز آپارتمان نباید فراموش شود نقشه کشی و طرح اولیه پروژه می‌باشد. عمق حفره و مرتب کاری آن بدون در دست داشتن نقشه زیر ساختاری آن فاجعه های قابل پیشبینی را با خود می‌آورد و ممکن است با سرسری شمردن این قضیه و سپردن به امان خدا و یا مهندسین حزب الهی از ورژن خودمان فاجعه های خونینی را به ثمر آوریم.

هر کسی که الفبای تاریخ را خوانده باشد به نام های آزربایجان جنوبی یا شمالی بر نخواهد خورد. حتی در طول حکومت ملی آزربایجان به مرکزیت تبریز که در سال ۱۳۲۴ تاسیس شد عین واژه های «حکومت ملی آزربایجان» به کار رفته است که در بالا سر آن حکومت آزربایجانی وابسته به شوروی وجود داشت.

یعنی در طول تاریخ، آزربایجان یکی بوده. گنجه، باکو و تبریز مرکز های مهم و استراتژیک و در عین زمان مرکزیت آزربایجان را یدک کشیده اند؛ از زمان اتابکان آزربایجان ( آزربایجان آتا بی لری) در نظر بگیریم تا حمله روسیه تزاری و حکومت های ملی آزربایجان در دو سوی آراز به اهمیت این شهرها پی خواهیم برد.

حال امروز به سبب هایی که اصولاً تنها جنبه سیاسی دارند و برای به رسمیت شناخته شدن از سوی سازمان های حقوق بشری، برچسب جنوب در انتهای آزربایجان به کار گرفته شده است که تشکل ما نیز نقش اساسی را در معرفی آن داشته است و دارد.

خوب اگر به وجود نظام دمکراتیک اعتقاد داریم باید به مسئله حق تعیین سرنوشت نیز نگاه عینی داشته باشیم. حال در فردای نابودی جمهوری اسلامی ایران طبیعی است که همه پرسی در سرتاسر جغرافیای ایران صورت گیرد. اما نقطه های اساسی وجود دارد که می‌تواند همه پرسی سراسری را به مشکلات بزرگی سوق دهد.

بزرگترین و اساسی تر آن دخالت قدرت های جهانی برای تثبیت منفعت خود در این منطقه خواهد بود. بر این اساس سالیان سال است که احزاب و مبارزین بلوچ، کورد، تورک، تورکمن، قشقایی و اعراب که هم از سوی رژیم پهلوی و هم از نزد جمهوری اسلامی ایران قتل عام شده اند و سبب این قتل عام ها نیز زانو خم نکردن در تئوری تحمیلی به دگر ملل جغرافیای ایران می‌باشد. کنار گذاشتن خواسته های آنها و تحمیل استعمار و استثمار دوباره از سوی غول های جهانی، جنگ بزرگی را با خود به ثمر خواهد آورد.

-جمهوری آزربایجان جنوبی

-آزربایجان فدرال تحت جغرافیای ایران

-تورکستان ایران

-جمهوری آزربایجان واحد (جمهوری فدراسیون آزربایجان)

-جمهوری آزربایجان جنوبی:

در تشکیل یک جمهوری واژه برادر و یا دوست مصرف قابل توجهی دارد و در طول زمان برادر میتواند با شکاف منافع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دشمن خود را بسازد ولی مهم تر از آن که میتوانیم اشاره کنیم عدم درک شعور دموکراسی در بطن جامعه جنوب آزربایجان می‌باشد که از همان ابتدای تأسیس فرضی این جمهوری، دیکتاتوری مطلق را از سوی قدرت حاکمه به بار خواهد آورد و جلوگیری از جنگ داخلی این جمهوری اجتناب ناپذیر خواهد بود.

و از آنجایی که در چندین مرز ما تا سالیانی دشمنان قسم خورده به این خاک و بوم را خواهد داشت، ارتش آزربایجان جنوبی توانایی مهار و مبارزه طولانی مدت با آنان را نخواهد داشت و مجبور خواهد شد به شرط تامین منافع کشور های دیگر برای بقای سیستم خود کمک گیرد این بدین معناست که به صورت غیر مستقیم تحت استعمار و دست نشانده قدرت ها خواهیم شد، بهتر است این نظریه نو پا را به فراموشی بسپاریم و در کنار شمال آزربایجان که ارتش و زیر ساختار های اساسی کشورداری را دارند به آینده آزربایجان فکر کنیم.

-آزربایجان فدرال تحت وجود جغرافیای ایران:

وجود چنین سیستمی قابل درک و هم امکان پذیر است ولی آینده ایران در نزد ما وجود سیاسی یکپارچه ندارد و حتی با دخالت قدرت های جهانی در باب ضرورت ایجاد ایران فدرال، عمر قابل توجهی در آن تحلیل نمی‌شود و آینده آن همانند یوگسلاوی به جنگ داخلی منجر خواهد شد.

بزرگترین دلیل تحلیل پاراگراف مزبور وجود هژمونی تمامیت خواه پان ایرانیست تحت حمایت انگلیس، اسرائیل و آمریکا هاکذا نیروهای مسلح دیگر ملل که هر کدام وابستگی های ویژه ای به کشور های تحت پوششان دارند می‌باشد که باید هر قدم آنها منافع آنان را نیز تثبیت کند.

ولی از آنجایی که حزب ما خواهان استقلال سیاسی آزربایجان جنوبی از ایران می‌باشد و بحث در این باره نمی‌تواند در این نوشته پرداخته شود مخاطبان این نشریه را به سایت حزبی مان دعوت کرده و با مشاهده اساسنامه، نظامنامه و مرام نامه تشکیلاتی، چرایی ضرورت استقلال آزربایجان جنوبی را برداشت کنند.

تورکستان ایران:

از همین ابتدا ما به چنین آینده ای در قالب نگاه رومانتیک می‌پردازیم و جدی نمی‌گیریم ولی بررسی و چرایی عدم وجود چنین سیستمی را مورد تحلیل کلی قرار میدهیم.

نظریه تورکستان ایران که از سوی ناسیونالیست های افراطی مطرح شده است بدین معناست که سیستم کشورداری فعلی ایران تحت نظر هژمونی سیاسی تورکی قرار بگیرد.

با احتساب وجود دیگر ملل و عدم حضور آنان در بطن نظام داری سیستم، آن حکومت شکل توتالیتر در خود خواهد داشت. طبیعی است بعد از تشکیل چنین سیستمی اعمال فاشیستی از نزد حکومت داران بر علیه دیگر اتنیک موجود صورت پذیرد؛ ما از امروز مخالف چنین سیستم و کشورداری هستیم.

همچنین سئوالی که قابل مطرح می‌باشد این است که با وجود شکاف عاطفی در طول صد سال بین ملل موجود که سیاسیون هر کدام از جناح ها را به دنبال استقلال و ورود به عرصه سیستم ناسیونالیستی در چهارچوب جغرافیای خود وا می‌دارد چگونه می‌توان این نظریه را در شکل حقیقی تصور کرد!

جمهوری فدراسیون آزربایجان واحد:

به یقین که آرزوی هر فرد مبارز، سیاستمدار، فرهنگیان و دیگر اقشار آزربایجانی که سالیان مدید در تحقق آرمان و ایده آل های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آزربایجان مبارزه کرده‌اند تشکیل آزربایجان واحد می‌باشد.

آما سئوال اینجاست پایتخت جمهوری آزربایجان واحد کجا خواهد بود؟

تبریز یا باکو!؟

در آلترناتیو دیگر می‌توان پایتخت جدیدی را ایجاد نمود اما کدام یک از این دو شهر قدیمی و ریشه دار آزربایجان قبول میکند که دیگری پایتخت کشور تازه تأسیس شده آزربایجان واحد شود؟

تبریز؟ که از ابتدای مبارزه آزادی بخش ملی خود شعار آزربایجان بیر اولسون مرکزی تبریز اولسون را در قلب های خود جای داده اند، تبریزی که بدون هیچگونه زیرساختاری برای اداره آزربایجان واحد از دربند گرفته تا نصف تهران را چگونه میخواهد هدایت و اداره کند. یا باکویی که اگر ریشه زبانی مشترک و تاریخ مشابه ما تا قبل از ۱۵۰ سال پیش دارد، امروز از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکاف بزرگی وجود دارد و از همه مهمتر جمعیت حداقل ۳ برابر جمعیت خود را با کدام ابزار میتواند اداره کند!

با این استدلال تشکیل جمهوری آزربایجان واحد مرکز گرا بسیار دشوار خواهد بود.

اما ما میتوانیم به جای حکومت مرکز گرا، سیستم آن را به صورت فدراسیون تعریف کنیم که در گذر زمان آن را به سوی فدرالی هدایت کنیم.

فدرالی بودن سیستم در آزربایجان واحد از همان ابتدای تشکیل آن امکان پذیر نیست و از نظر ما پروسه طولانی مدت خود را دارد ولی از آنجایی که مدنیت و فرهنگ آن سوی آراز با این سوی آراز در شکاف قرار دارد و جنوب آزربایجان لازم دارد که بعد از استقلال خود به سرعت به تمرین دموکراسی و ترمیم مشکلات اجتماعی و فرهنگی خود بپردازد و مشکلات بزرگی را به شمال آزربایجان وارد نکند، نظریه سیستم فدراسیون آزربایجان واحد آلترناتیو خوبی می‌تواند باشد.