مقدمه: مقاله ای که بنادرست بیانیه نامیده شده است از طرفی حاوی نظرات منطقی و جا افتاده در حرکت ملی آزربایجان است و از طرفی دیگر مغلطه ای از کلی گویی جریان خاص برای حرکت ملی و نصیحتنامه ای برای دشمنان قسم خورده ملت تورک آزربایجان است. نویسنده اصلی مقاله آقای علیرضا اردبیلی که خود ید طولائی در کلی گویی دارد اینبار هم به جزئیات و اصل مسئله نپرداخته است. قبلا از هر چیز باید در نطر داشت که حرکت ملی در یک کشور دمکراتیک اتفاق نمی افتد و با تهدیدهای چند جانبه و پیچیده ای روبروست. لذا تحلیل های کلیشه ای فرافکنانه راه گشا نخواهد بود. حرکت ملی زنده است و در تحلیل حرکتهای زنده و میدانی باید وارد جزئیات شد. چون هر گونه غفلت ممکن است به از دست دادن وقت، انرژی و جان فعالان ملی در خط مقدم مبارزه و بخطر افتادن جان و مال ملتمان بیانجامد.
چند نکته ظریف و ضروری خارج از متن:
الف) بدنبال افشای همکاری پنهانی(ی.ش) گرداننده اصلی محفل بیرلیک چند نفره طرفدار ایران فدرال با سران گروهای تروریستی کورد، آقای اردبیلی که خود یکی از بنیانگذاران مستعفی و غیر فعال همین محفل چند نفره هست، یک مرتبه فعال میشود! در حالیکه همین چند ماه پیش طی مناظره با اینجانب در ANTV در پاسخ به سوال من در مورد همکاری اش با سران تروریستهای کورد گفتند « من ۸ ایلدیرکی بو ایشلرله یوخام و سیاسی فعالیتم یوخدور.../ من در این کارها دخالت نمیکنم و ۸ سال استکه فعالیت سیاسی ندارم ...»» عجبا چگونه یک مرتبه برای تلطیف کج اندیشی های خیانت بار همفکر سابق خود و تبلیغ جریان فلسفه ایرانشهری آفتابی میشود و بجای نشستن و حل بحران فکری خود و محفل چند نفره سابقش، بالای سکوی مدیریت بحران خاورمیانه و جهان میپرد!
ب) با دیدن اسامی امضا کنندگان معلوم میشود که مفاهیم دو سویه گنجانده شده در متن برای جلب امضا بوده است که بیخبری وغیبت اسامی بسیاری از صاحب نظران حرکت ملی در داخل و خارج درپای این بیانیه نیز معنای خاصی دارد.
پ) روی آنتن Iran Internationalتی وی رفتن نویسنده بیانیه آقای اردبیلی، بفاصله کمتر از ۲۰ ساعت بعد از نشر بیانیه از معجزات تکنیکی تلویزیون استمرارطلبان رژیم میباشد! و به تعبیری دیگر خبر از هماهنگی پشت پرده با طیف اصلاح طلب شاخه لندن میدهد.
ت) با وجود شباهت این نوشته با نامه های سرگشاده سابق این طیف به حجت السلام خاتمی، کروبی، موسوی و غیره این عریضه پا منبری مخاطب خاصی ندارد که پاسخی دریافت کند. البته « سوز صاحیبی سوزینی آلار» یک روشنفکر کورد که گویا از همکاران و دوستان نزدیک نویسنده و تعدادی از امضا کنندگان است (هادی صوفی زاده-ایران گلوبال) جواب وقیحانه ای به آن داده است و تابحال هیچ عکس العملی از جانب امضا کنندگان دیده و شنیده نشده است!
ج) از قرار معلوم نویسنده اصلی مقاله آقای علیرضا اردبیلی برای بسط دادن دیدگاه منفرد کتابخانه ای و غیر میدانی خود یکی دو نفر از انشاء نویسان و فتوا گویان فدرالیسم ایرانشهری را باخود همراه کرده و سمفونی " توهم" برادر بزرگی برای نیروهای سیاسی- تروریستی کوردهای سوریه، تورکیه، عراق و ایران براه انداخته اند و با افزدن تعداد اندکی امضا کننده ناهمگون بعنوان گروه" کُر" ساز نصیحت و مدیریت بحران نه تنها در ایران بلکه خاورمیانه و جهان را میزنند!
چ) درست زمانی که گروهها و احزاب منسوب به حرکت ملی آزربایجان در حال آسیب شناسی از ضعف تشکیلاتی، گامهای مثبتی در همگرایی برداشته و در صدد ایجاد شورای هماهنگی تشکلهای ملی در تبعید هستند. شاهد واکنش شخصی و مغلطه آمیزی در مورد یکی از چالشهای مهم حرکت ملی یعنی ادعای ارضی و تهدید های احزاب تروریستی کوردی هستیم که اصولاً باید در سطح احزاب آزربایجانی بررسی، تصمیم گیری و اعلام موضع شود. البته نوشتن مقاله و تحلیل شخصی تاثیر خاص خود را دارد اما مسئله ی به این بزرگی را بصورت بیانیه اشخاص طرح کردن چیزی جز تضعیف و به حاشیه راندن احزاب آزربایجانی معنای دیگری نمیتواند داشته باشد.
تکرار تعاریف پوپولیستی
نویسنده برای اثبات ادعای خود به تکرار تعاریف پوپولیستی جریانهای پلیس خوب امروزی مسلط دولت- ملت شده استناد میکند و به غلط دولت ـ ملت سازي در اروپا و دنیا را بدون نتیجه و ناپایدار تلقی میکند و مینویسد« ...نتيجه حاصل از همۀ خونهاي ريخته شده و اشکهاي جاري شده در اين پروسهها، امروز در برابر چشمان بشريت است. زمان نشان داده است که وحدت ناشي از کثرت زدايي و يکسانسازي با توسل به تبعيض و خشونت، در برابر تحولات و تغييرات ناگزير تاريخي، بقاي چنداني نداشته است...» در صورتیکه واقعیت تاریخی نشان از تثبیت دولت- ملت در فرانسه، ایتالیا، چین، آمریکا(۲۴۴سال) روسیه (۲۹۹سال) ایران (۹۶ سال) و خیلی از کشورهای دیگر با وجود خونریزیها و سرکوب و آسیمله اقلیتها نتیجه مثبت بنفع اتنیک غالب و مسلط داده است. انشاء نویسان فلسفه ایرانشهری با هر نیتی، حتی در نگاه محتاطانه اش برای بتاخیر انداختن روند دولت- ملت شونده گی ملت آزربایجان جنوبی، با روشهای فرافکنانه سعی در تضعیف اراده ی ملی ملت تورک آزربایجان میکنند:
۱- با توسل به مباحث عامه پسند اروپایی « منشور سازمان ملل متحد (26 ژوئن 1945) و منشور حقوق بشر (10 دسامبر 1948) » به شعور مخاطبان شان توهین میکنند! آقایانی که کامیون- کامیون کتاب خوانده اند و ادعای روشنفکری میکنند! می بایستی بعد از ۶۰-۷۰ سال زندگی و مبارزه سیاسی متوجه میشدند که منشورهای UN را همین قدرتهای بزرگ بعد از کشتار میلیونها نفر در دو جنگ جهانی و اتمام پروژه دولت- ملت سازی در اروپا و غیره تدوین کرده اند. و بعد از جنوسایدهایشان عذر بدتر از گناه کرده و منشور حقوق بشر را تهیه کرده اند اما هرگز Status Queاستتوسکو یا آن موقعیت و دولت- ملت مسلطی که با قتل عام و پاکسازی قومی و آسیمیله دیگر اتنیکها بدست آورده اند را پس نداده اند. فلسفه ایرانشهری پان فارسسیم با وجود حمایت آشکار انگلیس و حمایت موزیانه چپ خود فروخته به روسیه و چین، طی ۹۶ سال گذشته هنوز پروسه قتل عام و پاکسازی و آسیمله اتنیکهای غیر فارس را نتوانسته باتمام برساند و گرنه گردانندگان سیستم فاشیسم فارس، متوهمان مدعی مدیریت جهانی از قبیل علی اکبر ولایتی ها و احمدی نژادها را کم ندارد تا بعد از نابودی هستی ملل غیرفارس بیایند از این منشورهای حقوق بشر کوروشی بنویسند و خود را طلایه دار صلح و مدافع یکی دو درصد از بازماندگان اقلیتهای اتنیکی اعلام کنند! حتی عذر خواهی کرده و جریمه و هدیه هم بدهند! قضیه شبیه همان قصه اعزام سربازان ناتو از اروپا به افغانستان است که در کنار تجهیزات نظامی خود بسته های اسباب بازی کودکان هم میبردند که از قرار بعد از کشتن پدران افغانی باید به بچه هایشان هدیه میدادند!
۲- نویسنده بدون وارد شدن به جزئیات تاریخی گروهای ترویستی کورد مینوسد «.. ترسيم فردايي که علاوه بر همه محروميتهاي امروزي، يک تنش غير قابل کنترل قومي ما بين ساکنان هزاران ساله اين سرزمين را نیز شاهد باشيم، شليک به اين آرزوهاست...» اولاً ادعای ضمنی همزیستی مسالمت آمیز و برادرانه هزاران ساله خاک پاشیدن بچشم ملت خود است. ثانیاً عدم شناخت ماهیت وجودی دشمن و درس نگرفتن از لت و پاره شدن کودکان و زنان و مادران و پدران بیدفاع خود در اورمیه، خوی و سلماس توسط کوردها برهبری سیمتقو و جیلولوق آشوریها و تروریستهاي ارمنی (۱۹۱۸) و لشکرکشی باند تروریستی قاسملو به سولدوز (۱۳۵۸) شليک به پای خود است.
۳- نویسنده با بهانه قرار دادن تبلیغات رژیم جمهوری اسلامی در ایجاد ترس از جنگ داخلی شبیه سوریه، میخواهد چشم انداز فردای فروپاشی رژیم را گل و بلبل ترسیم کند و مثل کمونیستهای توده ای سناریوی دیدن امام دیگری در ماه و فرشته ای حامل فدرالیسم ایرانشهری را از پلکان هواپیمای فرانسوی یا انگلیسی پیاده کرده دوباره بر سرنوشت ملل غیر فارس حاکم کنند. بدون شک حقیقت میدانی را نمیتوان صرف اینکه رژیم برای بقاء خود از آن سوء استفاده میکند لاپوشانی و انکار کرد. چشم انداز سرنگونی رژیم نوید فروپاشی ایران و کلیت ساختار سیستم ۹۶ ساله آپارتاید و راسیستی پان فارس و پایانی بر سلطه فلسفه ایرانشهری بر ملل غیرفارس را میدهد. واقعیت تلخ این است که بعد از فروپاشی رژیم، دوره گذار طولانی و تقابل خونین جناحهای مختلف سیاسی، اتنیکی و دخالت قدرتهای منطقه ای و جهانی بدلیل انباشت ظلم و بی عدالتی و نفرت اجتناب ناپذیر خواهد بود و خلاء قدرت در آزربایجان جنوبی را تنها نیروهای میدانی حرکت ملی پُر خواهند کرد و بهای امنیت آزربایجان را مبارزین حرکت ملی خواهند داد.
۴- مسئله دیگر درک ناقص فلسفه ایرانشهری- فدرالخواهان از حرکت ملی آزربایجان است. گویا اینکه در یک کشور دمکراتیک مثل بلژیک و یا بقولی در «ایران ما» ی گل و بلبل اروپا نشین ها، همه چیز عالی و نرمال بوده است فقط یک کوچولو ستم و تبعیض ملی شده است که باید رفع شود! و در خوشبینانه ترین حالت، تورکهای ایران در مجلس ایران فدرال نماینده داشته باشند که الان هم ۱۰۹ تا دارند و شورای شهر تورک و شورای ملی تورک ایالت آزربایجان و پلیس و بهداشت محلی تورک در دولت محلی فدرال آزربایجان داشته باشند که الان هم بنام استانها دارند. تمام اینها بدون تضمینات نظامی بدین معناست که دولت مرکزی تهران که داخل آن شامل مانقورتهای تورک نیز هستند هر وقت خوششان نیامد به آزربایجان لشرکشی کرده و قتل عام ۲۱ آذر ۱۳۲۵ را تکرار کنند.
۵- نویسنده بدرستی سیاست الحاق گرایانه کوردها را مردود میشمارد. اما بازهم زهر خود را میریزد و با تحریف و تعدیل اهداف جنبشهای ملل غیر فارس به " تبعیض زبانی- فرهنگی" مینویسد «.. اگر اقليتهاي اتنيکي معترض به وجود تبعيضات فرهنگي و زباني، تصورات دوران سنتي از کشورگشايي و کشورسازي را لحاظ کنند، نيروهاي سياسي ديگر، به درستي حق خواهند داشت که مخالف هرگونه پرداختن به تغيير در مرکزيت زدايي و دادن بخشي از اختيارات مرکز به استانها و مناطق ملي باشند...» بی شک بیان چنین دیدگاهی تصادفی و یا اشتباه لُپی نیست بلکه خاکریز دیگری برای محکم تر کردن جبهه اشغالگران فاشیسم فارس در مناطق ملی، بخصوص آزربایجان است که فلسفه ایران شهری پان فارس، ساخت این خاکریز و پروژه را برعهده خود تورکها، یعنی تورکهای خود باخته و مانقورت از نوع حسن تقی زاده ها، کسروی ها و تقی ارانی های مدل ۲۰۲۰ گذاشته است. این نگاه همچنین، پوچ بودن شعارهای « برابری و حق تعیین سرنوشت ملل- لنینستی» این جماعت را برملا میکند که مرکزگریان فاشیزم فارس را ارباب ازلی و ابدی ملل غیرفارس و تورکهای آزربایجان را در حد رعیت و برده آنها تنزل میدهد. که باید رذیلانه از مرکزگران فاشیست حق و حقوق گدایی کنند. و اگر زیاد پررو شدند با تایید امضاء کنندگان این بیانیه، مرکزگرایان فاشیست فارس«.. به درستي حق خواهند داشت که مخالف هرگونه پرداختن به تغيير در مرکزيت زدايي و دادن بخشي از اختيارات مرکز به استانهاي و مناطق ملي باشند....» این جملات تضاد ۱۰۰٪ ی تفکور و فلسفه ایران شهری فدرال خواه را با تفکور و فلسفه ی « آزربایجان مرکز دوشونجه سیستمی» استقلال طلبان، کاملاً نمایان میکند.برخلاف فلسفه ایران شهری، فلسفه ی استقلال طلبی آزربایجان بدنبال گدایی و طلب حق و حقوق از ارباب نیست بلکه خود میخواهد ارباب خود باشد و حق و حقوق خود را خودش برپا کند. اشغالگران را از خاک خود بیرون کند. در داخل مرزهای کشور مستقل خود، از طریق مجلس ملی خود، حقوق دمکراتیک ملت خود را تدوین و توسط دولت ملی خود به اجرا بگذارد.
واقعیت میدانی حرکت ملی آزربایجان چیست؟ بقول آمریکائیها آنچه در روی زمین هست و واقعیت میدانی را نشان میدهد اینستکه «آزربایجان میللی حرکتی ساواش میدانی دیر» یعنی حرکت ملی آزربایجان میدان جنگ هست. هدف، استراتژی و تاکتیک دارد. مرحله جنگ نرم و جنگ سخت دارد حالت دفاعی، ایزایی و هجومی دارد. خط مقدم ، پشتیبانی و لجستیک و اتاق فکر دارد.
هدف حرکت ملی آزربایجان چیست؟ بیرون راندن اشغالگران فاشیسم فارس و تشکیل مجلس ملی، دولت ملی و تاسیس کشور مستقل آزربایجان جنوبی است.
رد استراتژی خیال پردازنده: در مورد استراتژی حرکت مینویسد«.. محدود نمودن فعالیتها و گفتمان حرکت ملی به شرایط موقت کنونی و نگاه به مشکلات و راه حلهای عبور از مشکلات تنها از عینک شرایط موجود از بزرگترین اشتباهات استراتژیک ما می تواند باشد...» اما بعقیده من حرکت ملی آزربایجان فعالیت و گفتمانش محدود به تئوری سازیهای آکادمیک از نوع فدرالیسم ایرانشهری و دل خوش کردن ملت خود به منشور حقوق بشر و قطعنامه های سازمان ملل نیست. تابحال چهار قطعنامه برعلیه ارمنستان و حقانیت آزربایجان صادره شده اما ۲۸ سال از اشغال قره باغ میگذرد. این بزرگترین اشتباه استژیک شماست که ایران را کشوری مانند سوئد و یا آلمان فرض کرده اید و حرکتهای ملی ملیتهای غیرفارس را کاراناوال های رقص فرض کرده اید که براحتی در دیزنی لند (ایران) هر کدام صاحب استیچ خاص خود (دولت) خواهند شد!
تعیین استراتژی سیاسی بستگی به میزان امکانات و توانایی های موجود در نیروهای خودی و براساس شناخت و ارزیابی از توان نیروهای حریف مقابل میباشد.
استراتژی حرکت ملی آزربایجان: استراتژی حرکت ملی آزربایجان کاملاً هدفمند است. برنامه کوتاه مدت و دراز مدت دارد. اولویتها و تصمیمات اضطراری دارد. استراتژی همکاری با نیروهای مبارز همسو ملیتهای عرب، ترکمن و بلوچ، قشقایی، لر و با شرط و شروط ویژه ای حتی با کوردها و اپوزیسیون فارس برعلیه مانع اصلی رهایی از اشغال، یعنی رژیم جمهوری اسلامی دارد. استراتژی حرکت ملی آزربایجان تحکیم مناسبات برادرانه با دولت و ملت تورک خود در آزبایجان شمالی، دولت و ملت برادر خود در تورکیه و جهان تورک است. روابط دوستانه با کشورهای آزاد جهان که از حقانیت مبارزه ما دفاع کنند و در تضاد با منافع ملی ما عمل نکنند میباشد.
شیوه و تاکتیک حرکت ملی آزربایجان:بدلایل مختلف شیوه مبارزاتی حرکت ملی آزربایجان بصورت مدنی است. اما این بدین معنا نیست که از حق مشروع دفاع و حتی در شرایط ظطراری بعنوان آخرین انتخاب دست به سلاح هجوم متقابل نزند. با اینحال حرکت ملی آزربایجان هوشیارتر از آنستکه تن به پیشمرگه سازی رژیم بدهد.
حرکت ملی آزربایجان در همه ابعاد در حال جنگ است
حرکت ملی آزربایجان در همه ابعاد و همه جبهه ها در حال جنگ و آماده باش برای دفاع و حمله است. در بعد فرهنگی با سیستم تحقیر و توهین روبروست در بعد اقتصادی در بدترین وضعیت تبعیض و در بعد امنیتی در شرایط حکومت نظامی و در بعد ساختار اداری شکننده و در بعد سیاسی کاملا امنیتی و سرکوب و در بعد میدیا در محدودیت و بایکوت رسانه ای قرار دارد. رژیم اشغالگر در حال همکاری با گروهای تروریستی کورد وایجاد معضل دیگر یعنی تغییر ترکیب جمعیتی در نوار مرزی با تورکیه بنفع کوردهای مهاجر و حملات ایزایی تروریستهای کورد برعلیه ملت تورک آزربایجان در مناطق غربی آزربایجان است.
حرکت ملی آزربایجان همچنین از لحاظ فکری و امنیتی در حال جنگ است. رژیم با ایجاد گروهکهای پارالل و چته های جاسوسی سایبری شامل: مانقورتهای مذهبی ولائی رژیم، کمونیستهای فسیل شده مانقورت توده ای- اکثریتی و غیره و عوامل اطلاعاتی تعلیم دیده در اتاق فکرهای ساواما- کا. گ. ب تحت عنوان تورک ائلی براه انداخته است که خوشبختانه فعالین ملی در مقابل همه آنها محکم ایستاده اند.
با وجود خطاهای فراوان در این بیانیه، نویسنده بعد از فرا فکنی ها و زدن به صحرای کربلا با یک چرخش عجیب 180 درجه ای به این حقیقت اشاره کرده است که فعالین حرکت ملی آزربایجان نباید در تله حرکتها و جناحهای ایران محور بیافتند. «..حفظ ویژگی استقلال حرکت ملی آزربایجان و بسط و گسترش نگاه ملی_آزربایجانی آن در بین آحاد ملت تورک آزربایجان، مسؤلیتی ملی است که هیچ کس نمی تواند از مسئولیت آن شانه خالی کند. چرا که در گذشته شاهد آسیمیلاسیون گفتمان ملی آزربایجان که بر پایه دولت مداری بود، در ایدئولوژی چپ بوده ایم، که نتیجه آن چیزی جز انحراف، عدول از اهداف و عزت گزینی و فراموش نمودن اصل موضوع نتیجه دیگری برای آزربایجان به بار نیاورد. تکرار این اشتباه و ذوب در حرکتها و گفتمانهای ایران محور به هر دلیلی، چیزی جز نابودی حرکت ملی آزربایجان و تولید یأس در میان فعالان ملی صادق آزربایجان چیز دیگری به بار نخواهد آورد. هیچکس حق ندارد اهداف ملی آزربایجان را فدای مصلحت اندیشی های موقت و ماکیاولیستی امروز نماید. چرا که هدف رهایی ملی، ملت_وطن آزربایجان از هر مصلحت اندیشی و موقعیت پرستی، بالاتر، اعلاتر و ارزشمندتر است...».
نویسنده خود اعتراف میکند که علاقه ای به طرح مشکل اصلی یعنی ادعای ارضی و تهدیدات تروریستی کوردی ندارد و مینویسد «...عليرغم اينکه، شأن کتابت اين بيانيه در رابطه با ادعای ارضی و زمینه سازی برای پاکسازی قومی از سوي يک جريان سياسي مسلح کُردي است، اما اميدها و نگرانيهاي ما ناشي از اعتقاد به حقوق برابر همه انسانها در همه کشورها...» یعنی بدون ورو به جزئیات فقط میخواهد با فرافکنی و بسط مشکل ارضی و اتنیکی به سراسر جهان اینگونه تجاوزها را یک مشکل نرمال جهانی حساب کند و راه حل آن هم اینستکه باید بهمراه هفت میلیارد انسان کره زمین پای کلاس درس برابری لنینستی و حقوق بشری اروپایی ایشان نشست و نیازی به دفاع از خاک مقدس آزربایجان نیست. انشالله تروریستهای کورد بزودی حقوقی بشری خواهند شد! کوردها فقط برای امرار معاش و قدم زدن وارد حیاط خانه ی تورکها در اورمیه و سولدوز و غیره شده اند و قصد تجاوز به اتاق نشیمن و ادعای صاحب خانه شدن را ندارند!
آقای علیرضا اردبیلی برخلاف ادعای خودش در تقبیح هراس افکنی در بخش دیگری از نوشته خود دست به هراس افکنی میزند و با اشاره به ضرورت و دلایل دوستي مردمان تورک و کورد در ايران مینویسد «... فردايي که پول نفت از بودجه کشور کلا يا قسما حذف شود، فرداي سختي خواهد بود، فردايي که طبق همه پيشبينيها، قرار است با بُخل آسمان و تشنگي خاک هم همراه باشد....» شگفتا کشورهایی که نفت ندارد خود را بخاک سیاه نشانده اند؟ در صورتی که هم کوردستان و هم آزربایجان جنوبی دارای منابع نفت و گاز و طلا و غیره است. نگرانی پان فارسیزم در مناطق کویری مرکز را به مناطق غیر فارس حواله دادن، اگر تفکر پان ایرانشهری نیست پس چیست؟
بلاخره در پایان از سران تروریست کورد میخواهد که «شر بزرگ» نشده و سرعقل بیایند و نقشه کردستان بزرگ نکشند. اما در لابلای همین نصیحتها، آدرس علط داده و سعی در القای موزیانه تفکور چپ کمونیستِ پان فارس و اصلاح طلبان طلائی امام را میکند و به غلط برای حرکت ملی آزربایجان تعیین هدف میکند و مینویسد بیایید«... برای رهایی از دیکتاتوری، ستم ملی و توسعه پایدار...» در کنار سایر ملتها باشید. در صورتیکه هدف حرکت ملی آزربایجان رهایی از سیستم فاشیستی است نه صرفاً تعویض دیکتاتور! مبارزه کوردها، عربها و بلوچها، تورکمنها و مخصوصا ملت تورک آزربایجان برای بیرون راندن اشغالگران رژیم اقلیت فاشیستی فارس و تشکیل دولت مستقل ملی و اعلام استقلال آزربایجان جنوبی است.
سخن آخر
موارد گفتنی در مورد این بیانه و جریان سازیهای این چنینی برای تحریف، آلترناتیوسازی و ایجاد اصطکاک در حرکت ملی آزربایجان زیاد است که مثنوی هفتاد من شود. نکته آخر اینکه، با وجود موانع و مشکلات زیاد، حرکت ملی آزربایجان با هوشیاری و فداکاری فعالان میدانی در خط مقدم محکم به پیش میرود و حرف اول و آخر را مبارزین خط مقدم حرکت زده و خواهند زد و آماده دفاع از خاک مقدس آزربایجان در مقابل ادعاهای ارضی و تهدیدات گروهای تروریستی کورد بوده، هستند و خواهند بود.