عنوان نوشتار《انحراف و نقصی ساختاری در فهم ماهیت زبان، حقوق زبانی و اهمیت زبان》میباشد. این نوشتار قبلا نگاشته و منتشر گردیده است. در این بازنشر اضافات و تغییراتی در متن بهوجود آمده است.
متن نوشتار
◾️ماهیت و چیستی زبان، اصلیترین مسئله علم است. زبان جایگاه اندیشه، فهم، خیال و مبنای گشودگی علوم میباشد. ما بدون قوهی تخیل نظریهی نسبیت آینشتاین را نداشتیم، و بدون تفکر علم فیزیک را، و بدون زبان نه تفکری داشتیم و نه قوهی تخیلی. تفکر در مجاری امکانها و محدویتهای زبان صورت میگیرد، و گذر از محدودیتهای زبان برای گشایش علوم بسیار اساسی است. ابتدا باید واژگان و مفاهیمی موجود باشد و منبعد ما به کمک آنها در فیزیک کوانتوم، فناوری اطلاعات، نظریهی تکاملی و ژنتیک به گسترش مرزهای دانش بپردازیم، یعنی زبان باید قبلا امکانات ظهور علوم جدید را در خود داشته و پرورده باشد... تخیل و قوهی خیالپردازی در افقهای زبانی-فرهنگیای که از نیاکان به ارث بردهایم و در ناخودآگاه ما مغز انباشته شده است و در تلاقی با زبان و زندگی روزمره، پدیدار میشود. ... در تحقیقات زبانشناسان و زیستشناسان اخیر، تکامل زبان بر تکامل اندازه مغز پیشی دارد. ...اینک موضوعاتی بدین مهمی با محوریت زبان در جامعه علمی و در میان روشنفکران بهداشتی و سیاسیون ایدئولوژیک کشور، به موضوعی -گفتار- که خود بخشی از زبان است فروکاسته شده است. مارتین هایدگر میگوید "زبان خانه وجود است"، اما فلسفهدانانی که خود را هایدگری معرفی میکنند، در ارائه و بسط فلسفهی هایدگر با نهایت ناباوری از موضوع زبان گذر یا با آن تقلیلگرایانه برخورد میکنند. خاطرم هست بیژن عبدالکریمی از اساتید بهنام فلسفه و از استادان دلباختهی مارتین هایدگر، در باب حل مسئلهی زبانی موجود در کشور رغبت چندانی نشان نداده بود (نقل به مضمون از یکی از دوستان مشترکمان).
◾️در باب حقوق زبانی، آنچه در ایران به عالیترین سطح استنباط شده است، رعایت #حقوق عرفی زبان است و حقوق آموزشی، رسانهای، علمی و انکشافی برای زبانهای غیرفارسی به رسمیت شناخته نشده است. ماهیت (و نه صورت) اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رعایت و به رسمیت شناختن حقوق عرفی زبانهای غیر فارسی در ایران میباشد. مثلا در معرفی شهر یا روستایی در جغرافیایی خاص، زبان مردم آن منطقه معرفی میشود، اما نه تلاش و نه حرفی از تضییع حقوق زبانی آنها نمیرود.
حقوق زبانی امری نامفهوم و بندی مبهم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میباشد و ماهیت
محوری اصل ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی، رسمیت "حقوق عرفی" زبانها و فرهنگها و موجودیت تاریخی دگرفارسها در ایران میباشد که رفته رفته ذیل سلطه و یکهتازی زبان و فرهنگ فارسی به امحاء و ضعف گراییدهاند. با استناد به این استدلال، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و هم در مباحث روشنفکرانه و دانشگاهی، "حقوق زبان" و پدیداری به نام زبان محوریت ندارد و صرفا حقوق عرفی زبان به رسمیت شناخته شده است و مورد مداقه میباشد.
◾️سه سوال اساسی پیرامون زبان؛ زبان چیست؟ مصادیق اجرایی و مبانی ضمانتبخش حقوق زبانی چه عواملی هستند؟ زبان چه اهمیتی داشته و چه کاربردهایی دارد؟ ... اندر خمِ سه سوال اساسی فیلسوفان، انسانشناسان، زیستشناسان و زبانشناسان پیرامون زبان، ما زبان را "ابزارانگارانه یا instrumental" به فهم درآوردهایم و در کنار سایر اشیاء کاربردیای چون دماسنج و آسانسور جایگاهی کاربردی و صرفا ابزاری بدان قائل شدهایم. اما آیا زبان مثل فرقون یا دوچرخه یک ابزار صرف میباشد؟ ...بسیاری از زبانشناسان، محققان و برنامهریزان حوزهی زبان با اتخاذ فهمی صرفا ابزارانگارانه، زبان را با گفتار یکی میگیرند. "گفتار یا Speech" بخشی از "زبان یا Language" میباشد، ولی نظام آموزشی و زبانشناسان و روشنفکران بهداشتی ما فقط بر بخش گفتاری زبان تکیه کرده و بر محور بخش گفتاری زبان برنامهریزی میکنند نه بر محور خودِ زبان، و این یعنی انحراف و نقصی ساختاری در فهم ماهیت زبان و حقوق زبانی.
◾️یک خبر؛《رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی از تالیف کتابهای زبان آلمانی و فرانسه و اجرای محدود و آزمایشی آن در پایه هفتم خبر داد و گفت: این دو، جزو دروس انتخابی هستند. ... باید دانشآموزان را به تدریج از وابستگیشان به زبان انگلیسی رها و به سمت زبانهای دیگری چون آلمانی و فرانسه هم سوق بدهیم. ... ملکی در پاسخ به اینکه در سنوات گذشته از ورود زبان چینی به مدارس هم صحبت هایی به میان آمده بود گفت: خب هنوز نیامده است؛ زبان چینی هم شرایط خاص خودش را دارد. در حال حاضر کتب آموزش آلمانی و فرانسه تولید شده است. منبع خبر خبرگذاری ایسنا》.
چرا در رهانیدن ایرانیان از سلطهی زبان انگلیسی چنین کوششهای هولانگیزی داریم، آیا دلایلی علمی موجب چنین تصمیمگیری و خیزش مهمی شده است یا دلایلی ایدئولوژیک و سیاسی در کار هستند؟ چرا دو زبان آلمانی و فرانسوی که اتفاقا با هر دو کشور مسائل و اختلافات اساسی داریم، به عنوان جایگزین زبان انگلیسی در نظر گرفته شده است؟
اگر زبان مسئله مهمی نیست و صرفا یک ابزار است، چرا مدیران اجرایی میخواهند مسئلهی رهایی از سلطهی زبان انگلیسی را به سطوح اجرایی برسانند! و اگر زبان مسئلهای مهم است، چرا مسئلهی زبانی داخل کشور و سلطهی زبان فارسی بر ترکی، بلوچی، گیلک و کردی، حل نمیشود؟ چرا به سلطه و تجاوز نود و شش سالهی زبان و قومیت فارسی بر سایر اقوام و زبانهای غیرفارسی خاتمه نمیدهیم؟ اما میخواهیم از وابستگی به -و سلطهی- زبان انگلیسی بکاهیم؟
چنین رویکرد مبهم و آشفتهای در قبال زبانهای خارجی و داخلی غیرفارسی و خود زبان فارسی، دقیقا به فهم ناقص ما از زبان، حقوق و کارکرد زبان بازمیگردد. ...رویکرد و برنامهی یقهسفیدان صاحبان کرسیهای تصمیمگیری نهتنها علمی نمیباشد، بلکه طرحی صرفا ایدئولوژیک و در راستای پاسداشت جنونآمیز زبان فارسی و اختلالی دوباره در یادگیری زبانهای خارجی برای دانشآموزان ما است. تدریس اجباری ده سالهی زبان انگلیسی و زبان عربی در مدارس به چه نتیجه و خروجیای منجر شده است که فیالحال سعی در وارد کردن زبان فرانسه، آلمانی و چینی و بعدها زبان برادر همیشگی و دوست تاریخیمان روسیه، به کلکسیون زبانهای آموزشی دارید! بعد از ده سال تحصیل در زبان انگلیسی و عربی، دانشآموزان ما هیچ سود کاربردیای هم از این زبانها نبردهاند. دلیل این خطای چندین ده ساله و آشفته بازار زبانی و آموزشی پیشرو، فراموشی مسئله و موضوعی به نام زبان و اصل قرار دادن گفتار بهجای زبان در نظام آموزشی و علم زبانشناسی میباشد.
کاری که دستاندکاران آموزش و برنامهریزان آموزش کلان کشور میکنند، تناقضات اساسی و غیرقابل حلی دارد. وقتی مسئله یا مقولهای حامل تناقض باشد، غیر قابل اجرا و غیر قابل دفاع است. یعنی وقتی اصل منطقی این باشد که "همه پرندهها پرواز میکنند"، وجود مرغ و شترمرغ که قادر به پرواز نیستند موی دماغ اصل منطقی ما خواهد شد یا وقتی اصل منطقی "همه انسانها فانی هستند" پذیرفته شود، واقعیت بخشیدن و جامهی علمی پوشاندن به زندگی صدها سالهی اسطورههای انسانی زیر سوال میرود. تناقض نظام آموزشی ما طفره رفتن از قبول تنوع زبانی کشور و فهمی سطحی از مفهوم و حقوق زبان است. تصمیمها و برنامهریزیهای پادرهوا و بیسروته زبانی و فرهنگی تنشزای مدیران و دپارتمانهای کشور از فهم ناقص و ایدئولوژیک از زبان و تناقضات زبانی ناشی میشود.
◾️آنچه در ایران ذیل مسئله قومیت و حقوق اقلیتها مورد بحث میباشد و ایران را در آستانه جنگ داخلی قرار داده است، به راحتی قابل حل است. اول ترکیب قومی کشور با یک آمارگیری رسمی مشخص شود، دوم بنابر نیاز علمی و رویکرد #بازگشت به اصلحترینها، برای زبان، رفاه و جغرافیای اقوام برنامهریزی صورت گیرد و سوم زیادهخواهیهای افراطگرایان فارسی و ارکان سلطه قومیت فارس از برنامهریزیها و مدیریت کلان کشور کوتاه شود. این پروتکل سهگانه، ایران را از جنگ داخلی و فروپاشی سیاسی خواهد رهانید.
رویکرد افراطگرایان قومی و دانشمندان مستمریبگیر کشور در قبال علمی کردن مسئلهی زبان، همیشه با خلواری از تهمتها و سخنانی پادرهوا و غیرعلمی همراه بوده است. اینجا با نظرداشت آگاهیهای فزاینده حقوقی، زبانی و سیاسی میان دگرفارسها، دگرفارسها همیشه با لطافت و تمنا با جامعه و فضای سیاسی-اقتصادی مرکزگرا برخورد نخواهند کرد، و در صورت عدم تمایل و عدم حمابت جامعه مرکز-فارس در همراهی با حقوق ضایع شدهی دگرفارسها، آنها از مدل سیاسی جمهوری فدرال ایران به طرح استقلال جغرافیاهای قومی ایران مبادرت خواهند کرد و چنانیکه این رویکرد در حال اوجگیری است.
دعوت و درخواست من از جامعهی علمی، زبانشناسان، زیستشناسان و متفکران سیاسی و حقوقدانان کشور، گفتمانی کردن تکثر زبانی و علمی کردن مسئهی قومیت در کشور میباشد، تا راهحلی سراسری اتخاذ گردیده و از جنگ داخلیای که کشور را به آستانه فروپاشی سیاسی خواهد کشاند ممانعت به عمل آید. در این راستا و در باب حل مسئلهی زبان و حقوق زبانی در کشور، خواست ما رسمی شدن سراسری #دو زبان فارسی و ترکی و رسمیت محلی زبانهای کردی، گیلکی و عربی و بلوچی میباشد که چگونگی اجرایی آن خود مباحثی تفصیلی میطلبد.
ختم نوشتار