محمود کاشغری در دیوان لغات التورک در ذیل مدخل قورت qurt نوشته¬است: «جانوری از تیرۀ کرمها. تورکی است. اوغوزها به گرگ، قورت می¬گویند» (کاشغری، 1384: 221). دیگر تورکان به گرگ بؤری böri می¬گفتند. بؤری قوشنیسین ییماس böri qöşnısın yeməs : گرگ همسایۀ خود را نمی¬خورد. تورکان این مثل را برای توصیه به احترام و حرمت به همسایگان می¬آورند (ر.ک. همان: 533). بعدها کل تورکها قورت را علاوه بر کرم به معنی گرگ قبول کرده¬اند. برای نمونه در تورکی شرقی جغتایی قورت به معنی گرگ، ذئب، کرم، حشره و بید بوده¬است (اوزبکی البخاری، 1392: 205).
هم اکنون بوزقورت bozqurt یا بوزقورد (گرگ خاکستری) سمبل و نماد برای کل ملتهای تورک جهان است و برای همۀ آنها جنبۀ مقدس، توتمیک، فرهنگی، کهن الگویی و ارزشمند دارد. در آتالارسوزو (ضرب المثل تورکی) قورد در مفهوم گرگ زیاد به کار رفته¬است؛ برای نمونه در نسخۀ خطی آتالارسوزو مربوط به قرن دهم هجری «ایت ایتیلن دالاشور قوردی گؤرسه آرخالاشور» را داریم. وقتی کسی زیاد با دل و جرأت و شجاع و نترس باشد می¬گویند «قورد اورگلی¬دیر یا قورد اورَگی وار» (دل گرگ دارد)! با این که «سانکی آناسی بونون یئریگینده قورد اورگی یئییبدیر» (انگار مادرش در وقت ویار این، قلب گرگ خورده¬است»!
در میان ملل تورک از جمله ملت تورک آزربایجان گرگ نماد عقل و خرد و فرزانگی و نیز یمن و برکت و خوشبختی و میمنت بوده¬است. «گُرد» فارسی¬شده، همان «قورد» qurd تورکی است كه هم معني «گرگ» مي دهد و هم «دلاور با دل و جرأت گرگ». قورت (گرگ) در عقايد توركان، از باستاني¬ترين زمانها تا كنون اسطوره، «توتم» و مقدّس بوده و حاوي سه گروه از معاني موازي و مؤيّدِ هم است:
الف- آزادی، آزادگی و تن ندادن به ذلت اسارت: گرگ حیوانی وحشی، مغرور، رام-نشدنی، اسارت¬ناپذیر، آزاد و آزاده است؛ جنون آزادی و آزادگی دارد؛ روزها و ماهها گرسنه می¬ماند و از گرسنگی زجر می¬کشد، اما مثل سگ گردن به یوغ اسارت و ننگ ذلت نمی¬دهد. ملت تورک نیز ملتی مغرور، اسارت¬ناپذیر، آزاد، آزاده است؛ در اسارت و ذلت زندگی نمی¬کند و اگر نیز در ذلت باشد، دیر یا زود خود را از اسارت دشمن و ذلت نجات می¬دهد. هیچ قدرتی حتی قدرتمندترین حاکمیتها و نژادها نمی¬تواند ملت تورک را تا ابد در اسارت نگه دارد.
ب- تقدّس و تبرّک: در تورکی، قوت qut به معني مبارك و مقدّس با قورت qurd از يك ريشه¬اند. توركان باستان، خود گرگ و ديدن گرگ را مقدس qutlu و مبارک و اين حيوان را جزو اجداد توتميك خود و مقدّس qutsalمي انگاشتند. آنها عقیده داشتند که «قورت قوتلو اولور» (گرگ مبارک و مقدس است. هنوز هم اين عقيده در بين توركان آزربايجان هست و ديدن گرگ را از دور در كوهستان و تماشای«بازی گرگ» یا همان قورت¬اویونو qurtoyunu یا قورداویونو qurdoyunu را مبارک و مقدّس مي¬دانند: «قوردو گؤرمك ياخشيدیر/ یاخشی اولار». خاقانهاي تورک روزگار كهن، قبل از جنگ به صحرا ¬رفته و مانند گرگ زوزه سر مي¬دادند (اولاماق)، اگر گرگها به زوزۀ آنها پاسخ مي¬دادند، آن را مبارك و فال خوب و نشانه¬اي براي پيروزي در جنگ مي انگاشتند و اگر گرگها پاسخ نمي¬دادند آن را شوم و نشانۀ شکست در جنگ مي انگاشتند. این عقیدۀ کهن «قوردو گؤرمک قوتلودور» هنوز هم در بین ملل تورک از جمله آذربایجانیها رایج و مرسوم است.
ج- معني دلاور بودن و دليري: «سانكي قورد اورَگي يئييبدير» (ضرب المثل كهن تورکی كه هنوز هم رايج است) در اين معني همان «گُرد» و پهلوان و بهادر است، با توجّه به این که واژۀ گرد در تاجیکی یا دری ریشه¬ای ندارد، نیازی به هیچ توضیحی نیست.
د- هوش و عقل و فرزانگي (اوس us در تورکی = هوش): در تاريخ، استراتژيِ نظامی و جنگی «بازیِ گرگ» (قورت اويونو qurtoyunu) در نبردهاي توركان ثبت شده¬است که مأخوذ است از حیله¬گری و چاره¬جویی گرگها در شکار و در اصل همان اصولی است که تورکان قدیم از استراتژي فوق العاده این حیوان هوشمند براي فريب شكارش آنها را اخذ و استنباط کرده¬اند؛ برای نمونه¬ای از هزاران مورد: در زمستان سرد و برفي آزربايجان كه گرسنگي گرگها را به جان مي¬آورد، آنها براي فريب شكارشان از قبيل سگها، يكي از گرگهای لاغر را پيش مي¬فرستند و او خودش را به ضعف و لنگي و بيماري مي¬زند و خودش را ضعيف و ناتوان و كوچك تر از آنچه هست، نشان مي دهد تا سگ را تحريك كند كه خانة اربابش را رها سازد و براي فراري دادن گرگ با سر و صدا سوي او بدود. غافل از اين كه گلة گرگ در كمين سگ بيچاره است و تا مي¬رسد از هر سو هجوم آورده گوشت سگ را تکه تکه كرده و مي خورند! یا این که یک یا چند گرگ از گلّه جدا شده و از یک سو به گلّۀ گوسفند حمله می¬کنند، تا چوپان و سگها به آنها مشغول شوند و وقتی چنین شد، دستۀ پرتعدادتر گرگها از سوی دیگر به همان گلّه گوسفندان یا کلّه¬های همان حوالی حمله کرده و شکارشان کنند. این نکته¬ها را چوپانان بهتر از همه می¬دانند. گرگ گرسنه اگر تنها باشد، که آن در زبان تورکی آذربایجانی یالقوز/ یالقوزاق قورد یا یالقوز/ یالقوزاق جاناوار می¬گویند، بسیار خطرناکتر است. گرگهای خاکستری گرسنۀ ساوالان در زمستان هنگامی که با یک انسان تنها مواجه می¬شوند، خطرناکتر می¬شوند و یکی از جلو حمله کرده و با پنجه¬هایش برف و خاک به چشم انسان می¬پاشد و حواسش را پرت کرده و در یک لحظۀ مناسب، بیضه¬هایش را به دندان می¬گیرد و سبب می¬شود که شخص به زانو بیفتد و توان مقاومت به کلی از او سلب شود. در همین موقع گرگ دیگر از پشت، گردن شخص را می¬گیرد و کار تمام است. چرا که فشار آروارۀ گرگ خاکستری و درشت ساوالان شدید و گردن¬شکن است. در سالهای اخیر بسیاری از اشخاص بخصوص رانندگان ناآشنا با منطقۀ اردبیل، نیر و مخصوصاً گردنۀ سایین sayın بین اردبیل و ساراب، در هنگام پیاده¬شدن از اتومبیل یا کامیون، به هر دلیلی، گرفتار حملۀ گرگ شده و جان خود را از دست داده¬اند.
در نبردهاي تركان نیز از قدیم¬الایام همین استراتژیهای ملهم از قوردها به کار گرفته¬می¬شده-است. تورکها که در سوارکاریها و تیراندازی و شمشیرزنی هنگام سوارکاری شهرۀ آفاق بوده¬اند؛ ابتدا دسته¬ای از زبده¬ترین سوارکارها را به سمت دشمن می¬فرستادند. این دسته با تظاهر به حمله، به دشمن یورش برده و بعد به قصد، به زودی از جلوی دشمن می-گریختند. سوارکاران دشمن به تعقیب آنها می¬پراختند، غافل از این که همین چاپارها و تيراندازان تورك (مجريان قورد اويونو) بر روی اسب برگشته و به صورت برگشته بر روی زين و هنگام تاخت و تاز (قيْيقاچ) به پشت تير مي انداختند و دشمن تعقيب كننده را نابود مي كردند؛ یا این که آنها را به کمین سربازهای دیگر تورک می¬کشاندند و نابود می-کردند. البته اینها فقط دو تاکتیک از تاکتیکهای نظامی قورداویونو بوده و تورکان از قدیم-الایام، استراتژیها و تاکتیکهای جنگی متنوّع و متعدّدی از گرگها الهام گرفته¬بودند. از جمله، در نبرد تاريخ¬ساز ملكة تركان ساقا/ ساکا، تومروس/ تومریس آنا با كوروش پارسي (كير/ كيروس/كيريش/ كيروش/سيروس/ سايروس در زبانهاي يوناني، روسي و غربي)، اين آناي دلاور ترك، با همين استراتژيهایِ قورد اويونو، سپاهيان انبوه پارس را در آن سوي ارس در هم كوبيد و سر بريدة كوروش را، مطابق قسمی که خورده¬بود، براي انتقام قتل ناجوانمردانة پسرش و سربازانش و انتقام تجاوز کوروش به سرزمین تورکان ساقا (آزربایجان کنونی) در خيك خون كرد. لازم به توضیح است كه اين استراتژي قورد اویونو همان است كه در نبردهای اشكانيان با رومیان به سرکردگی کراسوس مي بينيم و همین بهترين دليل براي ترك بودن اشکانیان است. اعتمادالسلطنه، وزیر دانشمند ناصرالدین شاه قاجار، در کتاب وزین دُرَرالتیجان فی تاریخ آل اشکان خودش، اشکانیان را به همین دلایل متقن تاریخی، قومی تورک معرفی کرده¬است. در جنگ تاریخی ملازگرد بین تورکهای مسلمان با سپاه انبوه روم شرقی (بیزانس)، تورکهای اوغوز سلجوقی به سرکردگی آلب-ارسلان، با زوزۀ گرگ کشیدن و ارعاب دشمنان و تکنیکهای جنگی قورد اویونو (بازی گرگ) سوار بر اسبانشان سپاهیان صلیبی زره پوش را دسته دسته کرده، با تاکتیک قورد اویونو و تکنیک قیقاج، به تیر دوختند و با انداختن آنها به کمینهای ازپیش تعبیه¬شده، با تیر و شمشیر نابود ¬کردند و سبب شدند که به طور معجزه¬آسا، بیست و پنج هزار سرباز تورک بر بیش از دویست و پنجاه هزار لشکر دشمن پیروز شوند. بازورث در تاریخ تورکان می-نویسد: «سپاهیان بیزانس صف بسته و سپرها را بر دست گرفته و آمادۀ جنگی کلاسیک بودند. سپاهیان تورک به چهار قست تقسیم شدهبودند و با اتخاذ تاکتیک جنگی «توران» یا «هلال» (آی¬پارا) که پیش از آن بارها موجب پیروزی تورکان شدهبود، آماده جنگیدن بودند. از این چهار قسمت، دو گروه در تپههای مشرف به صحنه نبرد کمین کردهبود، گروه سوم که وظیفهاش محاصره دشمن از پشت سر بود نیز در مواضع مناسبی مستقر شدهبود، آلپ ارسلان نیز در مرکز اردو و در موضعی مقابل دیوجانوس (فرمانده سپاه روم) جای گرفتهبود. ابتدا کمانداران تورک اقدام به پرتاب بیامان تیر کردند و سپس قوای مرکزی تحت پوشش آنها اقدام به پیشروی نمودند. مرکز اردوی روم به فرماندهی دیوجانوس که دید قوای مرکزی مهاجم تورک کم شمار است، به هوس نابود کردن آنها با تمام قوا اقدام به حمله متقابل کرد. تورکها آهسته شروع به عقبنشینی کردند و بیزانسیها به تعقیب آنها پرداختند. با پیشروی سپاه بیزانس، قوای تورکان که در کمینگاه بودند یکباره شروع به حمله و هجوم کردند و دشمن را دچار حیرانی و سرگشتگی ساختند. بدین ترتیب با برخاستن غوغا و گرد و غبار در صحنه میدان، یک نبرد تاریخی که در کشمکش چند سده میان مسلمانان و بیزانس یک نقطه عطف به حساب میآید، شروع شد. در این جنگ نیز تورکها با توسل به هجوم و عقبنشینی تاکتیکی و نیز تاکتیک تیراندازی به پشت در حال تاختن (تیراندازی قیقاج تورکی یا به اصطلاح پارتی/ اشکانی و در اصل تورانی)، مهارت خود را در جنگ به خوبی نشان دادند. سلجوقیان ضعف ناشی از کم شمار بودن سپاه خود را با توسل به این تاکتیک جبران کردند و به بیزانسیها اجازه پیش بردن جنگ منظم و کلاسیک را ندادند و به همین جهت در نقشۀ نظامی خود پیروز شدند. در این اثنا سواران تورک تبار اوغوز و پچنگ که در جناح اردوی بیزانس بودند، بنا بر نقشهای که از قبل با سپاه سلجوقی طرح کردهبودند؛ به سپاهیان سلجوقی پیوستند. این اقدام آنها باعث شد که سپاهیان بیزانسی همگی دچار حیرت و اضطراب شده و روحیهشان را از دست بدهند. مهارتی که سپاه سلجوقی در هجوم و عقبنشینی تاکتیکی به کار بست باعث شد که امپراتور بیزانس به دلیل پیشروی تدریجی از اردوگاه خود بسیار دور شده و در هنگام غروب آفتاب درست به جایی برسد که محل کمینگاههای بخشی از سپاه سلجوقی بود. امپراتور بعد از آنکه سپاه تورک دست به هجوم همهجانبه زد، تازه به خطای خود پی برد و به فکر عقبنشینی افتاد؛ اما اردوی بیزانس در محاصرۀ سختی قرار گرفتهبود... (ر.ک. اشپولر و دیگران، 1385: 24).
لازم به ذكر است كه همين ويژگيِ هوش و خرد، در فرهنگ سرخپوستان امريكاي شمالي نيز به كايوت coyot (گونه¬اي از گرگ در امريكاي شمالي) نسبت داده مي شود. از دیدگاه اتیمولوژی کایوت گونة تغيير يافتة همان قورد يا قوت qut تورکی باستان است، با همان ويژگي توتميك و حيله¬گر بودن كه نمايان كنندة كهن ترين مرحلة تحوّل اسطوره اي قهرمان يا كهن الگوي تكامل روحي نوع بشر در قديمي ترين اعصار است (ر.ك. یونگ و همکاران، 1386: 165-171).
آنهايي كه روباه يا خرگوش را باهوش مي دانند، لطفاً تجديد نظر كنند! در ايّام كهن و در عصر اساطير اين ويژگيهای درخشان از سوی تورکان باستان به گرگ يا قورد نسبت داده مي شد كه پس از گذر از دورۀ شکار و در دوران روستانشيني (كشاورزي + دامداري) و تغيير چهرة گرگ به خاطر حمله به گوسفندان از مقدّس به غیر مقدّس، ويژگي كهن الگويي حيله گر در افسانه ها و فولکلور آزربايجان به روباه (تولكو) داده¬شده¬است و ضرب¬المثلهیا مبارک بودن گرگ به وضعی مانند «قوردو گؤرمک مبارکدیر؛ گؤرمه¬مک اوندان دا مبارکدیر»! درآمده¬است. در تورکی آذربایجانی امروزی برای گرگ، علاوه بر واژۀ قورد، جاناوار canavar نیز به کار می¬رود (ر.ک. زارع شاهمرسی، 1394: 554). در تورکی تورکیه، جاناوار به معنی جانور، هیولا و حیوان وحشی است (ر.ک. گلکاریان، 1391: 172). عبدالرحیم اردبیلی شیروانی در کتاب ارزندۀ مظهرالتورکی خودش، در سیصد سال پیش، به صورت جاناوار در معنی گرگ اشاره¬ای نکرده¬است. این نشان می¬دهد که در آن زمان در تورکی آذربایجانی لفظ جاناوار برای گرگ معمول نبوده¬است و این لفظ بعدها برای گرگ مورد استفاده قرار گرفته است.
منابع
اشپولر، بوتولد و دیگران (1385). تورکان در ایران. ترجمۀ یعقوب آژند، تهران: مولی.
اوزبکی البخاری، شیخ سلیمان افندی (1392). فرهنگ جغتایی- فارسی. به تصحیح حسن عبدالهی جهانی (اومود اوغلو)، تبریز: انتشارات آیدین.
کاشغری، محمود (1383). دیوان لغات التورک. برگردان به فارسی از: دکتر حسین محمدزاده صدیق، تبریز: نشر اختر.
گلکاریان، قدیر (1391). فرهنگ تورکی استانبولی- انگلیسی- فارسی. تهران: راهنما.
دوکتور اختیار بخشی- پنجشنبه 14 فروردین 1399