دو گونه پان ایرانیسم
پان ایرانیستهای ترك و آزربایجانی را نیز، مانند پان ایرانیستهای فارس می توان تحت دو عنوان پان ایرانیستهای كلاسیك و لیبرال پان ایرانیسم تصنیف و مطالعه نمود.
1- پان ایرانیستهای كلاسیك و یا افراطی:
پان ایرانیستهای كلاسیك و یا افراطی عموما خود را به صراحت پان ایرانیست می نامند.(مثال :جواد طباطبایی مانقورد شناخته شده و جیره خوار رژیم)
اینها عموما اشخاص، گروهها و جریاناتی هستند كه ایدئولوژی ناسیونالیسم افراطی فارسی را برگزیده اند. گفتمان این دسته اغلب دارای بار بارز نژادپرستی آریائی، ترك ستیزی و عرب ستیزی شدید است. "ایران" پان ایرانیستهای افراطی، بخشهای عظیمی از اراضی چند كشور همسایه را در برمی گیرد.
(مثال: گاه نامه ایران شمالی به سر دبیری ناصر همرنگ)
بدین سبب پان ایرانیسم كلاسیك، یك ایدئولوژی تهاجمی با بعد توسعه طلبانه منطقه ای است. پان ایرانیسم كلاسیك، خواهان آن است كه ملتهای ساكن در ایران، مستقیما و توسط دولت ایران، در صورت لزوم با توسل به قهر فارس سازی-فارسگرانیده شوند (فارسیزاسیون). پان ایرانیستهای كلاسیك، ملتهای ساكن در ایران را "تیره" می نامند.
2- پان ایرانیستهای لیبرال:
پان ایرانیستهای لیبرال، هرچند احتمالا دارای احساسات ملایم ضد عرب و ضد ترك می باشند، اما مدافع نژادپرستی صریح آریائی، حتی اغلب ناسیونالیست افراطی فارس نیستند. آنها خود را علنا پان ایرانیست نمی نامند و از نامیده شدن با این صفت خشمگین می گردند. با اینهمه پان ایرانیستهای لیبرال، گروهها و شخصیتهائی می باشند كه بسیاری از دیدگاهها و اصول بنیادی پان ایرانیسم كلاسیك را پذیرفته اند.
"ایران" پان ایرانیستهای لیبرال محدود به اراضی كشور ایران است. آنها علنا و یا ضمنا بر این باورند كه انسانهای ساكن در اراضی ایران، دارای یك هویت ملی ایرانی بوده و منسوب به یك ملت ایران اند. این نیز دلیل اصلی پان ایرانیست شمرده شدن اینهاست. زیرا این باور به معنی نفی وجود ملتهای گوناگون در ایران و جای دادن "همه" آنها در ظرف "یك" ملت واحد ایران است. پان ایرانیستهای لیبرال اعتقادی به وجود مناطق ملی و ملتهای گوناگون در ایران ندارند. آنها ملتهای ساكن در ایران را قوم می نامند.
هرچند پان ایرانیستهای لیبرال در تاكتیك از پان ایرانیستهای كلاسیك جدا می شوند، اما آنها نیز مانند پان ایرانیستهای كلاسیك ایرانگرا و ایران محور بوده، در بسیاری از موضوعات بنیادین، در اصول و پرنسیبها و ترمینولوژی با آنها اشتراك دارند (ایران زمین، هویت ملی ایرانی، ایرانیت، ملت ایران، خلیج فارس، دولت-ملت، تمامیت ارضی، تجزیه طلبی، كورش، فارسی مشترك، شهروند، اقوام ایرانی، ....). این، چهره و ماهیت واقعی آنهاست. مواضع سیاسی آنها همه بر حول ایران و به نیت نجات دادن ایران است و آینده ای برای ملت های ساكن در آن در خارج ایران برای آنها متصور نیست. سیاستهای پیشنهادی این گروه، در دراز مدت منجر به فارس سازی ملتهای ساكن در ایران به روشهای غیرمستقیم و بدون توسل به نیروی قهریه می شود. از نامهای دیگر پان ایرانیسم لیبرال، نئو پان ایرانیسم، پان ایرانیسم خجالتی و یا شرمگین، پان ایرانیسم پنهان، نقابدار، لایت و ملایم و میانه رو است.
شناختن پان ایرانیستهای كلاسیك ترک و آزربایجانی، امر مشكلی نیست. همانگونه كه همه به فوریت به این حقیقت پی بردند كه تبریز نیوز پیمان پاكمهر و جنبش اخیرا ایجاد شده آزربایجان برای یكپارچگی و دمكراسی ایران، چیزی نیست به جز گونه آزربایجانی پان ایرانیسم كلاسیك فارسی. اما وضعیت درباره پان ایرانیسم لیبرال كه اخیرا بسیار فعال گردیده اندكی متفاوت است. زیرا پان ایرانیستهای لیبرال دارای برخی از گفتمانهای مدرن و دمكراتیك اند، و به مدت طولانی می توانند ماهیت واقعی خود را، به ویژه از كسانی كه درباره پان ایرانیسم آگاهی و تجربه كافی ندارند، پنهان نمایند.
اصول و دیدگاههای اساسی پان ایرانیسم لیبرال:
در زیر برخی از اصول و دیدگاههای مشترك پان ایرانیستهای لیبرال داده شده است. برای توصیف یك شخصیت و یا گروه به عنوان لیبرال پان ایرانیسم، اعتقاد به همه این اصول و دیدگاهها لازم نیست. دفاع از اكثریت آنها برای توصیف شدن به عنوان پان ایرانیست خجالتی كافی است. این لیست دیدگاههای دو گونه راست و چپ پان ایرانیسم خجالتی را عرضه می كند:
- ملت، بر اساس دولت تعریف می شود
- ایران كشوری تك ملتی است
- نام این ملت، ملت ایران است
- همه ایرانیان دارای یك هویت ملی اند
- این هویت ملی، هویت ملی ایرانی است
- در ایران ملتی بنام ملت ترك وجود ندارد
- آزربایجان به جز ایرانیت، هویت ملی دیگری ندارد.
- در ایران نه ملتها، بلكه اقوام وجود دارند
- اقوام ایرانی، دارای حقوق و منافع ملی خاص خود نمی باشند
- قومهای ایرانی، دارای حق تعیین سرنوشت خود نمی باشند
- مفاهیمی چون استعمار داخلی، امپریالیسم محلی، اشغالگری، نژادپرستی.... را در مورد دولت ایران و سیاستهائی كه پیش می برد نمی توان بكار برد
-استقلال، صرفا در شرایط وجود استعمار و اشغال معنی دار است.
- كسانی كه خواهان استقلال از ایرانند، نه استقلال طلب، بلكه تجزیه طلب اند
- در ایران اقوام دارای مشكل جدی نیستند
- تنها مشكل اقوام ایرانی، مشكل فرهنگی است.
- مشكل اقوام در ایران دارای محتوی سیاسی و اقتصادی نیست.
- حركتی كه امروز در آزربایجان جریان دارد، صرفا حركتی فرهنگی و مساله ای زبانی است
- مساله زبانی اقوام، صرفا عبارت است از آموزش زبان محلی در مدارس
- در ایران تحصیل به زبانهای محلی و یا رسمی شدن و دولتی شدن این زبانها موضوع بحث نمی تواند باشد.
- زبان فارسی، زبان مشترك (و نه رابط) ایران است و اینگونه نیز باید باقی بماند. این زبان حتی باید به زبان مشترك منطقه تبدیل شود
- تركهای ساكن در ایران می باید زبان فارسی را پاس دارند
- در ایران چیزی به اسم مناطق ملی وجود ندارد
- آزربایجان، صرفا از دو استان آزربایجان شرقی و آزربایجان غربی متشكل است
- مناطق ترك نشین دیگر در شمال غرب ایران از جمله در استانهای همدان، قزوین، مركزی، .... آزربایجان نیستند و در خارج آن قرار دارند
- مناطق ترك نشین در داخل استان تهران و بخش ترك نشین متروپول تهران خارج از آزربایجان است
- تركهای ساكن در جنوب ایران، شمال شرق آن و دیگر مناطق این كشور، همه اقوامی جداگانه اند
- اهالی جمهوری آزربایجان، ملتی جدا از اهالی آزربایجان ایران اند
- توده ترك جمهوریهای تركیه و آزربایجان و مسائل آنها، ربطی به تركهای ساكن در ایران ندارد.
- در مورد ایران، از تاریخ ترك و تاریخ دولتهای ترك نمی توان سخن گفت
- مفاهیمی همچون تاریخ ترك، موسیقی ترك، فلسفه ترك، مفاهیمی جعلی هستند كه ملت ایران را تجزیه كرده و بین او تفرقه ایجاد می كنند
- رضاخان شخصیتی در رده آتاترك كسی است كه مدرنیته را به ایران آورده است
- پیشه وری خائن و یا حداقل بازیچه دست شوروی بود
- زبان اصلی آزربایجان، زبان آذری كه زبانی ایرانی است می باشد
- الفبای تركی-عربی، به واقع الفبائی فارسی است
- بیان اینكه تركها در ایران اكثریت جمعیت را تشكیل می دهند، حتی باز كردن بحت آمار و پراكندگی آنها، تفرقه اندازی است.
- صحبت از تركهای ساكن در استانهای كردستان و كرمانشاه و آزربایجانی شمردن مناطق ترك نشین این دو استان، كرد ستیزی و دشمنی با قوم كرد است.
- صحبت از تركهای ساكن در استانهای تهران، (البرز)، قم، مركزی، همدان، .... و آزربایجانی شمردن مناطق ترك نشین این دو استان، فارس ستیزی و دشمنی با قوم فارس است.
- تاكید بر هویت اتنیكی- ملی توده های ترك ساكن در ایران و آزربایجان و تلاش برای معرفی و حفظ آن، پان تركیسم است
- نام واقعی قوم ترك ساكن در دو سه استان شمال غرب ایران، نه ترك بلكه آذری و یا آزربایجانی است.
- زبان تركی باید با الفبا و املای فارسی نوشته شود ، ایجاد املای فونتیك مستقل برای زبان تركی خیانت است
- كاربرد فرم آزربایجان در زبان فارسی و آزهربایجان در زبان تركی مسخره است.
- كاربرد نام فارسستان برای منطقه فارس نشین كشور، خیانت است.
- تمامیت ارضی همه كشورهای منطقه و در راس آنها ایران و همسایگانش می باید حفظ شود
- همه مداخلات خارجی اعم از تكنولوژیك، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی كه می تواند منجر به تغییرات دمكراتیك در ایران و كشورهای اسلامی شود غیرقابل قبول است.
-...
آجنداهای پنهانی پان ایرانیسم و برخی دیگر از جریانات ایرانگرا و سراسری-فارسی
هدف از آنچه در بالا گفته شد، انكار وجوه مثبت پان ایرانیسم لیبرال و برخی دیگر از جریانات ایرانگرا-سراسری و یا ادعا نیست كه اینگونه افراد نمی توانند به صف حركت ملی دمكراتیك ترك در آزربایجان پیوسته به آن كمك كنند. زیرا هر گامی كه در راستای منافع خلق ترك و تحقق حقوق ملی دمكراتیك وی، از سوی هر كسی كه بر داشته شود، مهم و ارزشمند است.
پان ایرانیستهای لیبرال ترك به لحاظ سیاسی در خط جریان سیاسی فارس-سراسری موسوم به اتحاد جمهوریخواهان می باشند. این دسته اخیر، مدافع مفاهیمی به همه حال دمكراتیك چون حقوق بشر افراد مبتنی بر اصل شهروندی ایرانی، عدم تمركز اداری بر اساس تقسیمات استانی، و حق آموزش زبان مادری برای اشخاص (و نه گروههای ملی) می باشند. این جنبه مترقی و مثبت آنهاست. اما این واقعیت، نمی تواند ماهیت اینگونه افراد را عوض كرده و یك شبه آنها را تبدیل به روشنفكر آزربایجان و یا رهبر خلق ترك كرده و یا دلیلی و مجوزی برای آن شمرده شود.
در پشت مطرح كردن برخی حقوق ظاهرا دمكراتیك از سوی لیبرال پان ایرانیستها بر مبنای "فرد" و "استان"، آجنداهائی پنهانی وجود دارند. برخی از مهمترین آنها چنین اند:
الف- "، سد كردن روند "ملت" شدن خلق ترك با به پیش راندن مفهوم "شهروند، سد كردن روند "وطن" و "مملكت" شوندگی آزربایجان با مطرح كردن مفهوم "استان"، ممانعت از ایجاد دو مفهوم "ملت ترك" و "وطن آزربایجانی".
ب- ترسیم چهره ای انسانی و دمكراتیك از پان ایرانیسم و ایرانگرائی، جلب و جذب اشخاص ناآگاه و بی تجربه و یا مساله دار در صفوف حركت ملی دمكراتیك ترك به سوی خود؛ ایجاد دو دستگی و انشقاق در صفوف حركت توسط این دسته ناآگاه، بی تجربه و مساله دار.
پ- رخنه دادن لیبرال پان ایرانیستهای ترك و آزربایجانی در میان روشنفكران و رهبران حركت ملی آزربایجان، ایجاد نفوذ در حركت ملی آزربایجان و بدست آوردن قدرت و قابلیت جهت دادن به این حركت توسط این اشخاص؛ و در دراز مدت بدست آوردن و تصاحب مدیریت حركت ملی در آزبایجان توسط آنها
ت- منحرف كردن دور جدید حركت ملی آزربایجان كه صرفا بر اساس هویت ترك و ترك گرائی بنیادگزارده شده و دارای ذهنیت سیاسی و مدیریت تماما مستقل از ذهنیت سیاسی و مدیریت فارسی-سراسری و ایرانگرا است.
د-در نهایت تكرار نمودن تجربه شكست خورده مشروطیت آزربایجان و تبدیل كردن حركت ملی آزربایجان به جریانی فارسگرا- ایران محور-سراسری و ضد خلق ترك تحت رهبری روشنفكران و رهبران ترك و آزربایجانی اما فارسگرا و ایران محور.
با اینهمه، همانگونه كه پان ایرانیستهای كلاسیك، از پان ایرانیستهای لیبرال برای سردرگمی حركت ملی در آزربایجان و تجزیه آن استفاده می كنند، ما نیز می توانیم با استفاده از لیبرال پان ایرانیستها، برای تحقق اهدافی مشابه، یعنی تجزیه نیروهای پان ایرانیست و ایرانگرا-سراسری-فارس محور بیاندیشیم. در این امر كوچكترین محظور اخلاقی و یا عامل بازدارنده و ابهام سیاسی وجود ندارد.