اینکه آزربایجان تقریبا در تمامی رویدادها و اتفاقات تاریخ دیرین منطقه نقش فعال و تأثیرگذار داشته بر کسی پوشیده نیست. حرکتهایی که از جانب آزربایجانیها به راه افتاده، مطالبات و ایدهآلهای انسانهای منطقه را همانند کاتالیزوری فعال کرده و به آن سرعت بخشیده است. دوران مشروطه، قیام شیخ محمد خیابانی، انقلاب ۵۷ و بسیار اتفاقاتی که بدون آزربایجان امکان وقوع نداشت و با درایت آزربایجانیها بود که مسیر رسیدن به سعادت بشری محقق میشد.
با نوپدیداری حرکت ملی آزربایجان بعد از انقلاب ۵۷ و وارد شدن آن در فاز جدید که بزرگترین تفاوتش با دورههای قبلی این بود که دیگر آزربایجان نه برای دیگری بلکه برای خود مبارزه میکند و هدفی که در پیش گرفته "موجودیت" خود است؛ خواستههایی در این راستا در قالب شعارهای ویژه شکل گرفت. اوایل انقلاب به دلایل مختلف از جمله سیاستهای وحشیانه رژیم پهلوی که در صدد نابودی هویت آزربایجان بود، جریانی فرهنگی-اجتماعی شکل گرفت. کنشگران آن دوران با شناخت دقیق و کامل از شرایط روز آزربایجان و درک این موضوع که هر فرد آزربایجانی به غلط و تحت تأثیر سیاست یکسانسازی پهلوی خود را آذری-ایرانی میشناسد، جریان و فعالیتهایی در این راستا و هویت تورک-آزربایجانی شروع کردند. تبلور این فعالیتها در شعارهایی همچون «هارای-هارای من تورکم»، «روس، فارس، ارمنی، بونلار تورکون دشمنی»، «بیز اؤلمهگه حاضیریک بابکین سربازییک»، «تورک دیلینده مدرسه اولمالیدیر هرکسه» طنین انداز شد. در نتیجه این فعالیتها و شعارها به جرات میتوان گفت که هماینک درصد بزرگی از ملت آزربایجان خود را ترک و آزربایجانی میشناسد و این موضوع به سرعت در حال پیشروی است و در حال بلعیدن اصطلاح غلط آذری میباشد. این شعارها تا ماجرای توهین برنامه فیتیله سرداده میشد، اما از این زمان شعار تازهای به شعارهای قبلی اضافه شد. «تبریز باکی آنکارا بیز هارا فارسلار هارا». این شعار سیر تکامل روح ملی آذربایجان را نشان میدهد. شعاری که بیانگر یکی بودن آزربایجان شمال و جنوب آراز و جدا بودن آنها صرفا به دلیل مرزبندیهای سیاسی است. هچنین در جریان آزادسازی منطقه قاراباغ توسط جمهوری آزربایجان شعارهایی در این راستا و تکمیل ایده آزربایجان واحد سرداده شد. «قاراباق بیزیمدیر، بیزیم اولاجاق» و «ما خود آزربایجانیم» از این دست شعارها بودند.
این شعارها تا قیام ۲ مرداد تبریز ادامه داشت که در این روز دو شعار به شعارهای قبلی اضافه شد. «آزربایجان، الاحواز اتحاد اتحاد». این شعاری بود حاوی نکات مهم که در این نوشته به بیان یک مورد که با موضوع متن مرتبط است، میپردازیم. آزربایجان در راه رسیدن به حقوق انسانی و ملی خود وابسته به هیچ گروه و قدرتی نیست اما برای سرعت بخشیدن به این موضوع با سایر ملتهای تحت ستم رژیم جمهوری اسلامی ایران همکاری و اعلام حمایت میکند. سیر پیشرفتی که هم موازی با منافع و حقوق آزربایجان است و هم منافع سایر ملل را نیز در بر میگیرد. شعار دوم، شعار «آزادلیق، عدالت، ملی حکومت» بود. این شعار نقطه عطف حرکت ملی آزربایجان و نوید دهنده آیندهای روشن برای آزربایجان است. آیندهای که عدالت، آزادی و همچنین حکومتی از جانب ملت برای ملت را به یدک میکشد. جدای از زوایای مختلفی که میشود این شعار را تحلیل کرد ما از زاویه سیر پیشرفت نگاه خواهیم کرد. همان طور که گفته شد اوایل انقلاب حرکت ملی آزربایجان در قالب جریان فرهنگی- اجتماعی شروع به فعالیت کرد و در این راستا موفق هم شد. اما هماینک و با توجه به شرایط روز، آزربایجان جریان تازهای را در قالب این شعار آغاز کرد. جریانی اجتماعی- سیاسی که به عنوان آلترناتیوی برای آینده ایران که بازهم از جانب آزربایجان تقدیم دیگر ملتها شد و باعث پوستاندازی جریان خود و آنها شد. آزربایجان از ۲ مرداد ۱۴۰۰ برای آن حکومت ملی مبارزه خواهد کرد و کف خواستههایش اشتراکش در قدرت و دولت خواهد بود.
در طول سالهای اخیر که جنبشهایی در جهت براندازی و یا حفظ رژیم جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته، با دقت به رفتار، گفتمان و رسانههایشان متوجه میشویم که تمامی آنها سیستمهای مرکز محور هستند و هر سیستم مرکز محوری در جغرافیای ایراننام شکل بگیرد برای حفظ خود مجبور است حقوق انسانی و ملی ملتهای محصور در این جغرافیا را چپاول و غارت کند. به همین سبب ماهیت مبارزات در طی این سالها را میتوان این گونه بیان کرد که تمامیت اندیشه سیاسی آزربایجان و سایر ملل محصور در این جغرافیا در راستای شکل گیری دولت- ملت میباشد و این ملتها تنها راهی که برای سعادت خود انتخاب میکنند، جدا شدن از ایران و استقلال اقلیم خود است. شعار سرداده شده در روز ۲ مرداد نیز نمود این مورد میباشد.
آلپارسلان
عضو کمیته ی سیاسی آذوح