در همین اول کارم می خواستم اسم مقاله را «نگاهی تحلیلی و عمیق به راهکارها نقشه های شوم و ضدبشری فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان فارس برای نسل کشی انسانهای ملت تورک آزربایجان و کل ایران و جایگزین کردن عناصر ضدبشر فارس و کورت در آزربایجان و راهکارها و نقشه های حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران برای مقابله با آن» بگذارم که دیدم عنوان مناسبی نیست. چرا که با ادامه این استراتژی خواه ناخواه در «بازی» نویسنده/ نویسندگان آن شرکت می کنیم و همان چیزی را می نویسیم که او/ آنها می خواهند. پس عنوان مقاله را کاربردی و آموزشی کردم. امیدوارم که خوانندگان محترم بیشرین استفاده را از این متن ببرند.
قبل از هر سخنی، همین ابتدای مقاله یک متن از متون فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر فارس ایران (پان ایرانیسم و پان فارسیسم) که در یک سال اخیر در فضای مجازی پخش شده است، عیناً بیاورم و بعد آموزش نحوۀ برخورد با این گونه متون فاشیستی- راسیستی ضد تورک و ضد آزربایجان را شروع کنم:
تنها راه جلوگیری از تجزیه ایران : تبریز باید چند قومی شود و زبان ترکی باید به طور کامل در این شهر از بین برود
«تنها راه جلوگیری از تجزیه ایران: تبریز باید چند قومی شود و زبان ترکی باید به طور کامل در این شهر از بین برود.
تبریز تنها و آخرین سنگر گرگ هاست. تبریز چند قومی شود نابودی پان گرگ ها حتمی است.
بگذارید به ما بگویند شوونیست اما این کاری است که همه دنیا می کند. شوونیست ها آن هایی هستند که یک لهجه بی سر و ته مغولی و لهجه 50 ام فارسی و عربی و روسی را می خواهند به زور توی پاچه آذری های ایرانی بکنند. جالب است این مدعیان آزادی زبان و بیان مغولی در چند کشورک جعلی برساخته بر اراضی باستانی ایران هم، خودشان آزادی زبان مادری را رعایت نمی کنند. 30 میلیون کرد در ترکیه، 2 میلیون عرب و 2 میلیون ارمنی در ترکیه، 15 میلیون تاجیک در ازبکستان و 2 میلیون لزگی و تالشی و چرکسی و گرجی در آظربایجان و … .
زبان مادری این ها کو؟
چین در اویغورستان (ایالت سغدی ایران باستان) چینی های هان و روسیه در مناطق محدود ترک نشین خود روس ها را جایگزین کرده اند و اغلب زبان های ترکی در این مناطق رو به انقراض و نابودی هستند به جز یکی دو منطقه مانند تاتارستان چون جمعیت بیشتری دارند. هویت ترکی در اقلیت های ترک ساکن یونان و بلغارستان و آلمان تحت فشار و توهین و تحقیر و انکار هستند و این مردمان تنفر شدیدی از ترک ها دارند که خوی وحشی گری عثمانی در این تنفر عمیق و ترک ستیزی بی تاثیر نیست.
1- تمامی مقامات رده بالای استانی و مراکز حساس نظامی، ارتش، فرمانداری ها، شهرداری ها، شوراهای شهر، نمایندگان مجلس، مراکز آموزشی، دانشگاه ها و آموزش و پرورش باید از مناطق دیگر و غیر بومی استفاده شود. این ها سابقه خیانت زیاد دارند.
2- در چهار استان آذ شرقی و غربی، اردبیل و زنجان باید تمامی ماهواره ها جمع و مجازات زندان اعمال شود (فقط در این چهار استان).
3- مجازات مرگ برای تجزیه طلبی (همانند چین) (اعدام با شلیک مستقیم به سر تا حساب بقیه توله های عثمانی و اسراییل دستشان بیاید).
4- 50 تا 100 هزار معلم و مربی مهدکودک و دبستان تماما از مناطق کرد و فارسی زبان در تبریز استخدام شوند.
5- ساخت 200 هزار واحد مسکونی برای اسکان 800 هزار نفر فارسی زبان و تجار کرد و ارمنی از سراسر ایران (یک طرح ضربتی 5 تا 10 ساله) – ارامنه و کردها و فارسی زبانان باید حداقل نیمی از جمعیت شهر را تشکیل دهند. تغییر بافت جمعیتی از صرفا ترک به چند قومیتی باید اجرا شود.
6- حتی اگر این اقدامات انجام نشود با نابودی دریاچه ارومیه مهاجرت وسیعی از این شهر رخ می دهد ولی باز هم شهر تک قومی می ماند پس رعایت موارد فوق و امثال آن برای برقراری ایران لازم است.
شرف چیزی نیست که پان ترکهای اسراییلی داشته باشند بنابراین راهی جز این نمی ماند».
چند قومی کردن تبریزتجزیه ایران
https://lovelyiranian.wordpress.com/2015/06/page/5/
خوب، ما در این جا با یک متن (text) به تمامی فاشیستی پان ایرانیستی و پان فارسیستی ضد تورک و ضد آزربایجان مواجه هستیم. از نظر نشانه شناسی، ترمینهایی مثل «عثمانی» و «اسرائیل»، «کرد»، «ارمنی» معرف آن است که که چنین متنی نوشته یکی از تئوریسینهای فاشیست راسیست استراتژیست وابسته به رژیم جمهوری اسلامی ایران یا کورتهای فاشیست راسیست تروریست وابسته به حاکمیت جمهوری اسلامی ایران باشد. ولی قصد ما در این مقاله نشانه شناسی این متن فاشیستی- راسیستی- پانفارسیستی- پانکوردیستی- پان ارمنیستی نیست. هرچند این متن به قدری ضدانسانی و فاشیستی و راسیستی است که خواه ناخواه موجب احساساتی شدن و ایجاد واکنش احساساتی از سوی فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران می شود، ما فعالان حرکت ملی آزربایجان، در مواجهه و مقابله با چنین متونی ممکن است یکی از واکنشها و عکس العملهای زیر را داشته باشیم:
1.خشمگین و عصبانی شده و شروع به فحش و ناسزا به نویسندۀ این متن بکنیم و آن را در سطح وسیعی برای افشای صورت حقیقی و ذات ضدبشری فاشیسم راسیست فارس در فضای مجازی، اعم ار اینترنت و پخش کنیم و افشاگری و بیدارگری بکنیم و ... ؛ یعنی همان کاری که بسیاری از فعالان حرکت ملی به محض انتشار این متن در فضای مجازی انجام دادند.
2. بیاییم و متن را جلوی خودمان بگذاریم و مورد به مورد متن را با آرامش، با دقت و با معیار قرار دادن روشهای علمی مناسب مانند تحلیل گفتمان انتقادی (Critical discourse analysis)، نشانه شناسی (semiotics/semiology)، ساخت شکنی (Deconstruction)، پساساختارگرايي (Post-structuralism)، نظریۀ پسااستعماری (Post colonial theory) و دیگر رویکردها و روشهای مناسب دیگر مثل ضد نژادپرستی (Anti-racism) این ساختار (Construction/Structur) فاشیستی- راسیستی ضد انسانی را مورد بررسی، نقد و تحلیل قرار دهیم. من تا به حال در کتابهایم چنین رویکردی داشته ام.
3. بیاییم و چنین متونی را به عنوان یک «بازی» (Game) در نظر بگیریم. یک «بازی زبانی» (Language games) مشابه آنچه در نظریۀ بازیهای زبانی (the theory of language games)، محوریترین بحث فلسفۀ متأخر لودویگ ویتگنشتاین (1889 - 1951)، فیلسوف اتریشیتبار انگلیسی، مطرح شده است، با در نظر گرفتن این اصل مهم که هدف ما از نگاه کردن به متون پانفارسیستی ضد تورک و ضد آزربایجان، نشان دادن فاکتورها و جزئیات این بازی زبانی نیست، بلکه ما با استفاده از روشهای مناسبی چون نشانه شناسی، منظور شناسی یا کاربردشناسی (Pragmatics) و تحلیل گفتمان انتقادی (Critical discourse analysis) سعی می کنیم که این نکتۀ بسیار مهم و اساسی و حیاتی را روشن کنیم که «نیت»، «هدف» و «منظور» نویسنده از نوشتن این متن فاشیستی- راسیستی چیست؟ یا «کاربرد» و «فایده» این متن فاشیستی- راسیستی برای نویسندۀ آن ( سیستم فاشیسم راسیست تولیده کننده متن) چیست؟ به عبارت دیگر نویسنده از نوشتن چنین متنی چه «غرضی و هدفی» دارد؟ «فایدۀ» نوشتن و پخش کردن این متن برای فاشیسم راسیست ضد تورک پانفارس چیست؟ به عبارت دیگر نویسندۀ چنین متنی با نوشتن این متن می خواهد ما را به کدام «بازی» مد نظر خودش بکشاند؟! از دیدگاه روش شناسی، من به عنوان کسی که تحصیلات دانشگاهی و بیش از 15 سال تجربۀ مواجهه و مبارزه با چنین افکار ضد بشری دارم و بیش از 15 سال است که با چنین متونی عملا درگیر هستم و کلنجار می روم، به تازگی به چنین رویکردی رسیده ام. می خواهم فکر خودم را با صاحبنظران، محققان و مخصوصا دانشجویان فعال در حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در میان بگذارم تا فایدۀ این متنی که می نویسم و همین جا تصریح کنم که بحثی بسیار مهم است، نصیب حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران و کل حرکتهای حق طلبانه و آزادیخواهانه ملل غیر فارس ایران شود. رویکردی که من با این تجارب ارزشمند سالیانم به آن رسیده ام قدری عجیب ولی بسیار کاربردی و موثر است:
بدون هیچ شک و تردیدی ما فعالان حرکت ملی آزربایجان با اشخاص منفرد سر و کار نداریم، پان ایرانیسم یا بهتر و دقیق تر بگوییم پانفارسیسم یک طرز فکر و جهان بینی راسیستی- فاشیستی ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد عرب و ضد انسان و یک گفتمان استعماری به شدت نژادپرستانه فاشیستی است. یک «گفتمان به شدت منسجم فاشیستی- راسیستی» در معنی فوکویی- دریدایی آن و یک «ایدئولوژی به شدت منسجم فاشیستی- راسیستی» در مفهوم جامعه شناسی سیاسی لوئی آلتوسر و آنتونیو گرامشی است که «قدرت و هژمونی و سلطه نژادپرستانه با «زبان» و «متن» اِعمال می شود و عنصر پانفارس با زبان فارسی و متون نژادپرستانۀ فاشیستی اش در پی اِعمال و حفظ قدرت، هژمونی و سلطۀ خود بر ذهن و فکر تمامی انسانهای ملتهای فارس و غیر فارس موجود در ایران است. من کلیه متون پانفارسیستی ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد غیرفارس را به عنوان یک «بازی» در نظر می گیرم: یک بازی زبانی دارای ماهیت سیاسی که مقدمات آن بسیار ماهرانه فراهم شده است و دقیقاً قصد دارد که ما متفکران ملتچی ضد فاشیسم فارس را دقیقا به همان بازی که خود طراحی کرده است، بکشاند و ما دانسته یا نادانسته بدون آن که خودمان بدانیم یا بخواهیم، در همان میدانی که دشمن طراحی کرده، همان بازی را که مورد نظر اوست بکنیم و دلمان خوش باشد که داریم مبارزه می کنیم. این نکته خیلی خیلی خیلی مهم است و نباید به هیچ عنوان از آن غفلت کنیم. ماهیت و مکانیزیم بازی دشمن شباهت کاملی با بازی شطرنج دارد. بازی شطرنج تک نفره نمی شود، بلکه «حریف» یا «دشمنی» لازم است تا این بازی «در مقابل» و «ضد» او انجام شود. در بازی شطرنج، شطرنجبازان کارکشته و استراتژیست می کوشند که حرکات خود را طوری انجام دهند که حریف ترغیب شود که حرکاتی را انجام دهد که مد نظر آنان است. در این شیوه حریف بدون آن که خود بداند، گرفتار بازی هدفدار می شود و به خیال مبارزه با هر حرکتی به سوی کیش- مات شده کشیده می شود؛ اگر شخص حریف آگاه و قدَری باشد در میانه راه پی به تله مرگ می برد و می کوشد خود را نجات دهد.
به نظر من متون پانفارسیستی مثل آنچه در ابتدای این مقاله آوردیم، دقیقا به این علت نوشته شده و می شوند که به خواننده به طور «غیر مستقیم» و هدفمند و مکارانه این تفکر فاشیستی مکارانه ضد تورک و ضد آزربایجان را القا کنند و بقبولانند و به مغز و ذهن و دلشان فروکنند که «آزربایجان یعنی چهار استان آزربایجان شرقی و غربی، اردبیل و زنجان». این «مهمترین منظور از نوشتن متن پانفارسیستی- راسیستی- فاشیستی ضد تورک و ضد آزربایجان» بالا بوده و هست. با مطالعه نشانه شناسی متن، به وضوح می بینیم که متن که عمدا می خواهد به ما بقبولاند که «جدید و نو» است، در اصل حرف جدیدی نیست. برنامه ها و راهکارهای فاشیستی- راسیستی ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد بشر برای نسل کشی ملت تورک آزربایجان که به حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران توصیه می کند، در طول سده اخیر حاکمیت سیاه ضدبشری پهلوی و جمهوری اسلامی ایران اجر شده و می شود. اما متن زیرکانه می کوشد آنها را نو و تازه جلوه دهد و بولد کند تا منظور اصلی نویسنده/ نویسندگان که بی شک استراتژیستها و تئوریسینهای کارکشته اتاق فکر پانفارسیسم هستند، در متن پنهان بماند. به بیان دیگر این متن «زمین بازی پانفارسیسم» است که زیرکانه می کوشد ما فعالان حرکت ملی آزربایجان را بفریبد که به همین زمین وارد شویم و در چهارچوب و قواعد همین زمین بازی کنیم. غافل از این که سالیان سال درگیری ما با چنین متونی ما را خیلی کارکشته تر و مجرب تر از این کرده که با قواعد بازی دشمن در زمین دشمن به خیال جنگ با او در اصل به نفع او بجنگیم.
راهکار ما برای مبارزه با چنین طرز تفکر و گفتمان فاشیستی پانفارسیستی
مهم ترین نکته متون پانفارسیستی که باید همواره در نظر داشت : تنها ترس فاشیستهای راسیست فارس و کورت از ما ملت تورک آزربایجان است و طبق آتا سؤزو و ضرب المثل حکیمانه و حکمت آمیز «ایت قورخان یئره هورر» (سگ به جایی و کسی که از آن می ترسد، «پارس» می کند)، پارس- مانقورتهای فاشیست راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان چون فقط و فقط و فقط از ما ملت تورک آزربایجان و کل ایران می ترسند و به جهت زیادی نفوسمان نسبت به ملتهای دیگر ایران و بیداری عده قابل توجهی از انسانهای ملت تورک آزربایجان در تهران و قوم (قم جعلی) و کرج و قزوین و رشت و سنندج و ... علاوه بر اردبیل و تبریز و اورمو و زنگان و همدان و در قاشقای یوردو، افشار یوردو خوراسان یوردو و تورکان و تورکمنان انبوه ساکن در استان جعلی گلستان و همه یوردها و ائلهای تورک تنها خطر را حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران می داند، برای همین «ترس» که البته «بی دلیل» و «بی مورد» هم نیست چون بسیاری از انسانهای تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران و منطقه «بیدار» و «دارای شعور ملی تورکی» شده اند، این راهکارها و نقشه های شیطانی و نژادپرستانه و ضد بشری را طرح و اجرا می کند. جواب این «پارس» کردنها ساده است: ما در همۀ جای ایران اهریمن زده و نه تنها در تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان، بلکه در تهران و کرج و قوم (قم جعلی ملا-سید زده) وهمدان و قزوین و و گیلان و مازندران و گلستان و خوراسان و سنندج و سمنان و اراک و ساوه و نجف آباد و فریدن و قاشقای یورد و بیچاقچی یورد و خوراسان یورد و افشار یورد و خلاصه در کل ایران به صورت مداوم و مستمر شعور ملی تورکی و آزربایجانی را بین تورکان بیدار و آنها را از هر جهت آمادۀ آزادی از اشغال و استعمار فاشیسم راسیست فارس و رسیدن آزربایجان و دیگر یوردهای تورک به استقلال کامل کنیم. به قول امیر مردانی ما میلیونها تورک آزربایجانی و غیرآزربایجانی در کل ایران باید و باید و باید به خودمان بیاییم و «اعتماد به نفس»، «ایمان به خودمان و ملت خودمان»، «خودباوری» و «اتکا به نفس» داشته باشیم و اندازۀ قدرت عظیم و بی انتهای خودمان را عمیقاً بدانیم و بفهمیم و درک کنیم پیروزی ما در این صورت قطعی خواهدبود. در مورد اهمیت افزایش شدید فعالیتهای ملی بیدارساز تورکی و آزربایجانی در تهران و به دام انداختن فاشیسم فارس در لانه اش با بیدار کردن گسترده تورکان شهر و استان تهران و تورکان کرج و استان جعلی البرز و شهر قوم و استان قوم قبلا در مقالات ابتدایی این کتاب خودمان نوشته ایم و نیازی به تکرار دوباره موضوع نیست. خوانندگان محترم فایل پی دی اف این کتاب ما را از سایت آذوح بگیرند و به دقت مطالعه کنند:
کتاب من یک تورکم؛ من یک انسانم؛ حق دارم خودم را فریاد بزنم
https://app.box.com/s/1ojn4h864tg1dokvx4u0bbo8j080xp18
نکته دوم: فاشیسم راسیست فارس، چه فاشیستهای راسیست حاکم جمهوری اسلامی ایران و چه اوپوزیسیونهای قلابی جمهوری اسلامی ایران که هیچ فرقی، هیچ فرقی، هیچ فرقی در فاشیست راسیست ضد تورک و ضد عرب و ضد انسان بودن با فاشیستهای راسیست جمهوری اسلامی ندارند، به جهت این که متاسفانه بعد از گذشت صد سال از سلطه و هژمونی و آتوریته فاشیسم راسیست فارس بر کل ملتهای ایران، ما تورکها درک درستی از تاریخ خودمان و این حقیقت که «کل ایران از دیرباز سرزمین تورکها بوده است و هنوز هم هست» نداریم، با «حرکتی رو به جلو» (قاباغدان گلمیشدیک ائتمک) با رندی و بی شرمی و پرورریی تمام، واقعیت وجود ملت تورک به عنوان پرجمعیت ترین ملت ایران را از بیخ و بن انکار و این موضوع را به صورت عمدی با توطئه سکوت بایکوت می کنند و به صورت زرنگانه کل آزربایجان جنوبی و کل ایران را «فارس نشین» و کل ایران اهریمن زده (بخوانید پارس زده) را ملک طلق و ارث آبای خودش می دانند و با استراتژی شیطانی و موثر «تکرار» آن قدر موضوع را در کتابها، مقالات، رادیو، تلویزیون و کل رسانه های دولتی و غیردولتی تکرار می کنند که در ذهن و مغز همه انسانها این دروغ بزرگ فاشیستی گوبلزی در طول سالیان دراز جا می افتد. فاشیسم پانفارس برای ادامه سلطه و اشغال و استعمار عنصر شوم ضد بشر فارس راهکار و نقشه های شوم نژادپرستانه برای حفظ و ادامه اشغال و استعمار سیاه انسانهای ملت تورک آزربایجان و کل ایران طرح می ریزند و اجرا می کنند. در حالی که کل ایران از دوازده هزار سال پیش سرزمین مادری ما تورکان و سرزمین تاریخی تورکان سومر، ایلام، سوبار، کومان، کنگر، لولوبی، ماننا، قوت (کوت/ کوتی)، ساقا (ساکا/ سکا)، اورارتو، هون، اوغوز، قیپچاق، خلج بوده و هنوز هم ملت تورک پرجمعیت ترین ملت ایران هست. چاره پان ایرانیسم و فاشیسم راسیست پانفارس این است: به صورت جدی و مستمر و مداوم و روز و شب بدون هیچ خستگی و یأس در راه بیداری و تقویت شعور ملی تورکی در ذهن و مغز و قلب انسانهای انبوه ملت تورک آزربایجان و کل ایران در «کل ایران» بکوشیم نه فقط در تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان، بلکه در همدان و قزوین و تهران و کرج و قوم (قم جعلی ملا-سید زده) و گیلان و مازندران و گلستان و خوراسان و سنندج و سمنان و اراک و ساوه و نجف آباد و فریدن و قاشقای یورد و بیچاقچی یورد و خوراسان یورد و افشار یورد و خلاصه در همه نقاط تورک نشین ایران، نه تنها در همه شهرها بلکه در همه روستاها. همۀ تورکان در مقابل دشمن خونخوار و فاشیست و ضد بشر پان ایرانیست و پانفارس باید و باید و باید «متحد و متفق» شوند و فقط در این صورت است که پیروزی ما انسانهای حق طلب ملت تورک بر کل دشمنان فاشیست راسیست تروریست ضد بشر فارس- کورت و حامیان صلیبی شان تضمین و محقق می شود وگرنه تمرکز به چهار شهر «تبریز، اردبیل، اورمو و زنگان» که در «راهکار و نقشه فاشیستهای ضد تورک و ضد آزربایجان» هم به عیان و «عمداً» و به صورت «برنامه ریزی شده و هدفمند و کارشده در اتاق فکر سیاه و تاریک پان ایرانیسم و پان فارسیسم جمهوری شیطانی ایران و اوپوزیسیون متحدش» روی این چهار شهر «تأکید» شده است و متأسفانه سیاست ابلهانۀ برخی از طیفهای واقعاً «کوته فکر» آزربایجانچی (از نوع محدودنگرش) به بهانه «رئال بودن» و «رئال اندیشیدن» است؛ مثل کادر رسانه ای مشهور از رسانه هایمان، که دانسته یا نادانسته مطابق میل پان ایرانیسم و فاشیست پانفارس، فقط روی چهار استان جعلی «آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و زنجان» تمرکز می کنند و از 20 میلیون تورک آزربایجانی ساکن در استانهای آزربایجانی تهران، قوم، البرز، کردستان، کرمانشاه، گیلان، مرکزی، همدان، قزوین و اصفهان پیوسته به چهار استان مذکور عمداً غفلت می کنند، نه تنها ما را به پیروزی نخواهدرساند، بلکه چه بسا با شکست یا هزینه سنگین بی مورد رو به رو کند. چرا که «شهر گرایی»، «محلی گرایی»، «منطقه گرایی» و «حساب نکردن» روی کل پتانسیل میلیونها انسان تورک که در استانهای جعلی تهران، قوم، البرز، کردستان، کرمانشاه، گیلان، کوردستان جعلی، استان جعلی مرکزی، همدان، قزوین و اصفهان و قاشقای یورد و افشار یورد و بیچاقچی یورد و غیره زندگی می کنند و حساب کردن روی تعداد محدودی انسانهای تورک که از برنامۀ نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد آزربایجانی استعمار ایرانی «تورک آزربایجانی را گرسنه نگه دار و با حربۀ گرسنگی و بیکاری وادار به مهاجرت به کلانشهرها کن و در آنجا آسیمیله و فارس و مانقورت ضد تورک کن» مغز و جان سالم به در برده اند و امروز در استانهای جعلی آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و زنجان ساکن هستند (استان جعلی به خاطر این که آزربایجان شمالی و جنوبی واحد و یکپارچه است)، ولی در نظر نگرفتن بیش از 20 میلیون تورک آزربایجانی خارج از این استانهای جعلی زندگی می کنند، از اساس «اشتباه» و دقیقاً «مطابق بازی شطرنج سیاسی اتاق فکر پان ایرانیسم و پانفارسیسم داخل و خارج ایران اهریمن زده» است.
ما باید و باید و باید «استراتژی خودمان» و «بازی خودمان» و « تاکتیک و طرح و نقشۀ سیاسی مخصوص خودمان» را داشته باشیم و مطابق با استراتژی و بازی و تاکتیک و طرح و نقشۀ خودمان بازی کنیم. یادمان باشد که دشمن ما بسیار بسیار بسیار زرنگ و حق باز و سفطه گر و مکار و در عین حال متحد و متمرکز است. برای مقابله و بازی و مبارزه با این دشمن ما باید با عقل و تجربه و هوش و نبوغ تورکی و آزربایجانی خودمان بازی و مبارزه کنیم «بازی در زمین دشمن بس است» پس باید و باید و باید طبق آنچه که امیر مردانی متفکر و تئوریسین مبارز و استراتژیست باسواد و نخبۀ ملت تورک آزربایجان و کل ایران در این سخنرانی تاریخی اش در «رادیو هارای» گفت استراتژی خودمان را از اساس عوض کنیم و باید استراتژی «حمله» را پیش بگیریم. «دفاع» بس است، با توجه به حجم «عظیم بیداری شعور ملی تورکی» که خوشبختانه با تلاشهای بی وقفه و بی امان و شبانه روزی و پیگیر دهها سالۀ همۀ ما متفکران تئوریسین استراتژیست مبارز با فاشیسم راسیست ضد بشر فارس ایجاد شده است، حالا وقت «حمله» است. این استراتژی بی نظیر «حمله» نیاز به توضیح دارد: «حمله» لزوماً به معنی این نیست که تفنگ و ساطور و قمه و شمشیر برداریم و دشمن بکشیم. نه این نیست. این کار پان ایرانیستها و پانفارسها و برادران آیینی صلیبی روس- ارمنی- چینی- یونانی- انگلیسی شان در کل تاریخ پلیدشان بوده و هست: کشتن انسانهای بی دفاع و بی سلاح تورک اعم از جنین و نوزاد و بچه و دختر و پسر و کودک و نوجوان و بعد ادعای «مظلومیت کردن»!!! «حمله» یعنی این که درست قدم بردایم و «حقایق» را ببینیم و «حقایق» را بگوییم و بر اساس حقایق راهکارها و استراتژیها و برنامه هایمان را پی بریزیم: 80 درصد استانهای جعلی تهران (که در اصل «توران» بوده و هست و اسم حقیقی و اصیل و تاریخی که مؤسسش آقا محمدخان قاجار تورکچو روی آن گذاشت همین بوده و هست) اکثریت استانها و شهرهای البرز، کرج، قوم، استان مرکزی، قزوین، همدان، گیلان، کردستان و کرمانشاه تورک آزربایجانی و بومی هستند. کرج، قوم، استان مرکزی، قزوین، همدان، گیلان، کردستان و کرمانشاه مال ما تورکان آزربایجان بوده و هست. کل استانهای جعلی تهران، البرز، قوم، مرکزی، همدان و قزوین مال ما ملت تورک آزربایجان بوده و هست؛ حداقل نصف جمعیت استان جعلی کردستان تورک آزربایجان و بیجار، قروه، سینان دیز و قسمتهای مهمی از کردستان جعلی خاک تاریخی آزربایجان است. سینان دیز (سنندج جعلی) از قرنها پیش مسکن تورکان آزربایجان بوده و امروز هم با وجود این که دو حاکمیت ضد تورک پهلوی و جمهوری اسلامی سعی در کوچاندن کورتها به آنجا و تغییر نام و بافت جمعیتی این شهر و شهرهای دیگر استان جعلی کردستان از تورک و به کورت کرده اند، باز هم نفوس تورکان با کورتها برابری می کند. سونقور و تمامی قسمتهای شرق استان جعلی کرمانشاه مال ما ملت تورک آزربایجان بوده و هست، نصف استان گیلان (در اصل گیله وان تورکی) از آستارا تا بندر انزلی و بندر انزلی تا تا خود شهر رشت و حتی نصف شهر رشت مال ملت تورک آزربایجان بوده و هست، پس چرا باید از 20 میلیون انسان ساکن در این استانهای چشم بپوشیم و از پتانسیل عظیم و ارزشمند و بلکه کاملاً «حیاتی» و استراتژیک این 20 میلیون تورک آزربایجانی برای پیروزی حرکت مقدس ملی ملت تورک در مقابل فاشیسم راسیست تا به دندان مسلح فارس- کورت بهره نبریم؟ کدام ذهن علیل و کوته بین و بلکه ابله و احمقی از این پتانسیل عظیم به بهانه رئال بودن، «واقعیت گرایی» (کدام واقعیت گرایی واقعیت و حقیقت که درست عکس این است) و امثال این مزخرفات عوام فریبانه دست می کشد و 20 میلیون انسان تورک را با تمام خانه هایی که «سند رسمی» دارند و برای خریدن آن خانه ها زجر کشیده، عرق ریخته با دستان پینه بسته کارگری کرده و زحمت و زجر کشیده اند و عرق ریخته و سالها کار کرده و پول آنها را درآورده و داده اند و خانه برای خودشان و زن و فرزندانشان خریده اند، با حماقت دو دستی تقدیم فاشیسم راسیست فارس می کند؟ رئال بودن و واقع بین بودن یعنی این: 20 میلیون انسان تورک آزربایجانی در خارج از استانهای جعلی آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و زنجان سا کن هستند و برای این سکونت «بها» یش را پراخته اند و در «اکثریت مطلق» یا «اکثریت نسبی» هم هستند. این که من روی «سند رسمی» تأکید می کنم دلیل دارم: در قوانین بین المللی، سازمان ملل و کل قوانین حقوقی دنیا «داشتن سند رسمی یک ملک» نشان دهنده «مالکیت» آن است. خوشبختانه ملت تورک آزربایجان در همه شهرها و استانهای تهران، البرز، قوم، مرکزی، همدان، گیلان، کردستان، کرمانشاه و قزوین دارای «اسناد مالکیت رسمی» هستند و «مالک» آن شهرها و روستاها به شمار می روند. ما سالها قبل به تورکهای ساکن در این استانهای جعلی سفارش اکید کرده و گفته ایم و هنوز هم می گوییم: در فردای تجزیۀ ایران اهریمن زده اگر می خواهید جزو کشور پرافتخار تورک آزربایجان باشید باید اسناد خانه تان و مغازه تان «رسمی محضری» و «سربدار محضری» باشد نه «قولنامه» و «بنچاق» و «سر قفلی» و امثالهم: فقط «رسمی سربدار» و «رسمی جدید» فقط همین. بارها نوشته ایم و به جهات اهمیت بی حد و اندازه موضوع و افشاگری و بیدارگری بیشتر باز هم می نویسیم که « آنچه سازمان ملل و نهادها و سازمانهای بین المللی به عنوان مدرک و دلیل حقوقی برای اثبات ماکلیت ملک و خانه و باغ و غیره قبول می کنند نه مراجعه به تاریخ و رو کردن عکسها و کتابها و مدارک تاریخی، بلکه پیش رو گذاشتن اسناد مالکیت رسمی و حقوقی است. یعنی بحث مالکیت یا عدم مالکیت یک شهر بحثی تاریخی نیست که ما فلان کتاب و فلان عکس تاریخی را برای مالکیت شهرهایمان رو کنیم و ارائه دهیم، بلکه دقیقا بحثی حقوقی است و هر کسی که سند رسمی محضری خانه، ملک، باغ، مغازه و املاک و مستغلات دارد، هم او (چه تورک باشد چه تورک چه فارس) صاحب ان ملک محسوب می شود. پس وقتی در اورمو کروها بتوانند خانه ها و املاک و مستغلات بیشتری بخرند و به نام خودشان سند رسمی محضری بزنند، «بازی را برده اند و شهر را تصرف کرده اند» و این خطرناکترین بعد این قضیه است. ما که آن قدر از این حرفها زده ایم که زبانمان مو درآورده است و به وقول مختار ابراهیمی، فعال حرکت ملی آزربایجان، به آستانه دق مرگ شدن و سکته قلبی و مغزی و جوانمرگ شدن رسیده ایم؛ ولی چه فایده انسانهای عادی ملتمان باید از نظر شعور ملی تورکی آزربایجانی بیدار شوند و خاک و شرف و ناموس حقیقی خود را به پولهای کثیف و حرام کاغذی فاشیستهای تروریست اشغالگر و توسعه طلب کورد نفروشند. بیدار شوند و ببینند که در کازرون فارسها به خاطر زیاده خواهی فاشیستی پانفارسیستی ضد تورک و ضد لور در مقابل حق خواهی تورکان قاشقای و لورهای بختیاری چه قیام بزرگی راه انداختند و امام جمعه کازرون را ترور کردند».
لطفا خوانندگان دلسوز تورک آزربایجانی این سفارش و تأکید مرا به کل تورکهای ایران و در کل ایران برساند چون خیلی زود در آینده ای نزدیک به حرف ما خواهندرسی،د باشد که دیر نشود. چون فاشیستهای فارس و تروریستهای کورت که ما می شناسیم به احدی از تورکها در استانهای یادشده رحم نخواهند کرد پس یک بار برای همیشه باید بدانیم: فاشیستهای راسیست فارس «دشمن» ما «تورکها» هستند و از دشمن، دشمن مال و جان و وطن و خاک و ناموس انتظار «هر کاری» تکرار و تأکید می کنم «هر خیانتی»، «هر خباثتی»، «هر رذالتی» و «هر جنایتی» باید داشته باشیم تا نسل کشیهای مخوف دویست سال اخیر که تقریباً هر سی سال به سر انسانهای مظلوم ملت تورک ما آمده است، برای ملت تورک ما دیگر هرگز و هرگز و هرگز تکرار نشود. کل کوششهای من و امثال من، کل این جانفاشانی و رنج و درد کشیدنها و کوشششهای شبانه روزی که خواب و آرام و زندگی را از من مبارز گرفته و روز و شب یک تنه می نویسم و فکر می کنم و باز هم می نویسم به خاطر دفاع از انسانهای مظلوم تورک است و تلاشهایی مقدس و انسانی و انسان دوستانه یک انسان تورک آزربایجانی باوجدان و متعهد و مسئول است برای نجات جان میلیونها انسان تورک اسیر در چنگال فاشیسم راسیست فارس.
تاریخ دویست ساله آزربایجان و کل ایران شاهد بارها بارها و بارها خیانت و خباثت و جنایت و رذالت دشمنان متحد فاشیست راسیست ضد تورک ما تورکها بوده و هست. پس بهوش بهوش بهوش بهوش «از همین لحظه انسانهای ملت تورک خودمان را بدون هیچ وقفه ای بیدار و نسبت به دشمن خونخوار و توطئه هایش آگاه و برای آزادی و استقلال آماده کنیم» فردا بس دیر است. پس راهکار ما برای مبارزه مقدس با فاشیستهای راسیست فارس- کورت که «راهکار و نقشۀ راه» برای نسل کشی فیزیکی، سیاسی، زبانی و فرهنگی ملت تورک آزربایجان در چهار شهر «تبریز»، «اردبیل»، «اورمو» و «زنگان» می کشند و «غیرمستقیم» و «زیرکانه» و «رندانه» و «برنامه ریزی شده» و «کارشده در اتاقهای تاریک و مخوف پان ایرانیستهای جمهوری اسلامی ایران و پان ایرانیستهای متحد به ظاهرا اوپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران» چنین به اذهان انسانهای ملت تورک و غیرتورک ایران حقنه می کنند که «آزربایجان، یعنی تبریز و اردبیل و اورمو و زنگان» این است:
1.کل استان و شهر تهران خاک تاریخی آزربایجان است و بیش از 80 درصد کل جمعیت استان جعلی تهران را تورکهای بومی و آزربایجانی تشکیل می دهند و میلیونها تورک آزربایجانی صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
2. کل استان جعلی البرز (کرج) مال آزربایجان است، چرا که بیش از 90 درصد جمعیت این استان جعلی تورکهای آزربایجانی و بومی هستند و میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
3. کل استان قوم (قم جعلی) مال آزربایجان است و بیش از 80 درصد ساکنان این استان جعلی انسانهای ملت تورک هستند و میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
4. کل استان جعلی قزوین مال آزربایجان است و بیش از 80 درصد ساکنان این استان جعلی انسانهای ملت تورک هستند و میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
5. کل استان همدان («آگ باتان» یا «آی باتان» تاریخی پایتخت قوم تورک کهن ماد از نیاکان قدیم ملت تورک آزربایجان) مال آزربایجان است و بیش از 80 درصد ساکنان این استان جعلی انسانهای ملت تورک هستند و میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
6. کل استان جعلی «مرکزی» مال آزربایجان است و بیش از 80 درصد ساکنان این استان جعلی، به خصوص ساکنین شهرها و روستاهای اراک، ساوه، فراهان و غیره انسانهای ملت تورک اعم از شاهسون و غیر شاهسون هستند و میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
7. بیش از 60 درصد خاک استان گیلان (در اصل گیله وان تورکی) خاک تاریخی آزربایجان است. از آستارا تا خود شهر رشت و حتی بعد از رشت هم انسانهای ملت تورک تا مازندان و تورکمن یوردو) ساکن هستند. میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
8. کل استان جعلی «کردستان» همان گونه که گفتیم مال ما تورکان آزربایجان و جزو خاک تاریخی آزربایجان است بیجار، قروه سینان دیز (دیز در زبان قدرتمند و کهن تورکی علاوه بر «زانو» به معنی «قلعه» و «دژ» است. به قول محمود کاشغری در دیوان لغات الترک فارسها «دیز» را از زبان تورکان دزدیده و «دژ» را ساخته و مسوم کرده اند). سنندج صورت جعلی سینان دیز تورکی است. هم اکنون با وجود صد سال تورک ستیزی دو حاکمیت خائن خبیث جانی پالانی و جمهوری شیطانی جمعیت تورک استان جعلی کردستان با جمعیت کورت برابری می کند. پس کردستان مال ما تورکان آزربایجان است و میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
9. کل استان جعلی کرمانشاه از قدیم متعلق به آزربایجان و ملت تورک آزربایجان است شرق این استان جعلی، یعنی سونقور و مناطق اطراف آن؛ هم اکنون با وجود صد سال تورک ستیزی دو حاکمیت خائن خبیث جانی پالانی و جمهوری شیطانی جمعیت تورک استان جعلی کرمانشاه تورک هستند و جمعیت تورک آزربایجانی با جمعیت کورت برابری می کند. میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
10. کل شمال استان جعلی «اصفهان» (فریدون، نجف آباد و کل شهرها و روستاهای شمال اصفهان) تورک نشین و متعلق به ملت تورک آزربایجان هستند. بیشتر جمعیت اصفهان تورکان قاشقای و غیره هستند و میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
11. کل شمال استان جعلی «سمنان» به تمامی تورک نشین هستند و هزاران روستای اصیل تورک نشین در شمال این استان جعلی هست که حتی امروز با وجود صد سال تورک ستیزی دو حاکمیت خائن خبیث جانی پالانی و جمهوری شیطانی هنوز تورک بودن خودشان را حفظ کرده اند. میلیونها تورک صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
12. کل استان جعلی گلستان از قدیم الایام مسکن تورکمنها و تورکهای قاجار و افشار و دیگر طوایف تورک بوده و هست . فارسهای زابلی (سیستانی) و بلوچها و فارسهای دیگر به عنوان «مهمان» در این استان جعلی ساکن هستند و به شرط رعایت اصول و موازین مهمان بودن همان طور که تا حالا زیسته اند می توانند در کنار تورکنها و تورکها زندگی مسالمت آمیز کنند. زبان مادری و کل حقوق بشرشان توسط ما ملت تورک برای خودشان رایج و مراعات خواهدشد، ولی اگر بخواهند به دمدمه و وسوسه شوم پان ایرانیستها و پانفارسهای فاشیست راسیست ضد تورکمن و ضد تورک تحریک شوند و هوای نسل کشی تورکمنها و تورکها به سرشان بزند، ملت غیور و تاریخساز و قهرمان تورکمن و تورک متحداً از جان و مال و خاک و سرزمین مادری و زبان مادری خودشان تا آخرین نفس و آخرین قطرۀ خون دفاع خواهند کرد و این حقشان است. میلیونها تورک- تورکمن صاحب میلیونها خانه در این استان هستند و «خانه مال صاحبخانه ای است و بس» و صاحبخانه که برای خانه اش «سند رسمی محضری دارد»، با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
13. کل قسمتهای شمالی و مرکزی «خوراسان بزرگ» یعنی کل استانهای جعلی «خوراسان شمالی» و «خوراسان رضوی» همگی تورک نشین هستند و تورکمنها نیز در کنار تورکها هستند و در طول تاریخ تورکان افشار و دیگر طوایف تورک و انبوه تورکان مهاجر آزربایجان و نیز تورکمنها در این استانها بوده و هنوز هم با وجود صد سال تورک ستیزی دو حاکمیت خائن خبیث جانی پالانی و جمهوری شیطانی جمعیت تورک استانهای خوراسان شمالی و مرکزی از جمعیت غیرتورک به رماتب بیشتر است. مشهد تا صد سال پیش شهری تورک نشین خالص بود. باری میلیونها تورکمن و تورک صاحب میلیونها خانه در این استانهای جعلی هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد.
14. قاشقای یورد، بیچاقچی یورد و در کل اتحادیه تورکان ساکن در جنوب ایران اهریمن زده، از جمله استان جعلی «فارس» و قسمتهای دیگری از استانهای جعلی «چهار محال و بختیاری» و «کهکیلویه و بویر احمد» و «بوشهر» و «کرمان» و غیره مسکن تاریخی تورکان غیور قاشقای، بیچاقچی، اینانلو، بهارلو، نفر، آغاجری، قره جری و... هست. قبلا در کتاب « خیانتهای رضاشاه پهلوی به ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران» خودمان:
لینک دانلود کتاب:
https://app.box.com/s/ifvsp11i6m0qcilmzoz8elucqr41yk60
لینک آدرس کتاب در سایت آذوح:
نوشتیم که استانهای ایران همگی «جعلی» هستند و با واقعیت جمعیتی تورکان مطابق نیستند در این کتابم نوشته ام که « خیانت، خباثت و جنایت بالاتر از این که به لرهای بختیاری، به دلیل خدمتشان به استعمار انگلیس و جنگیدن بر ضد تورکان قاشقای، آزربایجان و خوراسان، دو استان به نامهای چهارمحال و بختیاری و کهکیلویه و بویر احمد، علاوه بر استان لرستان داده شد، اما به ایل تورک قشقایی که به همراه ایلهای تورک اینانلو، بهارلو، نفر فارس، ایلات تورک آغاجری و قره جری کهکیلویه و بوجاقچی (بیچاقچی) کرمان و غیره یکی از بزرگترین اتحادیههای ایلی تورک در مرکز و جنوب ایران است، به مراتب از لرهای بختیاری دارای جمعیت زیادتر و وسعت خاک بیشتر بوده و هستند، به دلیل انگلیس ستیزی و مبارزه با دشمن بیگانۀ صلیبی هیچ استانی، هرچند کوچک داده نشد؟ هرچند مرکز اصلی این ایلات تورک مرکز و جنوب ایران اهریمن زده، استان جعلی فارس است، اما به دلیل زیادی جمعیت و وسعت اراضی و قلمرو در استانهای کهکیلویه وبویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، اصفهان، بوشهر و کرمان نیز ساکن اندو ما انسانهای ملت تورک در آزربایجان جنوبی نسبت به سرنوشت میلیونها تورک در استانهای جعلی مذکور به شدت حساسیم و به ملت تاجیک (قوم جعلی فارس) و ملتهای لور و عرب هشدار می دهیم که مراقب باشند به دمدمه و وسوسه پان ایرانیسم تعرضی به جان و مال و خاک و ناموس برادران و خواهران همخون ما نکنند وگرنه دوستی ما به پایان خواهدرسید. میلیونها تورک قاشقای، بیچاقچی، اینانلو، بهارلو، نفر فارس، ایلات تورک آغاجری و قره جری صاحب میلیونها خانه و هزاران هکتار زمین در استانهای جعلی فارس، کهکیلویه وبویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، اصفهان، بوشهر و کرمان هستند و «خانه مال صاحبخانه است و بس» و صاحبخانه با چنگ و دندان از خانه اش دفاع می کند و خواهدکرد. در همین کتابم نوشته ام که تنها راهکار انسانهای ملت تورک قاشقای- بیچاقچی این است که در شهرها، روستاها و مناطق خاصی «متمرکز شوند» مناطقی که از یک سو «چسبیده» به اراضی آزربایجان بزرگ (استانهای همدان، مرکزی و شمال اصفهان که تورک نشین و خاک تاریخی آزربایجان هستند) باشد و از سوی دیگر تا سواحل خلیج کنگر (خلیج فارس جعلی) امتداد یابد تا به کمک ما ملت تورک آزربایجان، تا راه برای رسیدنشان به آزادی و استقلال کامل از ایران اهریمنی فارسخور شده باز باشد. این راهکار من بود. باقی را خود دانند.
نوشته های من سر تا سر راهکار کاربردی هستند ولی دریغ از خوانندگان و به کارگیرندگان خوب
همین جا باید خاطرنشان کنم که من ساعات بسیاری را صرف مطالعه کتابها و مخصوصا مقالات فعالان حرکت ملی می کنم. برای نوشتن یک مقاله ام حداقل 20 مقاله دیگر را به دقت می خوانم و بعد تحلیل خودم را ارائه می دهم. برای نمونه من وقتی مقاله «حرکت ملی و فقدان مطالعات کاربردی» از خانم «سئودا صیامی» فعال حرکت ملی آزربایجان را به نشانی
خواندم و از یک طرف لذت بردم کی یکی هم پیدا شد که حرفها و افکار تکراری را باز تکرار نکرده است و از طرف دیگر تاسف خوردم که این خانم فعال حرکت ملی چرا بیشتر مطالعه نکرده است. خیلی از فعالان حرکت ملی آزربایجان در 20 سال اخیر مطالعات کاربردی داشته اند و راهکارهای ارزنده و نو و قابل اجرایی برای حرکت ملی آزربایجان پیش پای ملت تورک آزربایجان و کل ایران گذاشته اند. برای نمونه متناسب با موضوع محوری همین مقاله، که فاشیسم فارس می خواهد فکر و ذهن ما فعالان ملی در چهار استان باقی بماند و از آزربایجان حقیقی و واقعی و بزرگ چشم بپوشیم، مقالات ارزنده ای توسط فعالان حرکت ملی نوشته شده است که نمونه اش مقاله «در تبریز خطا نکنیم» از «شامیل چچنی» فعال ارزنده و متفکر حرکت ملی آزربایجان است:
http://www.araznews.org/fa/?p=43812
خوب، خانم صیامی می تواند این مقاله را به دقت مطالعه کند. این مقاله یک مطالعه کاربردی تمام عیار است و نویسنده استراتژیست، تئوریسین مقاله به فعالان حرکت ملی آزربایجان توصیه می کند که دشمن می کوشد ما را به «بازی در زمین خودمان» (که در مقاله منظورش شهر تبریز است) بکشاند در حالی که حرکت ملی آزربایجان در سالهای نه چندان دور در تهران، رشت (گیلان) و تمامی شهرهای آزربایجان جنوبی و کل ایران (که به نظر نویسنده «زمین دشمن» است ولی به نظر من همگی زمین «خودمان» است)، «بازی» می کرد و دشمن را به دفاع و عکس العمل وامی داشت.
مقاله ارزنده دیگر این مقاله از «ارسلان قاشقای» است که ار هر حیث مقاله ای ارزنده و کاربردی و استراتژیک است: «ضرورت اتحاد اقلیم قشقایی با آذربایجان کبیر» که در آن یک فعال صادق و باسواد و دقیق و متعهد و دلسوز تورک قاشقای آشکارا پیشنهاد داده است که «گر رهبران آذربایجان کبیر اراده کنند و ندای اتحاد ملت تورک قشقایی (با ملت تورک آزربایجان) را بپذیرند، خیلی آسان این دو اقلیم تورک و مسلمان (تورک آزربایجان و تورک قاشقای) یکی میشوند و نقشه این کشور جدید تورک، از قفقاز تا خلیج فارس (کنگر کورفوزی) کشیده میشود»:
خوب، منتقدانی مثل خانم صیامی باید جواب دهند که کدام یک از رهبران و فعالان مطرح حرکت ملی آزربایجان (به جز من، اوجالان ساوالان) این افکار و ایده های نو و ارزنده و استراتژیک و دلسوزانه را از امثال ارسلان قاشقای جدی گرفتند و دنباله کار را با نوشتن دهها مقاله و کتاب دیگر پیگیری کردند. واقعا هیچگدام! آیا این به معنی ضعف در رهبری و استراتژی پایه حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران نیست؟ در شرایطی که می توانیم نه تنها قاشقای یورد را با آزربایجان کبیر متحد کنیم بلکه با گفتگو و رایزنی با بزرگان ملل گیلک و مازنی و پیوستن آزربایجان کبیر از طریق استانهای گیلان و مازندران و سمنان، به استانهای جعلی گلستان (تورکمن یوردو) به شمال خوراسان (افشار یوردو) چرا این کار را نمی کنیم. راستی عامل این همه ضعف و تعلل و کوته بینی و محلی گرایی و شهر پرستی و طایفه پرستی ما چیست؟
چه کسی می گوید که در حرکت ملی آزربایجان ایده های نوین قابل اجرا و مطالعات کاربردی صورت نگرفته است؟ خود من با قاطعیت تمام می گویم که افکار و اندیشه های شخص من در سطح بسیار وسیع تر و عمیق تر از نوشته های جناب شامیل چچنی، فعال ارزنده و استراتژیست حرکت ملی آزربایجان بر همدان، قزوین، تهران، کرج، رشت، اراک، سنندج و در کل به آزربایجان بزرگ متمرکز بوده و هست. سالهاست که من به عنوان یک متفکر استراتژیست آزربایجانی در مقالات پرتعداد و کتابهایم می نویسم که تجربه تاریخی ما در انقلاب مشروطه و در نهضتهای آزادیبخش خیابانی، پیشه وری (حکومت ملی آزربایجان)، حزب خلق مسلمان و غیره نشان داده است که کانون قدرت، توطئه و هژمونی فاشیسم فارس (تا کنون) «تهران» است و متاسفانه ستارخان، خیابانی و مخصوصا پیشه وری در این مورد دچار اشتباهات استراتژیک مهلک شدند و هزاران فعال حرکت ملی آزربایجان را به کشتن دادند. قاعده در طول تاریخ چنین بوده است: در هنگام ضعف حاکمیت پانفارس و یا تعویض سران حاکمیت پانفارس به دست اربابان صلیبی شان، فرصت و فضایی ارزنده و بی نظیر برای قیام ملی ملت تورک آزربایجان و ملتهای غیرفارس فراهم می آید. اشتباه بزرگ استراتژیکی سردمداران حرکت ملی آزربایجان تا کنون این است که بدون این که کل نیروهایش را متحد و متمرکز کند و از شر تهران (شهری اساسا تورک آزربایجانی نشین ولی معدن و مرکز قدرت و هژمونی فاشیسم فارس ایران) خلاص شوند، تند و سریع و شتابزده در تبریز حکومت ملی تشکیل می دهند. خوب، فاشیستهای پانفارس تهران چه می کنند؟ سعی می کنند در ظاهر با حربه مذاکره و گفت و گو وعده و وعید وارد شود و وعده های توخالی زیادی بدهند و در پشت صحنه قوای شیطانی خود را تجدید کنند و با قدرتهای صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان جهان وارد گفتگوهای محرمانه سیاسی شوند و به آنها نیز وعده های طلایی و ارزنده بدهد و وقتی به قدر کافی دستشان با سلاحها، هواپیماها و تسلیحات پر شد، لشکر جرار تهران (بخوانید لشکر پانفارسهای ایران)، که البته خیلیهایشان تورکان مانقورت هستند به سوی تبریز حرکت می کنند و با همکاری و همیاری مانقورها هزاران انسان مبارز آزادیخواه و استقلال طلب تورک آزربایجانی را به خاک و خون می کشند و چون به خوبی می دانند که بزرگترین ملت ایران ملت تورک آزربایجان است و ملتهای غیرفارس دیگر ایران به هیچ وجه به تنهایی و حتی با اتحاد کامل با هم زورشان به فاشیسم راسیست متحد فارس نمی رسد، سرکوب حرکت ملی آزربایجان دوام آن حاکمیت فاشیستی فارس پرست را هرچند ضد انسانی باشد، تضمین می کند. البته این نکته را هم باید بدانیم که فاشیسم فارس درست بعد از قیام تاریخی خرداد 1385 شمسی/ 2006 میلادی و به خاطر این که به این واقعیت به خوبی واقف بوده و هست که اکثریت مطلق جمعیت تهران تورک آزربایجانی بوده و هست، به خاطر ترس و واهمه از بیداری شعور ملی در میلیونها تورک آزربایجانی ساکن در تهران و کرج و قوم طرح انتقال پایتخت سیاسی ایران را از تهران به اصفهان در سال 1397 شمسی/ 2008 میلادی در دستور کار قرار داد:
پس بعید نیست که هرچه اوضاع برای فاشیسم فارس به سردمداری جمهوری اسلامی ایران وخیم تر و خطر سقوط فاشیسم فارس جدی تر باشد فاشیسم فارس مرکز قدرت خود را از تهران به اصفهان منتقل کند، که باز هم فرقی به حال ما نمی کند: باید این بار با تمام قوا بعد از تهران به اصفهان حمله کنیم. وگرنه باز هم امکان سازماندهی و تجدید قوای فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد انسان هست. به فاشیسم فارس نباید هرگز امان نفس کشیدن و تجدید قوا داد. پس باید بیدار و هوشیار باشیم و برنامه ها و استراتژیهای منعطف و دقیقی را پیگیری کنیم.
بر این اساس ما باید از تاریخ درس بگیریم؛ یعنی نه فقط تاریخ را بخوانیم و عبرت بگیریم؛ بلکه دقیقا در سیاستها، تاکتیکها و استراتژیهای خود تجدید نظر کنیم و بازی را بالکل با سیاست، تاکتیک و استراتژی دیگر و موثرتری پیش ببریم. به صورتی که پیروزی نهایی ما قطعی و سریع باشد. بر این اساس از بزرگترین سهوها و اشتباهات تاریخی پیشه وری کبیر ما این بود که اولا آزربایجان بزرگ تاریخی را نمی شناخت و فکر می کرد آزربایجان یعنی تبریز و اردبیل و و اورمو و آستارا و هشتپر و رضوان شهر و انزلی و حتی از زنگان نیز نیروهایش را پس کشید؛ ثانیا خوش بین به گفتگو با فاشیسم راسیست فارس و کمک سازمان ملل متحد و قدرتهای بزرگ جهانی بود و دقیقا با این اشتباهات مهلک استراتژیک بود که وقتی هفتاد هزار نفر فدایی تورک غیور مبارز جان بر کف آزربایجانی در اختیار و تحت فرمان داشت، و ارتش فاشیسم فارس فقط سی هزار مبارز مسلح داشت، به تهران حمله نکرد و کانون فاشیسم فارس را منهدم و تهران را تسخیر و فاشیستهای متشکل و متحد فارس را نابود نکرد و آن قدر به بهانه گفتگو تعلل کرد که دیگر کار از کار گذشته بود. ما انسانهای ملت صادق و یک روی تورک در طول تاریخ همواره میدان مذاکره و گفتگو را به فاشیسم راسیست هزارچهره و نیرنگ باز و هزارچهره پانفارس باخته ایم. این حقیقتی انکارناپیر است. پس این بار دیگر « مذاکره و گفتگو لازم نیست»: ادامه بیدار کردن تمامی انسانهای تورک آزربایجانی ساکن در تهران، کرج و قوم و کل ایران و دادن و دمیدن شعور ملی و روح ملی تورکی آزربایجانی به آنها و سپس در صورت لزوم آمدن برق آسای کل ملت تورک به میدان مبارزه نظامی و «جنگ بزرگ و اهریمن کش ضد نژادپرستی فاشیستی پانفارس» لازم است: جنگی صاعقه وار و ویرانگر پی و پایه و اساس و بنیاد فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزبایجان پانفارس.
دهها و صدها بار گفته ام و نوشته ام و باز هم می گویم و می نویسم و اگر لازم است هزار بار یا هزاران بار هم خواهم گفت و خواهم نوشت که تنها راه پیروزی حرکت مقدس آزادیخواهانه انسان دوستانه ضد فاشیسم راسیست پانفارس و استقلال طلبانه ملی آزربایجان این است: تسخیر تهران (و اصفهان در صورت لزوم). دشمن با مهندسی فکری و اقدامات مهندسی شده ای مثل خشکاندن دریاچه نمک اورمو، کوردبازی و رقص کوردی و تاوریژبازی در تبریز و صدها توطئه و برنامه کاملا کارشده، مطالعه شده در مراکز تحقیقات استراتژیک و کاربردی به عمد می خواهد که ما در تبریز (و اردبیل و اورمو و زنگان) متوقف کند و کاری می کند که مهار حرکت ملی آزربایجان (در صورت عکس العملی بودن که متاسفانه با عدم درک و رهبری درست سردمداران حرکت ملی آزربایجان تا کنون همین گونه هم هست) کاری می کند که ما فقط و فقط و فقط به تبریز (مخصوصا تبریز)، اورمو، اردبیل و زنگان متمرکز شویم و کاری می کند به مانند زمان ستارخان فقط در تبریز «سنگر» بگیریم و به فکر تسخیر تهران و اصفهان و نابود کردن فاشیسم راسیست فارس نیفتیم. به راستی سوال مهمی دارم: آخر ما رهبران و سردمداران حرکت ملی آزربایجان را چه شده است که در ذهنیت و فکر خود تجدید و نوسازی و استراتژیهای خود را موثرتر و قدرتمندتر و کاربردی تر نمی کنیم؟ چرا با ساز دشمن می رقصیم و حرکت ملی آزربایجان را در تهران، کرج، قزوین، قوم (قم جعلی)، همدان، اراک، سنندج ساوه، رشت، شمال اصفهان و کل ایران به شدت تقویت نمی کنیم؟
امروز با وجود بیش از 8 میلیون انسان تورک آزربایجانی فقط در تهران که خیلیهایشان از نظر شعور ملی بیدار و هشیار شده اند، بهترین فرصت در اختیار ما و ملت تورک ما هست. فرصتی که شاید ده یا بیست سال دیگر هرگز به چنگمان نمی افتد. استراتژی کاربردی پیشنهادی من این است: متشکل شدن به صورت شبکه های خاندانی (خانوادگی) بر اساس نامهای خانوادگی هر خاندان تورک. ابتدا هر خاندان تورک آزربایجانی (با نام خانوادگی مشخص)، ساکن در تهران، کرج، قزوین، قوم (قم جعلی)، همدان، اراک، سنندج ساوه، رشت، شمال اصفهان و قاشقای یوردو، افشار یوردو خوراسان یوردو و تورکان و تورکمنان انبوه ساکن در استان جعلی گلستان و همه یوردها و ائلهای تورک خلاصه کل شهرهای تورک نشین و آزربایجانی نشین کل ایران تشکل کوچک مخصوص خود را با رهبری و مرکزیت یک شخص، اغلب باسوادترین و آگاهترین و مبارزترین شخص هر نام خانوادگی (خاندان)، تشکیل می دهد؛ مثلا «احمدی لر قوروپو» (گروه احمدیها) که شامل کل خانواده هایی ساکن در یک شهر می شود که نام خانوادگی ایشان «احمدی» است. این تشکلهای کوچک خاندانی باید در کل شهر خاص آزربایجانی مثل تهران، کرج، قوم، قزوین، همدان، رشت و غیره ساخته شوند. بعد این گروههای خانوادگی به صورت شبکه ای وابسته به یک یا چند مرکز در سطح شهر بشوند و بعد در سطح بالاتر آن چند تشکل به تشکلهای بالاتر وابسته شوند به طوری که اگر دستور تظاهرات دادند کل خاندانها به صورت شبکه ای اطاعت کنند و به صحنه بیایند.
بله خانم صیامی باید بداند که همین مطالعات کاربردی سالهاست ذهن ما را نیز به خودش منعطف و مشغول کرده است. در حرکت ملی آزربایجان مقالات و کتابهای «تئوریک دفاعی» فراوان نوشته شده اند ولی تعداد «مطالعات کاربردی بر اساس تهاجم و حمله» به قصد پیدا کردن بهترین، ساده ترین و موثرترین تاکتیکها و استراتژیهای عملی و کاربردی برای پیروزی هر چه آسان تر و سریع تر کمتر نوشته شده است. نه این که نیست. کم است. نمونه اش نوشته های شخص من، اوجالان ساوالان است که در سایت آذوح نشر شده و می شوند. ولی چه کنیم که در حرکت ملی نه تنها نویسنده استراتژیست کم داریم، خواننده خوب هم کم داریم. یادمان باشد که قدر نخبگان و دانشگاهیان نویسنده حرکت ملی آزربایجان را باید خیلی خیلی خیلی بیشتر از آنچه امروز می دانیم، بدانیم. بدون آن که در حرکت ملی قدرت مهیب و ارزشمند عوام را منکر شویم باید تذکر اکید دهیم که حرکت ملی ما اگر به «وسوسه عوام گرایی و عوام زدگی» دچار شود، قطعا دچار شکست می شود. البته پتانسیل همین عوام پرستی و نخبه ستیزی نیز متاسفانه در برخی از سردمداران حرکت ملی آزربایجان وجود دارد. یادم به 9 سال پیش افتاد که اولین مقالاتم را به یک فعال مطرح حرکت ملی نشان دادم و او بعد از این که قدری نوشته هایم را که با صرف وقت و خون دل نوشته بودم، تورّق و ورانداز کرد، سرش را بالا آورد و به من گفت: اگر یک اسپری رنگ می گرفتی و شبها دیوارهای شهر را با شعارهای ملی می نوشتی یا اعلامیه چاپ می کردی و شبانه و به صورت مخفی در سطح شهر پخش می کردی، از این همه نوشته در فضای مجازی بهتر بود!!! من گفتم من با این مدرک دانشگاهی بروم و سن و سال و فکر و سواد و فکر هرچند گاهی مجبور شده ام همین کارها را هم بکنم، ولی آیا در سطح شهر ده تا جوان و نوجوان پیدا نمی شود که این کار را بکند؟ گفتم وظیفه یک روشنگر باسواد حرکت ملی آزربایجان تولید تفکر و تولید بازی و طراحی زمین و زمینه بازی (مبارزه) است نه این که خودش وارد میدان شود و بازی کند. آن موقع چه فرق هست بین من و یک فرد بی سواد؟ یادم می آید در همان گفتگو از من درباره فعالان حرکت ملی در یکی از شهرها پرسید من هم طبق معمول از دارندگان مدرک دکتری و فوق لیسانس و باسوادها و سرشناسهای حرکت ملی در ان شهر، شاعران و نویسندگان و معلمان باسواد شروع کردم و به ترتیب آمدم تا به یک «بنای بی سواد» رسیدم. همان جا همان فعال مطرح حرکت ملی گفت «دایان! هه! باخ بو منیم دردیمه دَیَر»!!! یعنی که آن همه فعال نخبه دانشگاهی و باسواد به درد حضرت ایشان نمی خورد و فقط فعالان بی سواد بنا و کارگر و امثالهم به درد ایشان و باند و گروه ایشان می خورد! گفتم «آخر آن بنایی که گفتم آن قدر به شخص من اعتقاد و از من حرف شنوی دارد که به خاطر من یک بار از تراس پایین پرید»! پیداست که من قصد کوچک شماری فعالان بی سواد یا کم سواد کارگر حرکت ملی را ندارم، ولی به عنوان یک فعال دلسوز حرکت ملی آزربایجان باید تاکید کنم چنین اشخاص نخبه ستیز و باسوادستیز «هم» به عنوان سردمدار حرکت ملی هستند که گاه مستقیم یا غیرمستقیم ادعای رهبری حرکت را هم می کنند غافل از این که اگر مثلا «ابوالفضل ائلچی بی» کبیر به رهبری حرکت ملی آزربایجان در شمال آزربایجان بزرگ رسید، ایشان نه تنها تحصیلات دانشگاهی داشت و یک استاد دانشگاه بود (هرچند فاشیسم روس حق تدریسش را از دانشگاه باکو گرفت)، بلکه سالهای سال مطالعه کرده و عرق ریخته و کتب و مقاله نوشته بود. سید جعفر پیشه وری بی شک باسوادترین و شاخص ترین شخص سیاسی نه تنها آزربایجان بلکه کل ایران در زمان خودش بود و به قول ایواز طاها او را می شود فقط و فقط با محمدامین رسولزاده مقایسه کرد. محمدامین رسولزاده نیز دیگر نیازی به هیچ معرفی ندارد: ایشان بدون هیچ شک وتردیدی باسوادترین و نخبه ترین شخص نه تنها دو آزربایجان بود بلکه در کل ایران و کل منطقه هیچ نظیری برایش وجود نداشت. نگرش عوام گرا و بی سواد پرور سبب خطر مهلک «نخبه ستیزی» و «باسوادستیزی» در حرکت ملی می شود و سبب می شود که ارزش فضای مجازی و اینترنت و ارائه فکر و اندیشه و علم و مطالعه و دانشگاه و دانشجو و جنبش عظیم و موثر دانشجویی به هیچ گرفته شود. در حالی که اگر مغزها و اذهان انسانهای ملت تورک آزربایجان از نظر تئوریک مجهز نشود و با نگرشی خودخواهانه و ضد نخبه از حرکت ملی آزربایجان نخبه زدایی شود، بی گمان شکست حرکت حتمی است. آری! ما سالیان سال است می نویسم. شما خواننده آگاه و دلسوز نشانمان بدهید که «دنباله افکار و ایده های ارزنده و کاربردی ما را می گیرید» و موج جدیدی ایجاد می کنید. برای شخصی مثل من هیچ چیز دلچسب تر از این نیست که افکار و اندیشه ها و استراتژیهای من جدی گرفته شوند؛ نقد و بررسی شوند؛ حتی به چالش کشیده شوند. وگرنه واقعا اگر قرار باشد خودم بنویسم و چند نفر بخوانند و به به و چه چه کنند که کار مقدسمان پیش نمی رود. تمام مقالات و نوشته های طولانی و مفصل و کتابهای مفصل من شاهدند که من، اوجالان ساوالان، به تنهایی در این 15 سال کارِ دهها و بلکه صدها کارشناس مراکز مطالعات کاربردی و استراتژیک را برای حرکت ملی آزربایجان انجام داده ام. کسانی که در کار نوشتن و نویسندگی هستند با مطالعه حجم و کیفیت کارهای ارزشمند من به ضرس قاطع نظر می دهند که نوشتن این حجم مطلب تخصصی و دقیق چه اندازه وقت و انرژی و سرمایه فکری و مغز و اندیشه و توان لازم دارد ولی وقتی متاسفانه ما نویسندگان این ملت بزرگ با عده ای جوان کامنت خوان و مقالات دو پاراگرافی خوان طرف هستیم ما نویسندگان متفکر چه کنیم؟ مگر ما باید ناز خوانندگانمان را هم بکشیم که «قادانی آلیم؛ باشینا دؤنوم؛ گل بو مقاله لری و کیتابلاری اوخو»!!! نه، هزار بار نه، وظیفه متفکر نویسنده این نیست. کسی که جوشش فکری و ذهنی دارد باید فقط بدون هیچگونه خودسانسوری فقط و فقط و فقط فکر کند و بنویسد، ملت بیدار و آگاه و دردمند باید خوانندگان چنین نویسنده ای را فراهم کند. آری، در شرایط فوق حساسی که هم اکنون ما به سر می بریم، آرا و افکار تمام فعالان مطرح و صاحب فکر و صاحب نظر حرکت ملی آزربایجان که تعدادشان به نسبت جمعیت چندین ده میلیونی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، بدبختانه «خیلی کم» است، باید جدی گرفته شوند؛ پیگیری شوند؛ مورد نقد و بررسی و چالش قرار داده شوند و مهم تر از آن باید همواره «تکرار» شوند، تا به مخرج مشترک بهترین، موثرترین و ارزنده ترین استراتژی و تاکتیک و سیاست عملی و کاربردی در حرکت ملی آزربایجان برسیم. وگرنه تا بوده همین بوده تا هست چنین خواهدبود؛ با ادامه این روالی که داریم، رهایی و آزادی از اشغال و استعمار فاشیسم راسیست پانفارس عملا غیرممکن خواهدبود.
سالهاست که من می نویسم که بهوش ملت تورک آزربایجان و کل ایران از تهران غافل نشویم. کو خواننده خوب که دنبال افکار مرا بگیرد و عمل کند؟ هرچند جگرم آتش می گیرد وقتی این دردم را به قلم می آورم: مقاله های شخصی چون من، در کل دهه سیاه نود شمسی (سیاه به خاطر شیوع باندبازی و نام بازی در حرکت ملی آزربایجان) اگر سایت آذوح و امیر مردانی فعال صادق حرکت ملی آزربایجان نبود، در دستم باد می کرد و کمتر سایتی از سایتهای حرکت ملی آزربایجان حاضر بود که چنین افکار موثر و کاربردی و استراتژیک و تاکتیکی را منتشر کند، بارها گفتم و نوشتم که در دهه طلایی 80 شمسی یک مقاله من و امثال من دست کم به صورت همزمان در 10 سایت حرکت ملی آزربایجان منتشر می شد. آن موقع ما فعالان صاحب فکر و صاحب قلم و نویسنده و تئوریسین حرکت ملی هم با دیدن این بازخورد مثبت خیلی دلگرم می شدیم و تشویق می شدیم که باز هم بنویسیم و تولید فکر و استراتژی کنیم. «کور آللاهدان نه ایستر؟ ایکی گؤز؛ بیری اَیری بیری دوز»: نویسنده مبارز منتشر شدن افکار و نظرات خودش و «خوانندگان فعال» خود را می خواهد و همین دلگرمش می کند وگرنه برای این همه صرف وقت و انرژی و مایه گذاشتن از مال و جان و وقت و انرژی و نوشتن این همه کتاب و مقاله به ما فعالان حرکت ملی آزربایجان حتی «یک ریال» هم پول نمی دهند و ما را هیچگونه تشویق نمی کنند و گردن خشکیده ما را (بر اثر ساعتها و ساعتها جلوی کامپیوتر نشستن و نوشتن و نوشتن و نوشتن) ماساژ نمی دهند که هیچ، خطر رصد وزارت اطلاعات و کشف ایمیل و دستگیری و شکنجه و زندان و حتی سر به نیست شدن در لحظه به لحظه زندگی مقدس مبارزاتیمان در انتظار تک تک ماست. آری، در این کار، حلوا که خیرات نمی کنند ما سالهای سال است با صرف وقت و زحمت و مرارت و مطالعه و تحقیق و نوشتن و افشاگری و بیدارگری و مبارزه با فاشیسم راسیست فارس که حاکمیت سیاسی مطلق ایران اهریمن زده را در اختیار دارد، در اصل سالهای سال است که با جان خودمان بازی می کنیم و «کار ما عین شهادت است».
آری! دهه هشتاد برای ما فعالان نویسنده حرکت ملی آزربایجان، دهه ای طلایی بود تا این که با بروز بیماری خطرناک باندبازی و تخریبات همدیگر، که البته و صد البته اجرای توطئه حساب شده و برنامه ریزی شده و کارشدۀ مهندسی حرکت ملی آزربایجان از اوایل دهه 90 بود، خیلی از سایتهای حرکت از پذیرش و انتشار مقاله های همچون منی که بی هیچ تعارفی «اوجالان ساوالان» هر 100 سال یک بار امثال مرا می زاید و ملت تورک آزربایجان می پرورد، خودداری کردند. بارها گفته ام و باز هم می گویم که حرکت ملی ما به «باندبازی» و «نام بازی» و «عنوان بازی»عجیبی مبتلا است و تا قبل از اسم من و امثال من عناوینی چون «دکتر و پروفسور» نیاید و من با اسم اصلی خودم، خودم را به اصطلاح به «گوداز» ندهم، کسی، البته به جز تشکیلات و سایت خودمان آذوح، برای من تره هم خرد نمی کند و این «باندبازیهای مزخرف و ابلهانه و سیاه» دیر یا زود دست آخر کار دستمان خواهدداد. بارها گفته ام و باز هم می گویم و تا ابد خواهم گفت ما باید به «نوشته و فکر» بها بدهیم، نه این که «چه کسی با چه عنوانی جزو کدام تشکیلاتی» می نویسد.
آری، خانم صیامی، این فعال ارزنده و باهوش حرکت ملی آزربایجان، به جای انتقاد از این که حرکت ملی تئوریسین استراتژیک ماهر در مطالعات کاربردی ندارد، بهتر است کمی بیشتر مطالعه کنند که با چشم خودشان ببینند که چه قدر راهکارهای عملی ارزنده در خیل مقالات و کتابهای حرکت ملی هست ولی خوانده عمل نمی شود. در مورد اهمیت تسخیر تهران برای پیروزی قاطع بر فاشیسم راسیست فارس دوباره کاری لازم نیست. لطفا مقالات ابتدایی این کتابم «من یک تورکم؛ من یک انسانم؛ حق دارم خودم را فریاد بزنم» را مطالعه فرمایید. البته با حوصله نه با شتاب و عجله تا ببینید که چه راهکارهای ارزنده ای برای پیروزی قاطع حرکت ملی آزربایجان ارائه داده ایم یا این که برای راحتی کار، کلمات کلیدی «تهران» و «کرج» را از قسمت بالا سمت چپ و گزینۀ Edit و در Find در فایل PDF کتابم تایپ و جستجو کنند و همه نظرهای قبلی مرا نسبت به این دو شهر کلیدی و لزوم تغییر اساسی استراتژی حرکت ملی از لاک دفاعی به حمله بخوانند:
کتاب ایران یا اَرَن؟ بررسی تحلیلی تاریخ استعمار ملت آزربایجان
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697
کتاب نژادپرستی ایرانی، پانفارسیسم و تورک ستیزی در کتابھای درسی جمھوری اسلامی
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=2298
کتاب بیزیم دؤیوشوموز- آتشی بر جان اتحاد نژادپرستی ضدتورک ایران و جهان
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=2299
کتاب تبرهای مقدس بیداری بر ریشه های شوم نژادپرستی ضد تورک ایرانی
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=2115
کتاب مانقورت نامه
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31607:---q-q----&catid=2:10&Itemid=18
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=2252
کتاب خیانتهای رضا شاه پهلوی به ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران
https://app.box.com/s/ifvsp11i6m0qcilmzoz8elucqr41yk60
کتاب من یک تورکم؛ من یک انسانم؛ حق دارم خودم را فریاد بزنم
https://app.box.com/s/1ojn4h864tg1dokvx4u0bbo8j080xp18
مقاله همشهری بازی و شهرپرستی، پاشنه آشیل حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران- تحلیلی بر مصاحبۀ آقای رضا همراز پخش شده از تلویزیون گوناز – اوجالان ساوالان
مقاله تحلیلی بر حضور و جلوۀ دائمی فاشیسم فارس در تلویزیون سیاسی صدای آمریکا و تلویزیونهای دیگر سیاسی فارسی زبان ماهواره – اوجالان ساولان
مقاله بهوش ملت تورک آزربایجان و کل ایران خوابیدن مردن است- اوجالان ساوالان
مقاله تأملی در دفاع «تبریزی» ایران گلوبال، از سربازان مظلوم ملت تورک آزربایجان که به دست تروریستهای کورد کشته می شوند- اوجالان ساوالان
دیگر چه بنویسم؟ کدام درد را و کدام علاج درد را ننوشته ام که بنویسم؟
به امید هر چه بیدارتر شدن بیداران ملت تورک آزربایجان و هر چه فعالتر شدن فعالان حرکت ملی آزربایجان.
اوجالان ساوالان چهارشنبه 27 شهریور 1398- 18 سپتامبر 2019- 18 محرم 1441